[ سبد خرید شما خالی است ]

نحوه اجتناب از جنگ جهانی سوم از نگاه هنری کیسینجر

پایگاه خبری فولاد ایران- هنری کیسینجر می‌گوید، آمریکا و چین باید زندگی مشترک را بیاموزند؛ آنها کمتر از ۱۰ سال وقت دارند و صلح در اروپا بدون پیوستن اوکراین به ناتو امکان‌پذیر نیست.


در پایان آوریل سال جاری میلادی، نشریه اکونومیست بیش از هشت ساعت با هنری کیسینجر در مورد چگونگی جلوگیری از کشیده شدن رقابت بین چین و آمریکا به جنگ صحبت کرد. کیسینجر این روزها پیر و فرسوده است و به سختی راه می رود، اما ذهنش همچنان فعال است.


به گزارش فولاد ایران، کیسینجر از تشدید رقابت چین و آمریکا برای برتری فنی و اقتصادی نگران است. حتی زمانی که روسیه در مدار چین قرار گرفته و جنگ بر جناح شرقی اروپا سایه انداخته، او می‌ترسد که هوش مصنوعی، رقابت چین و آمریکا را تقویت کند.


کیسینجر نگران است. او می گوید: «هر دو طرف خود را متقاعد کرده‌اند که طرف مقابل یک خطر استراتژیک است. ما در مسیر رویارویی قدرت‌های بزرگ قرار داریم.»


در سرتاسر جهان، موازنه قوا چنان سریع و به طرق مختلف در حال تغییر است که کشورها نمی‌توانند اصل ثابتی پیدا کنند که بر اساس آن بتوانند نظم را برقرار کنند و برای دستیابی به آن ممکن است به زور متوسل شوند. کیسینجر می‌گوید: "ما در موقعیت کلاسیک قبل از جنگ جهانی قرار داریم؛ جایی که هیچ‌یک از طرفین از امتیازات سیاسی زیادی برخوردار نیست و هرگونه اختلال در تعادل می‌تواند به عواقب فاجعه‌باری منجر شود."


کیسینجر از سوی بسیاری به عنوان یک جنگ طلب به خاطر نقشش در جنگ ویتنام مورد انتقاد قرار دارد، اما او اجتناب از درگیری بین قدرت‌های بزرگ را محور کار و زندگی خود می‌داند. او معتقد است که تنها راه برای جلوگیری از درگیری ویرانگر، دیپلماسی جدی است که به طور ایده آل با ارزش‌های مشترک تقویت شده است.


از نظر او، سرنوشت بشریت بستگی به این دارد که آیا آمریکا و چین بتوانند با هم کنار بیایند یا خیر. او معتقد است که به ویژه پیشرفت سریع هوش مصنوعی تنها پنج تا ۱۰ سال به آنها فرصت می‌دهد تا راهی پیدا کنند.


کیسینجر چند توصیه ابتدایی به رهبران دارد و می گوید بدون تعارف و جدی مشخص کنید کجا ایستاده‌اید. او معتقد است که رهبری چین از صحبت‌های سیاست‌گذاران غربی درباره نظم جهانی مبتنی بر قواعد خشمگین است. در واقع، برخی در چین گمان می‌کنند که آمریکا هرگز با پکن به عنوان یک ابرقدرت رفتار برابر نخواهد داشت و احمقانه است که تصور کنیم چنین چیزی ممکن است.


کیسینجر همچنین نسبت به تفسیر نادرست جاه طلبی‌های چین هشدار داده و می‌گوید: "در واشنگتن می‌گویند چین خواهان سلطه بر جهان است. پاسخ این است که آنها در چین می‌خواهند قدرتمند باشند و این به معنای هیتلری که به سمت سلطه بر جهان است، نیست. در آلمان نازی جنگ اجتناب ناپذیر بود زیرا آدولف هیتلر به آن نیاز داشت، اما چین متفاوت است.


او با بسیاری از رهبران چین از جمله مائو تسه‌تونگ ملاقات کرده و در تعهد ایدئولوژیک آنها تردیدی ندارد، اما معتقد است این تعهد همیشه در سایه حس عمیق منافع کشورشان قرار گرفته است. کیسینجر سیستم چین را بیشتر کنفوسیوسی می‌داند تا مارکسیستی؛ سیستمی که به رهبران چین می‌آموزد به حداکثر قدرتی که کشورشان قادر است به آن دست یابند، بیندیشند و به دنبال احترام به دستاوردهایشان باشند. او می گوید: رهبران چینی می‌خواهند به عنوان تصمیم‌گیرنده نهایی نظام بین‌الملل در مورد منافع خود شناخته شوند.


