پایگاه خبری فولاد ایران -
✅ سرمقاله اخیر نشریه اکونومیست به موضوع «پیک تقاضای نفت» پرداخته که اگرچه در دنیای نفت کمابیش یک دهه از جدی مطرح شدن آن میگذرد، این ارزش را دارد که به منظور انعکاس در سیاستگذاریهای کشور مورد بررسی قرار گیرد و دلالتهای آن به بحث گذاشته شود. به ویژه آنکه رسوب نظریه «پیک عرضه نفت» باعث شده در سیاستگذاریها جمعبندی روشنی درباره سناریوهای پیشروی نفت وجود نداشته باشد و کماکان نگه داشتن ذخایر نفت زیر زمین مورد دفاع قرار گیرد.
✅ سوال مهمی که پیشروی اقتصاد ایران قرار دارد آن است که با این حجم از ذخایر نفت در دنیایی که هنوز نفت در آن اهمیت دارد چه باید کرد؟ تولید حداکثری و سپس تبدیل نفت به سرمایهای برای اهداف مدنظر سیاستگذار (از قبیل تنوعبخشی به اقتصاد، توسعه زیرساختها، شکلدهی یک ابزار برای مدیریت اقتصاد کلان طی چرخههای تجاری و امثالهم) راهبردی است که به نظر میرسد بسیاری از دولتهای نفتی مدنظر دارند. شاید این ایراد مطرح شود که این سیاستگذاریها تفاوتهای اساسی دارند. پاسخ اینکه نقطه اشتراک همه سیاستگذاریهای مدنظر چیزی نیست جز «تولید حداکثری و تبدیل نفت به سرمایه مولد». با فرارسیدن پیک تقاضای نفت و این واقعیت که قیمتهای نفت در بلندمدت صعودی نبوده و نخواهد بود، فرصت تولید نفت و تبدیل کردن آن به اهرمی برای توسعه کشور محدود و گذراست.
✅ ایراد دیگر میتواند آن باشد که با شیوه فعلی حکمرانی، دستیابی به چنین حجمی از دارایی ارزی احتمالاً بیشتر زیانبار خواهد بود. مضافاً مساله اصلی اقتصاد ایران کمبود درآمدهای ارزی نیست؛ بلکه تحول در سطوح و بخشهای مختلف حکمرانی به ویژه پارادایم حاکم، تعادلهای اقتصادی و اجتماعی، سیاستگذاریهای بخشی و نظام تصمیمگیری اولویت بیشتری دارند. نگارنده ضمن پذیرش و حتی تاکید بر ایرادهای مذکور، این سوال را مطرح میسازد که آیا از دست دادن یک فرصت برای کسب درآمد ارزی کمکی به حل دو مساله مذکور خواهد کرد؟ آیا اصولاً چشماندازی وجود دارد که بتوان در افق چنددهساله در حوزههای مذکور به گشایشی دست پیدا کرد و البته اطمینان یافت که در آن زمان فرصت از دست نرفته است؟ اگر نه، آیا بهتر نیست که به دو موضوع مستقل از یکدیگر بپردازیم و ثروتآفرینی از ذخایر نفت به اصلاح نظام حکمرانی مشروط شود؟
✅ شاید اینجا خوب باشد به تصوری غالب (و البته نادرست) از اقتصاد ایران گریزی کوتاه بزنیم که در آن ریشه همه (و اگرنه، اغلب) ناکامیها و مشکلات حکمرانی به رانت نفتی دولت میرسد. نقد این تصور دشوار نیست. نخست با طرح این سوال که اساساً چند درصد همین توسعه نامتوازن و کجدارومریز قرن اخیر ایران بدون نفت و سرریز منابع انرژی به بخشهای مختلف ممکن بود؟ آیا حتی میتوان تامین آب و برق و ابنیه و زیرساختهای فعلی را بدون نفت ممکن دانست؟ دوم آنکه نفت در بستری از حکمرانی و سیاستگذاری معیوب نقشآفرین شده و جهت علیت برعکس نبوده؛ و مطابق آن گفته مشهور، ایران بدون نفت به افغانستان دهه شبیهتر میبود تا ژاپن. تصور ایرانی «تقلیلیافته»، «مینیاتوری» و «منتزع» از واقعیت (واقعیاتی چون عاقبت مشروطه حتی پیش از جدی شدن نقش نفت در اقتصاد یا واقع بودن ایران در منطقه خاورمیانه با کلیه دلالتهای فرهنگی و اجتماعی آن) که در آن ناگهان ظرف یک شبانهروز تغییر پارادایم روی میدهد و کشور به سوی قلههای توسعه اقتصادی پرواز میکند، همانقدر با درآمدهای عظیم نفتی ممکن است که بدون آن.
تجارت فردا