پایگاه خبری فولاد ایران -
✏️الگوهای نظری بحرانهای ارزی اغلب در سه نسل اول و دوم و سوم دستهبندی میشوند، گرچه بسیاری از الگوها عناصر بیش از یک نسل از بحرانها را در خود دارند.
✏️نسل اول الگوهای بحران ارزی: نسل اول بحرانهای ارزی به کشورهای آمریکای لاتین در سالهای 1981-1982 اشاره دارند. کشورهایی مانند برزیل، مکزیک، آرژانتین و شیلی سه ویژگی داشتند که آنها را آسیبپذیر میساخت: 1- کسری بودجه بزرگ؛ بنابراین دولت این کشورها برای مخارج خود استقراض میکردند.
2- کسری تجاری یا کسری حساب جاری بزرگ، بنابراین آنها بیش از صادرات خود واردات داشتند؛
3- تورم بالا؛ بنابراین قیمتها به سرعت افزایش مییافتند.
✏️این سه خصیصه فشارهایی را بر نرخ ارز در برابر دلار آمریکا وارد میکنند. کسریهای بودجه بزرگ و تورم بالا در یک کشور معمولاً سبب میشوند که سرمایهگذاران و مردم داراییهای خود را بفروشند و دنبال خلاص شدن از پول خودشان و خرید ارزهای باثبات و معمولاً دلار باشند. کسری بودجه و کسری تجاری بزرگ و تورم بالا دلیل این امر هستند که اقتصادهای نوظهور در برابر بحرانهای ارزی که به رشد اقتصادی آسیب میزنند آسیبپذیر باشند.
✏️برای مثال کروگمن (1979)، بر ناسازگاریهای بین سیاستهای اقتصاد کلان داخلی مانند تعهد به یک نرخ ارز و یک مسیر کسری بودجۀ دولتی دائمی که سرانجام باید پولی شود، تمرکز دارد. این کسری بودجه دلالت بر این دارد که دولت هم باید داراییهایی مانند ذخایر ارزی را کاهش دهد و هم برای تأمین مالی عدمتوازنهای بودجه استقراض کند. بااینحال، برای دولت امکانناپذیر است که به طور نامحدود ذخایر خود را کاهش دهد یا استقراض کند. ازاینرو، بدون اصلاحات مالی، دولت باید سرانجام این کسری را با خلق پول تأمین مالی کند. از آنجا که خلق پول اضافی منجر به تورم میشود، این امر با ثابت نگه داشتن نرخ ارز ناسازگار است، و در نتیجه، الگوهای نسل اول پیشبینی میکنند که این رژیم ارزی بهشکلی اجتنابناپذیر باید فرو بپاشد.
✏️نسل دوم الگوهای بحران ارزی: نسل دوم بحرانهای ارزی به فروپاشی مکانیسم نرخ ارز اروپایی در سال 1992 اشاره دارد. گرچه این بحران کشورهای درحالتوسعه را نیز گرفتار کرد، ویژگیهایی مشابه با بحران ارزی آمریکای لاتین دارد. بسیاری از بریتانیاییها هنوز چهارشنبه سیاه را به یاد دارند، وقتی پوند استرلینگ و ارزهایی مانند لیر ایتالیا میخی را که قرار شده به آن پایبند باشند، رها کردند. از دست رفتن اعتماد در بازار ارز برای سیاستگذاران اقتصادی این کشورهای اروپایی بدین معنا بود که برای ثابت نگه داشتن نرخ ارزشان باید نرخهای بهره را به سطوح غیرقابلقبولی افزایش دهند تا سرمایهگذاران قانع شوند استرلینگ بخرند و ثبات نرخ ارز را حفظ کنند.
✏️ در این شرایط، نرخهای بهره اینگیلیس به 15 درصد رسید. اثر ماندن در مکانیسم نرخ ارز بر رشد اقتصادی به سادگی طی یک رکود خیلی مضر است. نرخهای بهره بالا سرمایهگذاری را خیلی گرانتر و منکوبتر و بنابراین رشد اقتصادی را بدتر میکند. برخلاف اقتصادهای آمریکای لاتین، کشورهای اروپایی گرفتار بحران ارزی مذکور بعد از بحران نسبتاً خوب عمل کردند. ارزهای ضعیفتر این کشورها باعث شد آنچه را آنها به خارج میفروشند ارزانتر بفروشند، بنابراین صادرات رقابتیتر شد و بریتانیا طی دهه 1990 رشد اقتصادی خوبی را تجربه کرد.
✏️یک تفاوت بین آمریکای لاتین و اروپا این است که اروپا نهادهای باثباتتری دارد؛ مانند بانکهای مرکزی به شدت مورد قبول. اما در آمریکای لاتین اعتماد به نظامهای اقتصادی از دست رفت و سرمایهگذاران برای مدت طولانیتری از اقتصاد خارج شدند و سرمایه ارزی خود را نیز از کسبوکارهای مختلف خارج کردند. این موضوع همراستا با نظریه داگلاس نورث اقتصاددانان برنده نوبل اقتصاد است که استدلال میکند نهادهای خوب رونق اقتصادی را در جریان بحرانها حفظ میکنند.
✏️به عبارت دیگر، وابستگی به مسیر در اقتصادهای توسعهیافته مانع از تداوم بحران میشود و آنچه قبلاً در این اقتصادها اتفاق افتاده و اعتماد به سیاستگذار اقتصادی، بعث می شود که چیزی که بعداً اتفاق میافتد، بر همان روال سابق، یعنی ایجاد رونق اقتصادی مجدد باشد
در نسل دوم الگوهای بحرانهای مالی که ابستفلد (1986، 1994) به بهترین شکل آنها را ارائه کرده، سیاستگذاران هزینهها و فواید دفاع از نرخ ارز ثابت را میسنجند و اگر هزینههای انجام این کار بیش از فواید آن باشد، تمایل به دست کشیدن از هدف نرخ ارز ثابت دارند (نکتهای که در تصمیمگیری اخیر دولت آقای روحانی شاهد آن بودیم)...
✍️ محمدرضا فرهادی پور