پایگاه خبری فولاد ایران - در سال ۱۳۰۷ که قانون اعزام دانشجویان بورسیه ایران به اروپا تصویب شد، تصویبکنندگان در رویای ساخت ایرانی توسعهیافته بودند. رویای آنها ایرانی بود که بر پایه مهارت و دانش دانشجویان بازگشته از فرنگ ساخته میشد. دانشجویان اعزامی، به غیر از معلمان، اغلب دانشجویان رشتههای مهندسی و پزشکی بودند، جز اندکی که در حقوق و حسابداری تحصیل کردند.
از میان ۱۰۰ نفر دور نخست تنها ۸ نفر دانشجوی حقوق بودند؛ و مابقی در حوزههای پزشکی و مهندسی. به این ترتیب آنان پایهگذاران بسیاری از تحولات کشور شدند، البته آنان از سالهای تحصیل در اروپا خوب فهمیده بودند که توسعه بیش از تحولات فنی و پزشکی نیازمند تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است؛ افسوس اما که هیچکدام درس جامعه، سیاست و اقتصاد نخوانده بودند!
به این ترتیب بود که پس از بازگشت آنان از اروپا و تصدی مهمترین مشاغل دولتی نوعی از غلبه مهندسان و پزشکان بر عرصههای مختلف اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. به نحوی که بزرگترین احزاب و کنشگران سیاسی نیز از میان آنان بود. به این ترتیب ما میراثدار مهندسان و پزشکانی شدیم که تلاش داشتند و دارند تا توسعه را بسازند!
⭕️فناوری بدون تو
توجه بیش از حد به فناوری در هر مفهومی را باید میراث مهندسی و پزشکی دانست. پس عجیب نیست که وقتی به مفهوم «هوشمندی» برخورد میکنیم و وقتی «هوشمند» میشود پسوند هر چیزی از خانه تا شهر و وقتی «خانه هوشمند» و «شهر هوشمند» در اسم رویدادها طنین میاندازد، برداشتها سوگیری عجیبی به فنی دیدن دارند. از کلیپهایی که تهیه میشود تا کتابچهها و ارائهها بیش از حد بر رویههای فنی تاکید دارند.
وقتی این روزها با مدیرانی که شوقورزانه از «شهر هوشمند» صحبت میکنند؛ گفتوگو میکنم درمییابم این نگاه مهندسیزده میتواند دوباره ما را به ناکجاآبادی دیگر ببرد. هوشمندی از دید آن ترکیب همان اینترنت اشیاء است با هوش مصنوعی با شهری پر از حسگرهایی که هر کیفیتی را تبدیل به کمیتی قابل اندازهگیری میکنند. حسگرهایی که از آتش تا آلودگی را اندازهگیری میکنند؛ از پارکینگهای خالی تا اپهایی که میتوان با آن پروفایلهای شهروندی ساخت. اما آنچه در این طرحها نادیده گرفته میشود انسان است.
⭕️تو فقط تو!
در طرحهای شهر هوشمند اغلب انسانها فناوریزده هستند، از موسیقی خبری نیست، از روابط انسانی، از خلاقیت انسانها و از آزادی آنها. شهرهای هوشمند ایدهآلی که ترسیم میشوند تفاوتی با حضور همیشگی «برادر بزرگتر» ۱۹۸۴ جورج اورول ندارند. سنسورها و دوربینهایی که همه جا تو را مراقبت میکنند، تو را عدد کرده و در بانکهای داده ذخیرهسازی میکنند.
نظریه «طبقه خلاق» فلوریدا را هرچند نامناسب برای ایران بدانیم، اما حداقل یک گام رو به جلوتر از نگاه مهندسیزده ماست. او که مفهوم «شهر خلاق» را تعریف میکند در کنار فناوری حداقل ۲ ویژگی دیگر را ذکر میکند: نخبگی انسان و روامداری اجتماعی!
به این ترتیب لندری و بیانچینی به خوبی به ما یادآور میشوند که «[شهر] نیازمند خلاقیت، تفکر میانرشتهای، جامعنگری و کیفیات دیگری است که شهر باید حمایتگر آن باشد و نامحسوس آن را تشویق میکند». تمامی این نیازمندیهایی که آنان بر آن دست میگذارند، همان چیزهایی است که نگاه مهندسیزده اصلا آن را نمیبیند!
به این ترتیب اندرسون میگوید: «افراد خلاق نیازمند شهرهای خلاق هستند».
او به ما خاطرنشان میکند که هدف یک شهر هوشمند شاید چیزی جز آن نیست که بهترین پذیرای شهروند هوشمند باشد!
یعنی اگر محیطی ساختیم که زندگی را برای شهروند هوشمند جذابتر ساخت، ما شهر هوشمند را دست یافتهایم.
فلوریدا از خود میپرسد: «آیا زندگی کردن در یک محیط باز و متنوع به ساختن آدمهای بااستعداد و خلاق کمک میکند ... یا به سادگی دور هم بودن این آدمها یک محیط را تبدیل به مکان خلاقیت میکند؟ من معتقدم هر دو با هم پیش میروند اما اولی مهمتر است. مکانهایی که موانع کمتری برای پیوستن غریبهها دارد دستاوردهای خلاقانه بیشتری دارد...»
به این ترتیب اگر شهر هوشمند اولویتاش ساختن محیط بهتری برای «شهروند هوشمند» است، آیا این سنسورها، نرمافزارها و اپها هستند که شهرها را برای او خوشایندتر میکنند؟
حالا جای خالی علوم غیرفنی، جای خالی جامعهشناسی، علوم سیاسی و اقتصاد در میان این همه سنسورهایی که تمامی ما و تمامی اشیاء را به هم متصل میکند، خالی است!
شهر هوشمند یا ایران هوشمند یا هر چیز هوشمند دیگر، وقتی هوشمند است که زندگی برای هوشمندان را دلپذیرتر کند! حالا با موسیقی باشد یا با اپ موبایل! اولین گام هوشمندی یعنی فهمیدن همین!
تو اگر نباشی هیچ چیز هوشمند نیست!
امیر ناظمی
⭕️میراث مهندسی و پزشکی