پایگاه خبری فولاد ایران- دلایل بسیار خوبی وجود دارد که چرا ما ممکن است بخواهیم در اقتصاد مداخله کنیم، اما این اقدامات به ندرت بهترین راه خواهند بود.
مانند اوایل دهه 1930، ما در حال حرکت به سوی یک دنیای حمایتگرا به رهبری ایالات متحده هستیم. اخیراً با اعمال تعرفه بر 18 میلیارد دلار از صادرات چین، تعرفه آمریکا بر خودروهای الکتریکی، به ویژه، چهار برابر شده و به 100 درصد افزایش می یابد. ترامپ تعرفه 10 درصدی را برای همه واردات پیشنهاد می کند، به غیر از واردات چین که امیدوار است تعرفه های 60 درصدی بر آن اعمال کند. او امیدوار است که این تعرفههای جدید تا حدی درآمد از دست رفته ناشی از تمدید قانون کاهش مالیات و مشاغل بسیار گران قیمت 2017 او را جبران کند.
این سیاست ها از نظر سیاسی جذاب هستند، اما تأثیر تعرفه ها بر کسانی که آسیب دیده اند نسبتاً نامرئی است.
به گزارش فولاد ایران، تعرفهها را میتوان به عنوان راهی برای اصلاح اشتباهات خارجیهای ناپسند توجیه کرد. آنها همچنان سیاست های بدی هستند. بله، دلایل بسیار خوبی وجود دارد که ما ممکن است بخواهیم در اقتصاد مداخله کنیم. ممکن است بخواهیم نابرابری را کاهش دهیم، ناامنی را کاهش دهیم، صنایع نوپا را ارتقا دهیم، بی ثباتی اقتصاد کلان را محدود کنیم و آسیب پذیری های استراتژیک را به حداقل برسانیم. اما سیاست تجاری، به ویژه حمایت، به ندرت بهترین راه برای دستیابی به هدف خواهد بود.
بحث تجارت لیبرال استدلالی برای آزادی آزاد نیست. این استدلالی است برای استفاده از ابزارهای غیر از موانع تجاری تا جایی که ممکن است. برای درک اینکه چرا تعرفه ها به ندرت بهترین ابزار سیاست هستند، باید بدانیم که آنها چه می کنند.
تعرفه ها مالیات بر مصرف کنندگانی است که درآمد آنها تا حدی به دولت و تا حد زیادی به تولیدکنندگان می رسد. بنابراین، آنها مصداق «مالیات و هزینه» هستند، اما مالیات در قیمت گرانقیمت کالا پنهان میشود و هزینهها در پاداشهای بالا به تولیدکنندگان پنهان میشود.
مانند هر مالیات دیگری، تعرفه ها باعث می شود افرادی که کالا را خریداری می کنند، چه مصرف کننده و چه تولید کننده، وضعیت بدتری داشته باشند. اما آنها همچنین اثرات گسترده تری بر اقتصاد دارند. مهمتر از همه، آنها یک "سوگیری بازار خانگی" را تحمیل می کنند. به بیان کلی، مالیات بر واردات، مالیات بر صادرات نیز هست. تعرفه 10 درصدی پیشنهادی ترامپ بر همه واردات را در نظر بگیریم. این را می توان در ابتدا مانند کاهش ارزش در نظر گرفت، اما فقط برای جایگزین های وارداتی. واردات چنین کالاهایی کاهش می یابد - بالاخره هدف این است. اما دلیلی وجود ندارد که این امر مستقیماً بر تراز حساب جاری تأثیر بگذارد، مگر اینکه کل درآمد و هزینه را نیز در اقتصاد تغییر دهد.
بنابراین با تقاضای کمتر برای واردات، نیاز به خرید ارز کاهش می یابد. این امر باعث تقویت دلار و کاهش رقابتی صادرات می شود. صادرکنندگان رقابتی ترین تولیدکنندگان در کشور هستند. حمایت از تولیدکنندگان جایگزین های وارداتی غیررقابتی با هزینه آنها معقول به نظر نمی رسد. کسانی از ما که در کشورهایی با سیاست های تجاری بسیار حمایت گرایانه کار کرده اند، این نتیجه را دیده اند. در دهه 1970 سیاست تجاری حمایتی هند کشور را به خودکفایی رساند، صادرات را سرکوب کرد و آن را بسیار آسیب پذیرتر کرد.
یک مطالعه عالی اخیر با عنوان «چرا پیشنهادهای تعرفهای ترامپ به آمریکاییهای کارگر آسیب میرساند» توسط کیمبرلی کلازینگ و مری لاولی برای مؤسسه اقتصاد بینالملل پترسون، شواهدی را بررسی میکند که دستور کار ترامپ برای یک دوره دیگر را بررسی می کند. طبق این تحقیق، «با افزایش مالیات قهقرایی یک تخمین پایینتر از هزینهها برای مصرفکنندگان نشان میدهد که تعرفهها درآمدهای پس از مالیات را تا حدود 3.5 درصد برای کسانی که در نیمه پایینی توزیع درآمد قرار دارند، کاهش میدهد.» به طور مشابه، مطالعه ای که توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی در ژانویه 2024 منتشر شد، نتیجه گرفت که جنگ تجاری 2018-19 که توسط ترامپ آغاز شد «تا به امروز کمک اقتصادی به مرکز ایالات متحده نکرده است».
تعرفه های واردات کالاهای خارجی نه باعث افزایش و نه کاهش اشتغال آمریکا شده است. تعرفههای تلافیجویانه حتی تأثیرات منفی آشکاری بر اشتغال داشتند، در درجه اول در کشاورزی.
سیاست تعرفه بایدن از تولیدکنندگان در بازار ایالات متحده محافظت می کند، اما بازار ایالات متحده برای رقابتی کردن تولیدکنندگان داخلی در سطح جهانی بسیار کوچک است. طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی، در سال 2023، بازار ایالات متحده برای خودروهای هیبریدی باتریدار و پلاگین هیبریدی، 17 درصد از بازار چین بود.
مصرف کنندگان آمریکایی دیگر بر مصرف جهانی تسلط ندارند. این یک مانع بزرگ برای یک سیاست صنعتی مبتنی بر بازار داخلی است.
بایدن در استفاده از اینها کاملاً درست بوده است، اما تعرفه ها مالیات بالاتری هستند. بدتر از آن، آنها ناکارآمد، قهقرایی هستند و تقریباً باعث تلافی می شوند. بله، استدلال های کاملا درستی برای مداخله در بازارها وجود دارد. اما بازگشت به سیاست های تجاری دهه 1930 بسیار دیوانه کننده است.
منبع: فایننشال تایمز