پایگاه خبری فولاد ایران – شهرت هنری کیسینجر فقید به عنوان یک نابغه دیپلماتیک، بیش از همه، بر اساس یک دستاورد ساخته شد: نزدیکی ایالات متحده و چین در اوایل دهه 1970. باز شدن روابط آمریکا در برابر چین که در مخفیانه عمیق مذاکرات و سپس شکل گرفتن آن در دنیایی مبهوت، این پویایی جنگ سرد را شکل داد. اتحاد جماهیر شوروی ناگهان بسیار منزوی تر به نظر رسید.
این حافظه همچنان بر سیاست بینالملل باقی مانده است. از زمان تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین در سال 2022، بسیاری از دولتهای غربی به دنبال راههایی برای تکرار این ترفند - با شکستن شراکت «بدون محدودیت» بین روسیه ولادیمیر پوتین و چین شی جینپینگ بودند. اما صحبت ها در مورد جدایی مسکو از پکن، اختلاف نظر در مورد اینکه کدام کشور را جلب کند، نادیده گرفته می شود.
به گزارش فولاد ایران، بسیاری از اروپایی ها امیدوارند شی جینپینگ را متقاعد کنند که موضع سخت تری با پوتین در مورد اوکراین اتخاذ کند. به عبارت دیگر هدف آنها منزوی ساختن روسیه است. اما در واشنگتن، دیدگاه اجماع بر این است که چین دشمن بلندمدت خطرناک تری است. برخی از استراتژیست های آمریکایی نگران سوق دادن روسیه به آغوش چین و تغییر موازنه جهانی قدرت به نفع پکن هستند. علیرغم تحسین طولانی مدت کیسینجر از چین، به نظر می رسید این دیدگاه خود او باشد.
در تئوری، مهندسی دومین جدایی مسکو و پکن راه حلی برای چنین نگرانی هایی خواهد بود. متأسفانه، این نوع حرکت ژئوپلیتیکی در عمل بسیار بعید است - حداقل در آینده قابل پیش بینی. استقبال گرم پوتین در دیدار هفته گذشته از پکن، گواهی بر استحکام پایدار روابط چین و روسیه است.
پیوند شی و پوتین همچنان قوی است زیرا بر اساس یک جهان بینی مشترک است. هر دو ملی گرایان خودکامه هستند که آمریکا را تهدید اصلی می دانند. در بیانیه مشترک خود که در جریان سفر پوتین به چین منتشر شد، این دو آمریکا را به دنبال کردن سیاست «محدودیت دوگانه» با هدف روسیه و چین و رفتار «هژمونیک» متهم کردند.
مسكو و پکن آمریکا را به عنوان تلاش برای محاصره روسیه و چین با اتحادهای نظامی خصمانه - ناتو در اروپا و ائتلاف دوجانبه ایالات متحده با ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و استرالیا در اقیانوس هند و اقیانوس آرام می دانند. البته دلیل اینکه ایالات متحده متحدان زیادی در اروپا و آسیا دارد این است که روسیه و چین هر دو باعث ایجاد ترس در بسیاری از همسایگان خود می شوند. این واقعیتی است که پوتین و شی تمایلی به تشخیص آن ندارند. در عوض، آنها اصرار دارند که از کشورهای خود در برابر آمریکای توسعه طلب دفاع میکنند. به احتمال زیاد، آنها واقعاً این را باور دارند.
از آنجایی که روسیه و چین با شک به متحدان ایالات متحده در مناطق خود نگاه می کنند، یکدیگر را به عنوان همسایگان نسبتا قابل اعتماد می بینند. آنها یک مرز طولانی مشترک دارند. بنابراین حفظ روابط دوستانه برای هر دو کشور برای خنثی کردن "محدودیت دوگانه" توسط ایالات متحده و متحدانش ضروری است. از نگاه پکن، شکست روسیه خطر انزوای خطرناک چین را به همراه خواهد داشت. همانطور که یکی از دیپلماتهای چینی میگوید، پیشنهاد آمریکا به پکن را میتوان اینطور خلاصه کرد: «لطفاً به ما کمک کنید تا نزدیکترین متحد خود را شکست دهیم تا بتوانیم بعداً به شما روی آوریم».
به روشی مشابه، پوتین می داند که حمایت چین برای تلاش جنگی روسیه در اوکراین کاملاً ضروری است. این اتکای متقابل به این معنی است که مسکو و پکن، صرف نظر از تنش های زمینهای در روابطشان، با هم مرتبط خواهند ماند و با این حال آن تنش ها بدون شک وجود دارد.
روسیه و چین با وجود شباهت های موجود در دیدگاههای جهانی، در موقعیتهای ژئوپلیتیکی بسیار متفاوتی قرار دارند. پوتین روسیه را به یک کشور منحوس در غرب تبدیل کرده است. در مقابل، چین یکی از بزرگترین شرکای تجاری آمریکا و اروپا باقی مانده است. این تفاوت روسیه را مایل به پذیرش ریسک هایی می کند که ممکن است چینی ها آن را بی پروا تلقی کنند.
برخی از تحلیلگران اظهار می کنند که از نزدیک شدن روزافزون روابط نظامی بین روسیه و کره شمالی ناراحت هستند. یکی از نگرانی ها این بود که - در ازای گلوله های توپخانه کره شمالی - روس ها به طور نابخردانه فناوری های پیشرفته نظامی را با رژیم کیم در پیونگ یانگ به اشتراک می گذاشتند. در بلندمدت، کرملین باید نگران وابستگی فزاینده روسیه به چین و عدم تعادل قدرت رو به رشد بین دو کشور باشد.
روس ها به خوبی می دانند که صدها هزار کیلومتر سرزمین توسط چین در قرن نوزدهم به آنها واگذار شد. اما نقشههای چینی اخیر برخی از شهرهای روسیه را با نامهای چینی قدیمیشان نشان دادهاند - یک تغییر نقشهکشی که مطمئناً در مسکو مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، همه این تنش ها تا حد زیادی متفاوت با وضعیت 1971-1972 است، زمانی که شکاف چین و شوروی کاملاً باز بود. استفاده از این فرصت در دهه 1970، ایالات متحده را ملزم به دادن امتیازات قابل توجهی به جهان بینی چین، به ویژه در مورد تایوان کرد. تلاش دوم غرب برای برهم زدن محور روسیه و چین امروز احتمالاً نیازمند تغییر سیاست حتی دشوارتر است - دوباره در مورد تایوان یا در مورد اوکراین. در واشنگتن اشتهای بسیار کمی برای انجام چنین حرکتی وجود دارد. حداقل، نه تا اینجا.
منبع: فایننشال تایمز