پایگاه خبری فولاد ایران -
۱. اعتراض های اخیر فقط اقتصادی است. افزایش قیمت سوخت تنها جرقه اعتراض هاست، نه علت آن. یک اشتباه رایج وجود دارد که همه چیز به اقتصاد و افزایش قیمت سوخت تقلیل داده می شود، این پیش فرض به کل خطاست، شلوغی در خیابان بیش از اینکه دلیل اقتصادی داشته باشد، دلیل سیاسی دارد. اعتراض کور در کف خیابان نشانه به بن بست رسیدن سیاست است، این هم یعنی سیاست ورزی به شکل کنونی کارکرد خود را از دست داده است. کار اهالی سیاست گفتگو و یارگیری از گروه های مختلف شهروندان و آماده کردن آنها برای تغییرات درست است، وقتی گروه های سیاسی در انجام این نقش خود ناتوان بمانند، بدیهی است که نارضایتی خود را کف خیابان نشان می دهد. بعید است اعتراض ها و آشوب های کنونی بالا بگیرد، به احتمال زیاد به زودی فرو خواهد نشست، ولی بدون پروژه موجه سیاسی دوباره باید منتظر رویدادهای مشابه بود. تدوین یک پروژه سیاسی مناسب از نان شب هم برای اهالی سیاست ایران واجب تر است، ولی متاسفانه حتی نشانه هایی از آن هم در افق دیده نمی شود.
۲. آدم های عادی چیزی از اوضاع و صلاح جهان نمی فهمند. شهروندان اگر چیزی از علم اقتصاد هم ندانند، در امور شخصی خود بسیار هوشمند عمل می کنند، خیلی ها این حرف درست که تورم (شاخص کلان) پدیده ای پولی است و با افزایش قیمت سوخت به تنهایی تورم رخ نخواهد داد را شاید متوجه نشوند، ولی کاهش قدرت خرید (شاخص خرد) خود را به خوبی حس می کنند. کسی اقتصاد هم نخوانده باشد اینقدر درایت دارد که وقتی قیمت سوخت اش به هزار دلیل موجه جهانی محاسبه می شود، بفهمد قیمت خودرویی (کالایی تجارت پذیر) که می خواهد سوار شود و بسیاری کالاهای دیگر هم باید از همین منطق پیروی کند. اگر چیزی را از کسی می گیریم، باید مشوقی مناسب و کارآمد (و نه پرداخت حق السکوت های یارانه ای به برخی اقشار) را در ازای آن به همه شهروندان ارائه کنیم، چیزی که در درازمدت به بهبود وضعیت همه شهروندان بینجامد.
۳. تئوری مال کتاب هاست، در واقعیت باید "عمل گرا" بود. پیش نیاز یک اصلاح جدی وجود تئوری مناسب است، بدون این تئوری فقط مجموعه ای از اقدامات پراکنده و به اصطلاح "مقتضی" خواهیم داشت که فقط مشکل را بدتر می کنند. وقتی قیمت سوخت اصلاح می شود، باید اجازه داد قیمت ها در بازارهای دیگر هم خود را اصلاح کنند، از یک طرف قیمت سوخت را آزاد می کنیم، ولی با راه انداختن گشت های نظارت بر بازار دنبال سرکوب قیمت هاییم و هر روز ماده و تبصره جدیدی برای کنترل اوضاع وصل می کنیم، طبیعی است که این "عمل گرایی" بعید است به کار بیاید.
۴. اقناع شهروندان عملی نیست، کار را پیش می بریم، مردم عادت می کنند. کشوری وسیع و پرجمعیت مانند ایران با هر میزان منابع در دسترس تنها با زور و اقتدار دولتی اداره نمی شود، نیاز به درجاتی از اقناع و همکاری افکار عمومی وجود دارد. هیچ دولتی نمی تواند واقعیت را شبیه خواسته های خود کند. باید این اطمینان را داد که اصلاحات به نفع آدمهاست، والا خیرخواهانه ترین طرح ها هم کاری پیش نمی برند. شاید کار دولت اعتدال در قضیه اخیر شجاعت تلقی شود، ولی وقتی با اعلام یکباره آن همه را غافلگیر می کند، بعید است جز آب ریختن به آسیاب رقبای داخلی و دشمنان خارجی حاصلی داشته باشد. با مردم گفتگو کردن و اقناع آنها به معنی دوره گرفتن و راه افتادن از این شهر به آن شهر و نمایش عمومی نیست، هرچند گاهی این هم به عنوان یک تاکتیک می تواند موثر باشد. باید با لشکر اندیشه و اثرگذاران بر اندیشه مردم به گفتگو نشست. دولت اعتدال در این زمینه خوب عمل نکرد، استراتژی روابط عمومی نداشت، ندارد و از قرار نخواهد داشت. حتی بسیاری از کسانی که به نوعی حامی واقعی کردن قیمت سوخت بودند، در مواجهه با این شکل از اجرا چندان امکان دفاع از یک سیاست درست را پیدا نکردند. وقتی در تریبون های عمومی با نوعی تحقیر به اهالی اقتصاد گفته می شد که دوباره درس هایشان را بخوانند تا واقعیت های اقتصاد ایران را دریابند، باید فکر روزهای سخت را هم می کردیم.
۵. در "شرایط حساس کنونی" روال با اوضاع عادی تفاوت دارد و دولت می تواند خیلی کارها انجام دهد. اجازه دهید مورد خاص قطع اینترنت را مثال بزنم، هرچند به بهانه امنیت ملی و حفظ نظم صورت گرفته باشد، در تحلیل نهایی چیزی جز تضییع حقوق مالکیت افراد نیست. در واقع یادآور یک اتوریته بی مهار هست که هر وقت صلاح بداند (به بهانه "شرایط حساس کنونی") مردم را از امکاناتشان محروم می کند و نیازی به توضیح هم نمی بیند و شهروندان هم ابزاری هم برای کنترل آن ندارند. طبیعی است که سرمایه گذاران داخلی و خارجی هم نسبت به دولت هایی همواره "درگیر شرایط حساس کنونی" با تردید نگاه می کنند، کاهش سرمایه گذاری هم به معنای تکرار همین مصائب اخیر در آینده است، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی