پایگاه خبری فولاد ایران - شاخص کل بورس تهران از ابتدای سال بیش از 90 درصد و از ابتدای سال گذشته بیش از 250 درصد رشد کرده است. در چنین شرایطی سخت میتوان کسی را یافت که با افت سود نکرده باشد و طبیعی است که اکنون دعوای بورسبازان کسب سودهای بیشتر است. اما به گفته نسیم طالب، یکی از معاملهگران مشهور بورسهای جهانی، «سودهای تصادفی بورسبازان را احمق میکند» و اگر منشا کسب سود به اشتباه شناسایی شود میتواند تبعات جبرانناپذیری را به همراه بیاورد. به بیان ساده، تنوع عوامل موثر بر ثروتسازی میتواند معاملهگر را به نتیجه اشتباهی برساند که در نهایت وی را به مسیر اشتباهی هدایت میکند و در این راه وی ممکن است هر آنچه اندوخته است را از دست بدهد.
دو فرد را در نظر بگیرید که در یک شهر زندگی میکنند؛ درآمد اولی سالانه 80 هزار دلار و دومی 70 هزار دلار است اما فرد دوم از درآمد خود خشنودتر است! جالب آنکه این یک مثال فرضی نیست و بررسی یک پژوهش تجربی است. اما این اتفاق چگونه میافتد؟ فرد اول در جمع دوستانی است که سالانه 90 هزار دلار درآمد دارند و دومی در میان افرادی زندگی میکند که درآمد سالانه آنها 60 هزار دلار است. در این شرایط با اینکه فرد اول درآمد بیشتری از دومی دارد، اما احساس نارضایتی میکند.
در بورس تهران نیز چنین وضعیتی به وضوح دیده میشود، افراد بسیاری عملکرد مناسبی حتی فراتر از شاخص کل داشتهاند، اما بعضا به مواردی برخورد میکنند که سودهای نجومی در میان نزدیکان آنها تجربه شده است. حسرت این نوع سودهای احتمالا تصادفی این تهدید را به همراه دارد که فرد از اصول تحلیلی خود فاصله بگیرد و به دنبال سبد همسایه بدود. این نوع نگاه چگونه ثروت ما را تهدید میکند؟
نقل است یکی از پادشاهان ثروتمند و پرقدرت یونان نزد فیلسوفی میرود و از وی میپرسد به نظر تو سعادتمندترین فردی که میشناسی چه کسی است؟ فیلسوف که سالون نام داشت تعدادی از افراد قدیمی را یاد میکند تا اینکه پادشاه به ستوه میآید مستقیما میپرسد به نظر تو من سعادتمندترین نیستم؟ فیلسوف پیر پاسخ میدهد «من هیچگاه پیش از مرگ، کسی را قضاوت نمیکنم». آن شاه چند سال بعد فرزندش کشته میشود و در نهایت به اسارت کوروش کبیر درمیآید و سالها سعادت وی در مدت کوتاهی بر باد میرود.
این داستان برای سرمایهگذاران پند بزرگی دارد و بار دیگر یادآور میشود که صرف کسب سود، هرچقدر هم که کلان باشد مهم نیست، اهمیت در حفظ آن است و به قول ایرانیها «جوجه را آخر پاییز میشمارند». در دهه 90 میلادی یک بانک سرمایهگذاری در نیویورک فردی به نام کارلوس را به استخدام خود درمیآورد. این سالها اوج بازارهای نوظهور آسیایی و آمریکای لاتین بود و وی در سال 1995 مدیر بخش سرمایهگذاری در بازارهای نوظهور این بانک سرمایهگذاری میشود. عملکرد فوقالعاده کارلوس باعث ترفیع دائمی وی میشود؛ اما به ناگهان در سال 1998 و بحران بازارهای آسیایی، کارلوس در سرمایهگذاری خود با زیان بزرگی مواجه میشود. وی که توانسته بود در سالهای قبل سود فوقالعاده 80 میلیون دلاری را عاید شرکت کند، در آن سال در یک تابستان 300 میلیون دلار از دست میدهد.
این مثالی است واقعی که نشان میدهد سودهای بادآورده در مسیرهای دائما صعودی چگونه به انحراف تحلیلی افراد منجر میشود و اگر ریشه کسب ثروت را به درستی درنیابیم ممکن است همه آنچه را به دست آوردهایم در آنی بر باد دهیم.
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید