پایگاه خبری فولاد ایران - علاقه رهبران چینی به دوره دنگ شیائوپینگ برمی گردد، زمانیکه دو برنامه پنج ساله مشهور چین را در بر می گیرد و زمانی کافی برای مشاهده تغییرات واقعی در مسیر یک کشور است. این دوره های پنج ساله تنها یک نتیجه داشت: چین دهه بسیار خوبی را پشت سر گذاشته است.
البته این کشور هنوز درگیر مشکلات بزرگی از جمله اعتراضات در هنگ کنگ است، اما طبق معیارهایی که بیشتر از همه برای رهبران چین مهم است، این کشور در طول دهه 2010 دستاوردهای بزرگی کسب کرده و اقتصاد آن متنوع تر شده است. جامعه علمی آن پیشرفت کرده و دولت نظارتی آن قدرتمندتر شده، همچنین موقعیت آن در آسیا نیز قوی تر شده است. به طور خلاصه، چین تلاش زیادی برای از بین بردن شکاف خود با قدرت برتر دنیا یعنی امریکا انجام داده است.
به گزارش فولاد ایران، بسیاری از آمریکایی ها درک می کنند که چین در حال پیشرفت است و این امر آنها را نگران می کند اما خط مشی اشتباهی در برابر این نگرانی در پیش گرفته اند. آنها می گویند چین خود را با امریکا به عنوان قدرت برتر مطابقت نمی دهد.
چین با چالش های جدی مواجه است. نه تنها اعتراضات هنگ کنگ بلکه مخالفت ها در سین کیانگ و تبت و همینطور مشکل شرکت های دولتی و کاهش روزافزون جمعیت کارگر از جمله این مشکلات است.
دلیل شماره یک پیشرفت ژئوپلیتیکی چین این است که رقیب آن تقریبا با دهه بدی از هر جهت مواجه بوده است. در حالی که چین قدم های بیشتری به جلو می رفت تا به عقب، امریکا بالعکس به آرامی در جهت معکوس حرکت می کرد. سطح درآمد، دارایی و امید به زندگی برای بسیاری از مردم امریکا روند نزولی داشت و این امر موجب بروز جو عصبانی و تشدید اختلافات سیاسی بود. نتیجه آن هم یک دولت نیمه کاره بود که بسیاری از بزرگترین مزیت های این کشور را نسبت به چین از بین می برد. ایالات متحده در سرمایه گذاری هایی از جمله آموزش، علوم و زیرساخت هایی که آن را قدرت بزرگ دنیا می کرد، کم گذاشت و هسته مرکزی که موجب برجستگی این کشور بود را رها کرد.
رئیس جمهور ترامپ در اینجا نقش مهمی را ایفا کرد. او بیش از دولت های پیشین مایل بود با چین به عنوان یک تهدید استراتژیک رفتار کند، هرچند رفتار او بیشتر چین را تقویت کرد.
ترامپ به جای ایجاد ائتلاف برای مدیریت پیشرفت امریکا و همچنین ملل آسیا در سایه چین، متحدان خود را بیگانه کرد. او به جای اینکه دموکراسی را به عنوان بدلی برای اقتدارگرایی چینی تقویت کند، حاکمیت قوانین داخلی را انکار کرده و به دیکتاتورهای خارج از کشور دامن می زند. ترامپ همانطور که کیو جین، اقتصاددان چینی در دانشکده اقتصاد لندن می گوید، یک "هدیه استراتژیک" برای چین است.
جنگ تجاری اخیر نمونه ای از آن است. دولت ترامپ حق داشت شیوه سخت تری را اعمال کند، اما پس از اعمال تحریم های یک جانبه، ترامپ آتش بسی را پذیرفت که عملا نتیجه ای در رفع مشکلات اساسی مانند یارانه های شرکت های چین نداشت.
به نظر نمی رسد امریکا در حال حاضر بداند که به دنبال چیست. رهبر دموکراسی جهانی یا محافظ شخصی خود. این سردرگمی به نفع چین است. پس از آنکه دولت ترامپ امسال از 61 کشور خواست تا هوآوی که شرکت مخابرات چین است را تحریم کنند، نتیجه این اقدام برای خود امریکا شرم آور بود و فقط سه کشور از این دستور پیروی کردند. رئیس جمهور فرانسه امانوئل ماکرون اینطور استدلال می کند که اروپا باید خود را به عنوان سومین قدرت جهانی بین ایالات متحده و چین قرار دهد و نه مثل قبل به عنوان یک متحد امریکایی رفتار کند.
بحث بی پایان در میان کارشناسان چین در مورد ضعیف یا قوی بودن این کشور وجود دارد و جواب این است که چین هر دو اینهاست اما جهت آن مشخص است: چین همچنان قوی تر می شود.
منبع: The New York Times