به عقیده کیسینجر یکی از پاسخ‌های طبیعی آمریکا به چالش جاه‌طلبی چین، بررسی آن به عنوان راهی برای شناسایی چگونگی حفظ تعادل بین دو قدرت چین و آمریکا است.


کیسینجر معتقد است که چین در تلاش است نقشی جهانی ایفا کند. ما باید در هر مرحله ارزیابی کنیم که آیا مفاهیم نقش استراتژیک (از نظر دو ابرقدرت) با هم سازگار است یا خیر. اگر این مفاهیم با هم سازگار نباشند، بحث زور مطرح خواهد شد.


وی در پاسخ به این پرسش که آیا امکان وجود چین و ایالات متحده بدون تهدید جنگ همه جانبه وجود دارد؟ گفت: فکر می‌کردم و هنوز هم فکر می‌کنم که هست. اما ما باید از نظر نظامی به اندازه کافی قوی باشیم تا شکست نخوریم. آزمون فوری، نحوه رفتار چین و آمریکا در مورد تایوان است.


او می‌گوید در مورد تایوان یک جنگ به سبک اوکراین، جزیره را ویران می‌کند و به دنبال آن اقتصاد جهان را. جنگ همچنین ممکن است چین را دچار آشوب داخلی کرده و تا حدودی عقب نگه دارد. کیسینجر راه برون رفت از این بن بست را به تجربه رئیس‌جمهور گره می‌زند و می‌گوید: "رئیس جمهور باید با کاهش تنش شروع کند و سپس به تدریج اعتماد به نفس و یک رابطه کاری ایجاد شود. رئیس‌جمهور آمریکا به‌جای فهرست کردن همه نارضایتی‌ها باید به همتای چینی‌اش بگوید آقای رئیس‌جمهور، در حال حاضر دو خطر بزرگ کنونی برای صلح، ما دو نفر هستیم. به این معنا که ما ظرفیت نابودی بشریت را داریم".


توصیه دوم کیسینجر به رهبران این است: "اهدافی را تعریف کنید که بتوانند افراد را جذب کنند. برای دستیابی به این اهداف، ابزارهای قابل توصیف را بیابید." تایوان اولین منطقه از چندین منطقه‌ای است که ابرقدرت‌ها می‌توانند زمینه‌های مشترک پیدا کنند و ثبات جهانی را تقویت کنند.


کیسینجر می‌گوید: در هر دیپلماسی ثبات، باید عنصری از جهان قرن نوزدهم وجود داشته باشد و جهان قرن نوزدهم بر این گزاره استوار بود که وجود دولت‌هایی که با آن مخالفت می‌کنند مورد بحث نیست. برخی از آمریکایی‌ها معتقدند که چین شکست خورده، دموکراتیک و صلح آمیز خواهد شد. به عقیده کیسینجر فروپاشی رژیم کمونیستی منجر به یک جنگ داخلی خواهد شد که به درگیری ایدئولوژیک تبدیل شده و تنها به بی‌ثباتی جهانی می‌افزاید.


او می‌گوید: به نفع ما نیست که چین را به سمت نابودی سوق دهیم. آمریکا به جای هر کاری، باید اذعان کند که چین منافعی دارد. یک مثال خوب، اوکراین است.


شی جینپینگ، رئیس جمهور چین به تازگی برای اولین بار از زمان حمله روسیه به اوکراین در فوریه سال گذشته، با ولودیمیر زلنسکی، همتای اوکراینی خود تماس گرفت.

بسیاری از ناظران تماس شی را رد کرده و آن را یک حرکت توخالی دانسته‌اند که برای آرام کردن اروپایی‌ها طراحی شده است. زیرا از نزدیک شدن چین به روسیه شکایت دارند. در مقابل، کیسینجر آن را اعلام یک قصد جدی می‌داند که دیپلماسی پیرامون جنگ را پیچیده می‌کند، اما ممکن است دقیقاً فرصتی برای ایجاد اعتماد متقابل ابرقدرت‌ها ایجاد کند.


او با محکوم کردن ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه می‌گوید این قطعاً یک اشتباه فاجعه‌بار پوتین بود. اما غرب هم بی تقصیر نیست. من فکر می‌کنم که تصمیم برای باز گذاشتن عضویت اوکراین در ناتو  اشتباه است. این اقدام بی‌ثبات‌کننده بود، زیرا عمل نکردن به وعده ناتو برای حفاظت، باعث شد که از اوکراین به خوبی دفاع نشود. اکنون وظیفه، پایان دادن به جنگ است بدون اینکه زمینه را برای دور بعدی درگیری فراهم کنیم.


