پایگاه خبری فولاد ایران - تلقی عمومی این است که آدمهای خیرخواه کلید حل مشکلات هستند و اگر منابع کشور به سیاستمداران پاک و عاری از انگیزه سودجویی سپرده شود، به بهترین شکل تخصیص داده خواهد شد. اما در اقتصاد سیاسی اصل بر این است که سیاستمدار اصولاً نمیتواند خیرخواه باشد و هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم انتخابهای او مبتنی بر خیرخواهی برای همه جامعه است. سیاستگذار هم مثل همه انسانها و گروههای اجتماعی اهداف و منافع خودش را دارد و به انگیزهها و سازوکارهای انگیزشی واکنش نشان میدهد. بنابراین اگر میخواهیم ببینم سیاستگذار چگونه یک گزینه را انتخاب و گزینه دیگر را رد میکند باید به انگیزههای او توجه کنیم.
مثلاً برای فرآیند اصلاح قیمت انرژی که یکی از مصادیق شکست سیاستگذاری در کشور ما قلمداد میشود هیچگاه به صورت اصولی چارهای اندیشیده نشده و باید ببینیم سیاستگذار چرا گزینه «اصلاح بازار انرژی» را رد و هزینه گزافی میکند تا قیمت آن را به صورت دستوری پایین نگه دارد.
به اعتقاد اقتصاددانان اینجا با دو مساله مواجه هستیم؛ یکی منافع سیاستمدار است که اصولاً نمیتواند خیرخواه باشد و دیگری منافع افراد یا جامعهای است که سیاستمداران را انتخاب میکنند.
به نظر میرسد اقتصاد ایران در نیمقرن گذشته در چنین تلهای گرفتار شده که خارج شدن از آن به این آسانیها نیست. چرا؟ چون نتایجی که ممکن است اصلاحات اقتصادی به دنبال داشته باشد به مذاق سه گروه خوش نمیآید:
گروه اول سیاستمدارانی هستند که تنها در کوران انتخابات وعده اصلاح ساختار میدهند و زمانی که به قدرت میرسند مدافع «وضع موجود» میشوند.
گروه دوم آن بخش از جامعه هستند که منتفع این وضع هستند و رفاه خود را در تداوم آن میبینند و به کسی رای میدهند که تعادل موجود را حفظ کند.
گروه سوم را بروکراتهایی تشکیل میدهند که بهبود کیفیت سیاستگذاری و اصلاحات اقتصادی، آینده کاریشان را به خطر میاندازد.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که دولتها معمولا خود را نماینده مرفهین شهرنشین میدانند و مداخله در اقتصاد را بر اساس منافع این طبقه تعریف میکنند و از دل این همپیمانی، مقاومت در برابر اصلاحات اقتصادی بیرون میآید. خلاصه اینکه اقتصادمان به ظاهر برای حمایت از اقشار کم درآمد سازماندهی شده اما به صورت سیستماتیک و نظاممند به پولدارها یارانه میدهد و جهتگیریاش به گونهای بوده که عمدتاً اقشار پردرآمد از آن منتفع شدهاند. در واقع ساختار اقتصادی ما نهتنها فقر را کاهش نداده که آن را عمیقتر هم کرده است.
زمان آن رسیده که افسانه خیرخواه بودن سیاستمدار را فراموش کنیم و شراکت با سیاستمداران را کنار بگذاریم و بدانیم دفاع سیاستمدار از اقتصاد دولتی یکی از موانع اصلی توسعه نیافتگی کشور است. بدانیم عدالت اجتماعی سرابی است که سیاستمداران وعدهاش را میدهند و این سراب در تعارض با آزادی اقتصادی است که دنیا به پشتوانه آن پیشرفت کرده است.
✍️ پرویز گیلانی
تجارت فردا