[ سبد خرید شما خالی است ]

چگونه چین می تواند از تله ژاپن جلوگیری کند؟

پایگاه خبری فولاد ایران- آیا دوره رشد اقتصادی نسبتا سریع چین به پایان رسیده است؟  من استدلال کردم که پاسخ این بود که هنوز هم پتانسیل رسیدن به استانداردهای زندگی ثروتمندترین کشورهای جهان را دارد، زیرا این کشور نسبتاً فقیر است. اما این بدان معنا نیست که این کار را انجام خواهد داد.
به گزارش فولاد ایران، چین برای ادامه موفقیت با موانع بزرگی روبروست. یکی از مهمترین موانع این چنینی مصرف کم است. تمایل بیش از حد به پس‌انداز می‌تواند باعث ایجاد تقاضای مزمن کم شود که باید با سیاست‌های پولی و مالی انبساطی جبران شود. اگرچه این راه حل ها ممکن است مشکلات دیگری ایجاد کنند. پس‌اندازهای مازاد نقشی اساسی در داستان سقوط ژاپن از فضل اقتصادی دارد. پس اندازهای بیش از حد آلمان در بحران منطقه یورو نقش اساسی داشت. داستان چین مشابه است، اما در مقیاس بزرگتر. پس انداز ناخالص ملی آن در سال 2008 به 52 درصد تولید ناخالص داخلی رسید. این میزان در سال 2019، قبل از شیوع کووید، هنوز 44 درصد بود. قبل از سال 2008، تقریباً یک پنجم این پس‌اندازهای عظیم به مازاد حساب جاری چین وارد می‌شد. پس از بحران، چنین مازادهایی از نظر سیاسی و اقتصادی غیرقابل قبول شد. معلوم شد که جایگزین، سرمایه گذاری بالاتری است که بیشتر آن در ملک است. سرمایه‌گذاری ناخالص از 40 به 46 درصد تولید ناخالص داخلی از سال 2007 تا 2012 افزایش یافت. این میزان به طور قابل توجهی افزایش یافت، از پایین ترین سطح سه در سال 2007، به اوج قبل از کووید 7، در سال 2019. این نشان دهنده کاهش قابل توجه در بازده سرمایه گذاری است.
در همین حال، نسبت بدهی افزایش یافت و شکنندگی مالی را به این روند اضافه کرد. تا سال 2007، ون جیابائو، نخست وزیر وقت چین، هشدار داد که اقتصاد چین "ناپایدار، نامتعادل، ناهماهنگ و ناپایدار" است. حق با او بود.
به نظر می رسد که اقتصاد نامتعادل اکنون با یک سقوط بزرگ املاک متوقف شده است. بر اساس گزارش UBS، شروع به کار املاک جدید در ماه جولای 65 درصد کمتر از سطح خود در نیمه دوم سال 2020 بوده است. همچنین انتظار می رود فروش و ساخت و ساز ملک در 50 تا 60 درصد از اوج خود در سال 2020-2021 تثبیت شود.
از آنجایی که بخش املاک حدود یک چهارم اقتصاد چین را تشکیل می دهد، این نشان دهنده ضعف پایدار در تقاضا و بنابراین چیزی شبیه به آینده ژاپن است.
اما این یک بحران مالی بزرگ نیست. چین یک کشور وام دهنده است. وام های آن عمدتاً به واحد پول خود است و دولت آن مالک تمام بانک های مهم است. سیاست سرکوب مالی بسیار خوب عمل خواهد کرد.
در محیط جهانی امروز، ایجاد رونق عظیم صادرات یا مازاد حساب جاری ثابت غیرممکن خواهد بود. نرخ سرمایه گذاری در حال حاضر به طرز چشمگیری بالا است، در حالی که رشد در حال کاهش است. هنوز سرمایه گذاری غیر ملکی بالاتر قابل توجیه نیست. جایگزین های آشکار مصرف عمومی و خصوصی بالاتر است. اما، با توجه به مشکلات مالی دولت های محلی، اولی به هزینه های بالاتر از سوی دولت مرکزی نیاز دارد. در همین حال، دومی نیاز به تغییر در توزیع درآمد به سمت خانوارها دارد. هیچ کدام به هیچ وجه محتمل به نظر نمی رسد.
به نظر می رسد که دولت مرکزی برای برداشتن چنین اقدامات شدیدی ترسو است. واقعیت اساسی اقتصاد چین این است که مصرف خانوارها تنها حدود 40 درصد تولید ناخالص داخلی است. این تا حدودی به این دلیل است که نرخ پس‌انداز خانوار به طور متوسط حدود 35 درصد از درآمد قابل تصرف خانوار در سال‌های قبل از کووید بود. اما این حتی بیشتر از این است زیرا درآمد قابل تصرف خانوارها تنها حدود 60 درصد تولید ناخالص داخلی است. 40 درصد دیگر به نهادهای دیگر، یعنی نهادهای دولتی، شرکت های دولتی و شرکت های خصوصی تعلق می گیرد.
این باعث می‌شود که نرخ پس‌انداز خانوار در سایه قرار بگیرد. چین در واقع کشور ابرسرمایه داری است. بخش عظیمی از درآمد ملی به دست کنترل کنندگان سرمایه می رود و توسط آنها پس انداز می شود. در طول دوره رشد بیش از حد اولیه، این به خوبی کار کرد. اما اکنون صرفه جویی بسیار بیشتر از آن است که بتوان از آن به طور مولد استفاده کرد. درآمد اکنون باید به کسانی تعلق گیرد که آن را خرج می کنند. این امر باعث رشد بیشتر مصرف در میان مدت و سطوح بالاتر مصرف در بلندمدت می شود، بنابراین مبنای محکمی برای تقاضای داخلی برای توسعه آینده فراهم می کند. اما این امر مستلزم توزیع مجدد درآمد و دارایی ها بین مردم عادی همراه با تغییر قابل توجه در تمرکز هزینه های عمومی است. همچنین خواستار تجدید ساختار زودهنگام بدهی های معوق است.
این یک لحظه تعیین کننده در تاریخ اقتصادی مدرن چین به نظر می رسد. اگر دولت تشخیص دهد که مدل قدیمی با پس‌انداز و سرمایه‌گذاری شکسته شده است، می‌تواند رشد معقولی را با اقتصاد متعادل‌تری به رهبری مصرف‌کننده ایجاد کند. یک نرخ پس انداز مثلاً 30 تا 35 درصد تولید ناخالص داخلی کافی است. اما برای رسیدن به چنین چیزی باید تغییرات انقلابی در توزیع درآمد و اولویت های دولت ایجاد کرد. این برای چین خوب خواهد بود و می تواند از تله ژاپن جلوگیری کند. اما آیا محقق خواهد شد؟


منبع: فایننشال تایمز

۵ مهر ۱۴۰۲ ۱۱:۴۴
تعداد بازدید : ۴۲۰
کد خبر : ۶۷,۱۷۸

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید