پایگاه خبری فولاد ایران- در دهه 1940 و اوایل دهه 1950 آمریکا نظم جهانی جدیدی را از هرج و مرج جنگ بنا کرد. این نظم جهانی با همه کاستیهایش، صلح بین ابرقدرتها را حفظ کرد و دههها رشد را پشتیبانی کرد که میلیاردها نفر را از فقر نجات داد. امروز این نظم، بر اساس قوانین جهانی، بازارهای آزاد و وعده آمریکا برای حفظ هر دو، در حال نابودی است.
به گزارش فولاد ایران، حزب گرایی سمی در داخل، اعتماد به دولت آمریکا را از بین برده است. بحران مالی 09-2007 ایمان به بازارها را کاهش داد. ناکامی های آمریکا در عراق و افغانستان ادعای آن را برای گسترش دموکراسی تضعیف کرد. امروزه اکثر کشورها از اجابت درخواست آن برای اجرای تحریم ها علیه روسیه خودداری می کنند و ظهور چین، سیاستمداران آمریکایی را برانگیخته تا رویکردی خودخواهانه تر در ژئوپلیتیک اتخاذ کنند.
ظهور چین همچنین خطر جنگ را افزایش داده است. هنری کیسینجر که در این ماه 100 ساله خواهد شد، در گفتگو با اکونومیست هشدار داد که چین و آمریکا در مسیر رویارویی قرار دارند. او می گوید: «هر دو طرف خود را متقاعد کرده اند که طرف مقابل یک خطر استراتژیک است.» هر دو دارای سلاح هسته ای هستند. هر دو نیز با هوش مصنوعی غیرقابل پیش بینی (ai) سروکار دارند. بزرگترین دولتمرد نگران است که مانند قبل از جنگ جهانی اول، ابرقدرتها دچار فاجعه شوند.
جو بایدن از زمان ورود به دفتر بیضی شکل در سال 2021، استراتژی جدیدی برای حفظ برتری آمریکا و کاهش خطر درگیری ایجاد کرده است. جیک سالیوان، آخرین جانشین آقای کیسینجر بهعنوان مشاور امنیت ملی، اخیراً کاملترین توضیحاتی را درباره دکترین بایدن ارائه کرده است. روایت او رفاه طبقه متوسط، دفاع و تغییرات آب و هوایی را به هم میپیوندد. او از دولت میخواهد که نقش قدرتی در جامعه، با تأکید شدید بر امنیت ملی ایفا کند.
این به معنای سیاست صنعتی بیش فعال است. یارانه های بزرگ سرمایه گذاری خصوصی در نیمه هادی ها و انرژی پاک را تسریع می کند. کنترلهای صادراتی ایجاد میکند تا فناوری انتخاب شده با استفادههای نظامی بالقوه را از دستان غیر دوستانه دور نگه دارد. در عین حال، دولت لفاظی های خود را ملایم می کند. به جای «جدا شدن» از اقتصاد چین، از «ریسک زدایی» صحبت می کند. این کشور می خواهد در مورد تغییرات آب و هوایی، بدهی های آفریقا و حتی اوکراین زمینه مشترکی پیدا کند.
پشت این دکترین این باور وجود دارد که یک حلقه فضیلتآمیز میتواند آمریکا و جهان را امنتر کند. مداخله دولت و حمایت گرایی صنعت را تقویت می کند، به طبقه متوسط کمک می کند و تب های پوپولیستی آمریکا را سرد می کند.
آیا دکترین جدید کار خواهد کرد؟
پس از هرج و مرج سال های ترامپ، از تعهد آقای بایدن به دیپلماسی استقبال می شود. او درست میگوید که سیاست خارجی آمریکا باید با چالشهای جدید، از اجبار چین گرفته تا تغییرات آب و هوایی مقابله کند. با این حال، به ویژه در مقایسه با نظم پس از 1945، دکترین بایدن ناقص است. تشخیص این کشور از مشکلات آمریکا بسیار بدبینانه است و برخی از نسخه های آن آمریکا را ضعیف تر می کند.
