پایگاه خبری فولاد ایران – در سال 2005، اقتصاد جهان رو به جلو در حال حرکت بود. رشد جهانی مصرف سرانه انرژی در دوره 2001 تا 2005 به میزان 2.3 درصد در سال افزایش یافت. چین در دسامبر 2001 به سازمان تجارت جهانی ملحق شد و تقاضای آن برای انواع سوخت های فسیلی بالا رفت. همچنین حباب در بازار مسکن ایالات متحده وجود داشت که ناشی از نرخ بهره پایین و استانداردهای ضعیف پذیره نویسی بود.
مشکل سال 2005، مانند اکنون، تورم در هزینه های انرژی بود که به طور کلی به تورم همه چیز منجر می شد. فدرال رزرو تصمیم گرفت این مشکل را با افزایش نرخ بهره صندوق های فدرال از 1 درصد به 5.25 درصد بین 30 ژوئن 2004 و 30 ژوئن 2006 برطرف کند.
به گزارش فولاد ایران، اکنون، جهان با مشکل بسیار متفاوتی مواجه است. قیمت های بالای انرژی دوباره تورم قیمت مواد غذایی و به طور کلی تورم همه چیز را تغذیه می کند. اما روند اساسی در مصرف انرژی بسیار متفاوت است. نرخ رشد مصرف سرانه انرژی جهان در دوره 2001 تا 2005، 2.3 درصد در سال بود، اما به نظر می رسد مصرف سرانه انرژی برای دوره 2017 تا 2021 کمی کاهش می یابد و منفی 0.4 درصد در سال است. به نظر می رسد جهان در حال حاضر در لبه رکود است.
فدرال رزرو اکنون در شرایط بسیار متفاوت از رویکرد نرخ بهره مشابهی استفاده می کند. اما بعید است این رویکرد به نتیجه مطلوب برسد. چراکه افزایش نرخ بهره در سالهای 2004 تا 2006 تا پس از جولای 2008 به کاهش قیمت نفت منجر نشد. فدرال رزرو آمریکا در ژوئن 2004 زمانی که میانگین قیمت نفت برنت تنها 38.22 دلار در هر بشکه بود، شروع به افزایش نرخ های بهره هدف کرد. این نرخ های بهره در پایان ژوئن 2006، زمانی که قیمت نفت به طور متوسط 68.56 دلار در هر بشکه بود، افزایش یافت. قیمت نفت بر این اساس در نهایت در ژوئیه 2008 به 132.72 دلار در هر بشکه رسید. بنابراین، بالاترین قیمت بیش از سه برابر قیمت در ژوئن 2004 بود، زمانی که فدرال رزرو آمریکا تصمیم گرفت تا افزایش نرخ بهره را آغاز کند.
در نتیجه، افزایش نرخ بهره زمانی که در دوره 2004 تا 2006 مورد آزمایش قرار گرفت، در کاهش قیمت نفت خیلی خوب عمل نکرد. البته در آن زمان اقتصاد به سرعت در حال رشد بود. رشد سریع اقتصاد احتمالا به قیمت بسیار بالای نفت در اواسط سال 2008 منجر شد.
انتظار می رود که نتیجه افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو ایالات متحده در حال حاضر، در یک اقتصاد جهانی با رشد پایین، کاملاً متفاوت باشد. حباب بدهی جهان ممکن است ظاهر شود و منجر به وضعیت بدتری نسبت به بحران مالی سال 2008 شود.
هدف از افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو ایالات متحده در آن زمان، کاهش نرخ رشد اقتصاد جهانی بود. اما اگر اقتصاد جهان اکنون به سمت پایین کشیده شود، نتیجه چه خواهد بود؟
طی آن دوره، پایین نگه داشتن هزینه استقراض به دولت ها این امکان را داد که کسری های بیشتری نسبت به آنچه که در غیر این صورت بدون افزایش نرخ بهره ممکن بود، داشته باشند. این کسریهای بالاتر بر تقاضا برای کالاها از جمله نفت افزود و در نتیجه قیمتها را افزایش داد. قیمت های بالا در دوره 2006 تا 2013 باعث افزایش تولید غیر متعارف نفت شد.
امروز آمارها نشان می دهد که اقتصاد جهانی به سمت دوران پرآشوب پیش رو میرود. اقتصاد جهانی یک سیستم خودسازمانده است، بنابراین نمیتوانیم دقیقاً بدانیم که تغییرات در چند سال آینده چه شکلی خواهد داشت. می توان انتظار داشت که اقتصاد در یک الگوی ناهموار منقبض شود، به طوری که برخی از نقاط جهان، بهتر از سایرین عمل می کنند.
اگر فدرال رزرو آمریکا نرخ بهره هدف خود را افزایش دهد، بانک های مرکزی سایر کشورهای جهان در صورتی که نخواهند ارزهایشان نسبت به دلار آمریکا کاهش پیدا کند، مجبور به اقدام مشابهی هستند. با کاهش نرخ ارز، قیمتهای محلی نفت و سایر کالاها به دلیل قیمتگذاری کالاها به دلار آمریکا تمایل به افزایش دارند. در نتیجه، شهروندان این کشورها با مشکل تورم بدتری نسبت به آنچه در غیر این صورت با آن مواجه بودند، مواجه می شوند.
کشوری که بیشترین افزایش در نرخ بهره هدف خود را داشته باشد، در تئوری می تواند در رقابتی که کم و بیش رقابتی برای انتقال تورم به جای دیگر است، برنده شود. این رقابت نمی تواند به طور نامحدود ادامه یابد، زیرا هر کشوری تا حدی به واردات از کشورهای دیگر وابسته است. اگر کشورهایی با اقتصاد ضعیفتر (یعنی آنهایی که توانایی افزایش نرخ بهره را ندارند) از تولید کالاهای ضروری برای تجارت جهانی دست بکشند، اقتصاد جهانی را پایین میآورد.
افزایش نرخ بهره نیز احتمال عدم پرداخت بدهی را افزایش می دهد و این عدم پرداخت بدهی می تواند مشکل بزرگی به خصوص برای بانک ها و سایر موسسات مالی باشد. با نرخ های بهره بالاتر، بودجه بازنشستگی کمتر مناسب می شود. کسب و کارهای مختلف سرمایه گذاری جدید را گران تر می دانند. بسیاری از کسب و کارها احتمالاً کوچک می شوند یا به طور کامل شکست می خورند. این تأثیرات غیرمستقیم راه دیگری برای شکست اقتصاد جهانی است.
منبع: Oilprice