پایگاه خبری فولاد ایران -
✏️...در این الگوها، وجود شکها و تردیدهایی دربارۀ اینکه دولت تمایلی به حفظ هدف نرخ ارز ثابت خودش دارد میتواند منجر به وجود تعادلهای چندگانه شود و یک حملۀ ارزی سفتهبازانه میتواند اتفاق بیافتد برای سوداگران ارزی موفق باشد، حتی با اینکه سیاست جاری با تعهد نرخ ارز سازگار نیست.
✏️این امر به علت آن است که سیاستهای اجراشده برای دفاع از سطح نرخ ارز خاص، مانند افزایش نرخهای بهرۀ داخلی، ممکن است همچنین هزینههای دفاع از نرخ ارز ثابت را با سرکوب فعالیت اقتصادی و یا افزایش هزینههای تأمین وجوه بانکی افزایش دهند. بخش خصوصی تنگنای پیش روی دولت را درک میکند و ممکن است تعهد برای نرخ ارز ثابت را زیر سوال ببرد. در این چارچوب، یک حملۀ سفتهبازانه به احتمال بیشتر موفق میشود اگر نرخهای بهرۀ بالاتر اشتغال داخلی ضعیف قبلی یا شرایط بخش بانکی را بدتر کند.
عدمتوازنهای بنیادی که با الگوهای نسل اول تشدید میشوند یک کشور را در برابر انتقالهای در احساسات سرمایهگذار آسیبپذیر میسازد، نسل دوم الگوها به توضیح ویژگیهای خودتقویتکنندۀ آن کمک میکنند.
✏️نسل سوم بحرانهای ارزی: این بحرانها در آسیای جنوب شرقی در 1997-1998 اتفاق افتادند. آنچه بحران مالی آسیا را متمایز میسازد این است که این بحران مالی بود که منجر به یک بحران ارزی شد. وقتی سرمایهگذاران خارجی ناگهان پولشان را از تایلند بعد از سالها جریان ورودی سرمایه به این کشور بیرون کشیدند، این امر سبب شد تا تای بات (پول ملی) تایلند فروبپاشد. یک توقف ناگهانی در جریانهای سرمایه ورودی رخ داد که به کسب و کارهای تایلندی وام داده بودند. ین بحران به مالزی، اندونزی، هنگکنگ و کره جنوبی بسط یافت. این اقتصادها مجبور شدند نرخهای بهره خود را افزایش دهند که به رشد آسیب رساند و شبیه بحران اروپایی بود. وقتی پول از این کشورها خارج شد ارزهایشان فروپاشید، چنانکه سرمایهگذاران نیازی نداشتند خودشان بیش از این در کشورها بمانند.
✏️ویژگی دیگر این بحران آسیایی، سرایت آن بود. روسیه در 1998، ترکیه 1999، برزیل و آرژانتین در 2000 از این بحران تأثیر منفی پذیرفتند. نسل سوم الگوها را نمیتوان به سادگی معرفی کرد، اما عموماً بر این متمرکزند که چطور اختلالات در بازارهای مالی و نظامهای بانکی میتواند منجر به بحرانهای ارزی شود. الگوهای متفاوت نسل سوم مکانیسمهای متفاوتی را ارائه میکنند که از طریق آنها برخی مکانیسمهای اقتصادی بازار ارز و سیاستگذاری ارزی ممکن است منجر به یک بحران ارزی شود. بعضی الگوها بر این تأکید دارند که چگونه اختلالات ممکن است در قالب محدودیتهای اعتباری ظهور کنند. برای مثال، اقیون (2001) نشان میدهد که یک کاهش ارزش اولیه ارز هزینۀ تعهدات بدهی ارز خارجی بنگاهها را افزایش و سودها را کاهش میدهد که درعوض ممکن است ظرفیت استقراض را وقتی اعتبار محدود میشود، کاهش دهد. کاهش متعاقب در سرمایهگذاری و تولید مرتبط با این محدودیتهای استقراضی ممکن است تقاضا برای ارز داخلی را کاهش دهد و بحران ارزی را تشدید کند.
✏️سایر الگوهای نسل سوم بر این تأکید دارند که چطور آزادسازی مالی و تضمینهای دولتی برای تعهدات بخش خصوصی میتواند منجر به مخاطرات اخلاقی (کژمنشی) و کسریهای مالی ناپایدار شود که میتواند منجر به بحرانهای مشدد ارزی و اقتصادی شود.
رگه هایی از هر نسل بحرانهای ارزی در بحران ارزی اخیر اقتصاد ایران قابل مشاهده است: کسری بودجه بالا و کسری تراز تجاری؛ وابستگی به مسیر که حکایت از شکستهای متعدد سیاستگذاری اقتصاد ایران از سال 1370 تا کنون است؛ کژمنشی و مخاطرات اخلاقی فعالان ارزی به محض تثبیت نرخ ارز از سوی دولت در شرایط خاص و رانتجویی از مقوعیت ایجاد شده؛ وجود بحران بانکی؛ بیاعتمادی سرمایهگذاران به نهادهای سیاستگذار اقتصادی و خروج سرمایه از بازار برای مدت زمان طولانی.
✏️نهادهای خوب و به عبارتی فراگیر در مقابل نهادهای بهره کش قرار دارند و تجربه بحران ارزی اروپایی نشان میدهد که با وججود طراحی نهادی خوب و گریز از سیاستگذاری ارزی به نفع عدهای محدود با درسگیری از تجارب موفق میتوان در مسیر بهتر و رفع و رجوع بحران ارزی اخیر حرکت کرد. اما این امر مستلزم اراده دولت برای طراحی نهادی خوب است.
✍️ محمدرضا فرهادی پور