از اقتصاد شروع کنیم. علیرغم آنچه بسیاری معتقدند، قدرت اقتصادی آمریکا رو به افول نیست. با داشتن 4 درصد از مردم جهان، 25 درصد از تولید جهانی را تولید می کند، سهمی که از سال 1980 تغییر نکرده است. هیچ کشور بزرگ دیگری به این اندازه مرفه یا نوآور نیست. بعید است که اندازه اقتصاد چین از آمریکا بسیار پیشی بگیرد.
منبع اصلی قدرت آمریکا، تخریب خلاقانه و بازارهای باز در اقتصاد جهانی مبتنی بر قوانین است. بنابراین، اگرچه آقای بایدن در تقویت شبکه ایمنی اجتماعی حق دارد، اما دیدگاه اقتصادی جزیرهای تحت رهبری دولت او ممکن است در نهایت استانداردهای زندگی و نفوذ آمریکا را از بین ببرد.
دکترین بایدن به دنبال تثبیت روابط با چین خودکامه و پارانوئید است. در این وظیفه، نقص دومی آشکار میشود: سیاستهای مشروع را با قاعده اول آمریکا در هم میریزد. آقای سالیوان می خواهد کنترل صادرات را با تجارت تعاونی و مسابقه تسلیحاتی با همکاری ترکیب کند. اما رهبران چین فکر میکنند که این استراتژی برای پایین نگه داشتن چین است. اگر کنترلهای صادراتی گسترش نمییابد، اگر هنوز تعرفههای دوران ترامپ برقرار نبود و اگر سیاستمدارانش برای از بین بردن چین با یکدیگر رقابت نمیکردند، وضعیت آمریکا قویتر میشد. عدم توافق در مورد تجارت همه چیز را سخت تر می کند.
آخرین نقص مربوط به متحدان است. آقای بایدن از اوکراین حمایت کرده و ناتو و اتحاد در آسیا را احیا کرده است. با این حال، ملیگرایی اقتصادی غیرقابل پیشبینی و عدم تمایل آمریکا به دسترسی به بازارهایش، نفوذ آن را تضعیف میکند. اروپا از رقابت یارانهها میترسد و نگران است که تشدید تنشها با چین به آن آسیب جدی وارد کند. محاسبات نشان میدهد که اقتصاد آلمان دو برابر آمریکا در معرض چین قرار دارد. زوال قواعد جهانی، پذیرش رویکرد مبادله ای به سیاست خارجی توسط اقتصادهای نوظهور را تسریع می کند. نظم پس از سال 1945 متکی بر ثبات آمریکا بود. هر دولت بر اساس منافع قابل پیش بینی هدایت می شد. امروز متحدان و دشمنان می دانند که ممکن است هرج و مرج در پی انتخابات 2024 رخ دهد. ناکارآمدی ترامپ تقصیر آقای بایدن نیست، اما پیش بینی پذیر بودن و باز بودن در حال حاضر حیاتی است.
آمریکایی ها باید متقاعد شوند که رویکرد خوشبینانه تر و با جمع مثبت به نفع آنهاست. این کلیدی است که کشورشان را قوی نگه میدارد و سیاست خارجی بهتری را باز میکند و به آن اجازه میدهد قوانین جهانی جدیدی را در مورد تجارت، آب و هوا، هوا و غیره ایجاد کند که متحدان قدیمی و جدید بتوانند بر آن تکیه کنند. چنین نظم جهانی احیا شده بهترین دفاع در برابر نظم استبدادی به رهبری چین خواهد بود. متأسفانه دکترین بایدن نمی تواند روایت افول آمریکا را رد کند و بنابراین تنش بین سیاست سمی این کشور و نقش آن به عنوان محور اصلی نظم لیبرال را حل نکرده است. تا زمانی که آمریکا با اعتماد به نفس به جهان نگاه نکند، برای رهبری آن تلاش خواهد کرد.
منبع: اکونومیست