پایگاه خبری فولاد ایران - بر آن کدخدا زار باید گریست / که دخلش بود نوزده و خرج بیست. هرچند این سخن در کشور ما به ضربالمثلی تبدیل شده است که همه ایرانیان در ذهن دارند، اما وصف حال سند مالی دولت نیز است.
۱- چندی پیش در تلویزیون شاهد چهره معصومانه دختران مدرسه شینآباد بودم. که قربانی حادثهای شدند که با هزینه چند صد هزار تومان خرید یک بخاری استاندارد برای کلاس به راحتی قابل پیشگیری بود. اما آخرین برآورد جراحان که این کودکان را معاینه کردهاند، نشان میدهد که برای بازیابی صورتها و بدنهای سوخته این دانشآموزان به زمانی نزدیک ۱۵ سال و هزینه ۱۵ میلیارد تومان نیاز است
۲- چندی پیش با یکی از بستگانم صحبت میکردم که در یکی از ادارات آموزشوپرورش مسوولیت ارزیابی کیفی و طرح رتبهبندی معلمان را برعهده دارد. وی نقل میکرد که برای ارزیابی دبیران، به یکی از دبیرستانهای جنوب تهران مراجعه کرده است. با حضور در کلاس ریاضی از معلم مربوطه میخواهد چند دقیقهای بیرون از کلاس حاضر باشد که بتواند راحت با دانشآموزان صحبت کند. از شاگردان میپرسد نظرتان درخصوص معلم ریاضی چیست؟یکی از شاگردان دست بلند میکند و میگوید: «آقا اجازه، معلم خوبی است، ولی کرایه زیاد میگیرد.» ظاهرا این دبیر محترم برای امرار معاش در حوالی مدرسه اقدام به مسافرکشی میکرده و تصور کنید شخصیت او در حضور شاگردانش چگونه مراعات میشود!
۳- چندی پیش هنگام رانندگی از سواحل شمالی کشور بیلبورد بزرگی که بر سردر یکی از بیمارستانهای دولتی آویزان شده بود، نظرم را جلب کرد. با وجود آنکه سرعت زیادی داشتم با شدت ترمز زدم و دنده عقب گرفتم تا از جزئیات آن مطلع شوم. بیمارستان دولتی اعلام کرده بود از آنجا که قادر به تامین بودجه لوازم ضروری اتاقهای جراحی، سیسییو و همچنین آیسییو نیست، به منظور حفظ سلامت بیماران از همه مردم شهر درخواست کمک کرده بود. تجهیزات مورد نیاز و هزینه تقریبی خرید آنها نیز در ذیل بیلبورد درج شده بود.
این همه مصادیقی از تخصیص منابع بودجه است که چشمان هر ایرانی را از اشکهای حسرت پر میکند. جالب است که چندین سال است مسوولان بودجهریزی کشور ادعا میکنند که درصدد هستند بودجه جاری کشور را از درآمدهای نفتی مجزا سازند و منابع نفتی را فقط صرف طرحهای عمرانی کشور کنند.سالهاست که مسوولان کشور تصور میکنند، توسعه کشور با کلنگزنیهای پیدرپی فراهم میشود. سیاستی که باعث شده است اکنون شاهد ۷۶ هزار طرح عمرانی نیمهکاره باشیم که گاه از شروع آنها بیش از دو دهه است که میگذرد. طرحهایی که نه به بازدهی میرسد و نه امکان نقد کردن آنها بهصورت نیمه کاره وجود دارد.
فرض کنید پدری برای جبران هزینه ادامه تحصیل فرزندش، معالجه بیماری خطرناک همسرش و خرید یک منزل که نرخ بازدهیاش میتواند بیش از نرخ سود وام باشد، اقدام به استقراض کند، اقداماتی که همگی از هر نظر مشروع و قابل دفاع است. ولی اگر این استقراض را برای تامین هزینه سفر پسرش در ایام کریسمس در یک تور اروپایی هزینه کند، آیا باز هم این عمل توجیه اقتصادی دارد؟
حال برگردیم به لایحه بودجه که درآن مفرهای بزرگی برای سازمانها و نهادهایی وجود دارد که عملا نقشی در کارآیی اقتصاد کشور ایفا نمیکنند، آیا باز هم استقراض برای تامین هزینههای این بنگاهها توجیه اقتصادی دارد؟ آیا همانگونه که ما اکنون ناصرالدین شاه را برای واگذاری کنترل بخش عمدهای از منابع طبیعی کشور به «بارون جولیوس رویتر» به منظور استقراض برای تامین هزینههای سفر به فرنگ مورد لعن و نفرین قرار میدهیم، نسلهای بعدی نیز ما را نفرین نخواهند کرد که چه هزینههای سنگینی را از جیب آنها برای انجام چه کارهایی اختصاص دادهایم؟
از سوی دیگر باید مشخص کنیم کشش بازار در سال آینده برای خرید اوراق قرضه به چه میزان است . از آنجا که دولت برای سالهای متمادی نتوانسته است مطالبات پیمانکاران خود را در موعد مقرر پرداخت کند، همانند فردی بازاری شده است که تاکنون چکهای بیمحل زیادی کشیده و به همین دلیل پذیرش چکهای جدید از سوی وی، با دشواری بسیاری روبهرو است
راهکار دیگری که برای تامین کسری بودجه دولت اعلام شده است، فروش اموال مازاد دولت است که رقمی معادل ۵/ ۴۹ هزار میلیارد تومان از این بابت در بودجه سال آینده پیشبینی شده است؛ در حالیکه میانگین رقم محقق شده در سالهای اخیر از این بابت فقط ۵۰۰ میلیارد تومان بوده است!
بودجه همچون یک عکس رادیولوژی است که نشان میدهد بدن بیمار تا چه اندازه ضعیف و فرتوت شده است. بنابراین تا هنگامی که بیماریهای مهلک اقتصاد ایران پابرجاست، بهبود عکس رادیولوژی سرابی بیش نیست و لایحه بودجه همچون رنگ رخساری است که از سِرّ درون حکایت دارد.
✍️دکتر علی فرحبخش
دنیای اقتصاد