کیسینجر از روسیه می‌خواهد تا حد امکان از سرزمین‌های اوکراین خارج شود. کیسینجر معتقد است که پس از تماس شی با زلنسکی، چین ممکن است خود را میانجی‌گر روسیه و اوکراین کند. او به عنوان یکی از معماران سیاستی که آمریکا و چین را در مقابل اتحاد جماهیر شوروی قرار داد، تردید دارد که چین و روسیه بتوانند به خوبی با یکدیگر همکاری کنند. درست است، آنها نسبت به ایالات متحده ظن مشترک دارند، اما او همچنین معتقد است که آنها یک بی‌اعتمادی غریزی به یکدیگر دارند.


به گفته کیسینجر دومین حوزه‌ای که چین و آمریکا نیاز به گفتگو دارند هوش مصنوعی است. او می‌گوید: "ما در ابتدای راهیم. حتی کارشناسان هوش مصنوعی نمی‌دانند که قدرت آن چقدر خواهد بود. هوش مصنوعی ظرف پنج سال به یک عامل کلیدی در امنیت تبدیل خواهد شد."


او گفت: "ما در دنیایی با قدرت تخریب بی‌سابقه زندگی می‌کنیم. هوش مصنوعی را نمی‌توان لغو کرد. بنابراین، چین و آمریکا باید تا حدی از قدرت خود به عنوان یک عامل بازدارنده استفاده کنند. اما آنها همچنین می‌توانند تهدیدی را که هوش مصنوعی ایجاد می‌کند، محدود کنند."


او می‌گوید: "من فکر می‌کنم که باید مبادلاتی را در مورد تأثیر فناوری بر یکدیگر آغاز کنیم. ما باید گام‌های کوچکی را به سمت کنترل تسلیحات برداریم، که در آن هر طرف مطالب قابل کنترلی را در مورد توانایی‌ها به دیگری ارائه کند."


در واقع، او معتقد است که خود مذاکرات می‌تواند به ایجاد اعتماد متقابل و اعتمادی که ابرقدرت‌ها را قادر می‌سازد خویشتنداری کنند، کمک کند.


توصیه سوم کیسینجر به رهبران این است که «همه اینها را به اهداف داخلی خود، هر چه که هستند، مرتبط کنید». برای آمریکا، این امر مستلزم یادگیری نحوه عمل گرایی بیشتر، تمرکز بر ویژگی‌های رهبری و مهمتر از همه، تجدید فرهنگ سیاسی کشور است.


الگوی کیسینجر برای تفکر عمل گرایانه، هند است. او عملکردی را یادآوری می‌کند که در آن یکی از مدیران ارشد سابق هند توضیح داد، سیاست خارجی باید بر اساس اتحادهای غیردائمی باشد که با مسائل مرتبط هستند، نه اینکه یک کشور را در ساختارهای چندجانبه بزرگ ببندند.


او اذعان دارد که حقوق بشر مهم است، اما با قرار دادن آنها در قلب سیاست مخالف است. کیسینجرمعتقد است افرادی که می‌خواهند از قدرت برای تغییر جهان استفاده کنند، اغلب ایده‌آلیست هستند.


او می‌گوید: "هند وزنه تعادلی اساسی برای قدرت رو به رشد چین است. با این حال، این کشور سابقه بدتری در مورد عدم تحمل مذهبی، سوگیری قضایی و مطبوعات خفه شده دارد."


کیسینجر می‌گوید: «من فکر می‌کنم ترامپ و اکنون بایدن خصومت را به بالاترین حد خود رسانده‌اند.» او می‌ترسد که وضعیتی مانند واترگیت منجر به خشونت شود و آمریکا فاقد رهبری باشد. او می‌گوید: «فکر نمی‌کنم بایدن بتواند الهام‌بخش باشد و من امیدوارم که جمهوری‌خواهان بتوانند فرد بهتری را پیدا کنند.»


او معتقد است آمریکا شدیداً به تفکر استراتژیک بلندمدت نیاز دارد. این چالش بزرگ ماست که باید آن را حل کنیم. اگر این کار را نکنیم، پیش‌بینی‌های شکست درست خواهند بود. همه ما باید بپذیریم که در دنیای جدیدی هستیم، هر کاری که انجام دهیم ممکن است اشتباه پیش برود و هیچ تضمینی وجود ندارد. بشریت گام‌های بلندی برداشته است. درست است، این پیشرفت اغلب پس از درگیری‌های وحشتناک رخ داده است. تاریخ نشان می‌دهد که وقتی دو قدرت از این نوع با یکدیگر روبرو می‌شوند، نتیجه عادی، درگیری نظامی است.


منبع: اکونومیست

۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۱۹
تعداد بازدید : ۶۰۰
کد خبر : ۶۵,۵۶۵

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید