[ سبد خرید شما خالی است ]

بیکاری از کجا می‌آید؟

بخش اول
پایگاه خبری فولاد ایران - با توجه به اینکه ما برای تأمین کالاهای اساسی و لوکس موردنیاز خود باید درآمدی داشته باشیم، بیکاری یکی از بدترین اتفاقات اقتصادی است که می‌تواند برای ما بیفتد. همچنین به همین دلیل است که «نرخ بیکاری» یکی از مهمترین متغیرهای اقتصادی به حساب می‌آید. از بسیاری جهات، نرخ بیکاری یکی از بهترین معیارهایی است که می‌تواند ما را از سلامت کلّی اقتصاد هم در طول زمان و هم نسبت به اقتصادهای دیگر آگاه سازد. همانطور که خواهیم دید، وجود میزانی از بیکاری در یک اقتصاد سالم و در حال رشد ناگزیر و اجتناب‌ناپذیر است، ولی از طرفی دیگر سیاست‌های نادرست دولت می‌تواند باعث افزایش آن و متضرر گشتن افراد جامعه گردد.

 وقتی‌که اقتصاددانان از «بیکاری» سخن می‌گویند، از تعریف خاصی سخن می‌گویند: افرادی که به دنبال کار هستند، اما نمی‌توانند آن را به‌دست آورند. زن یا شوهرانی که در خانه می‌مانند و می‌خواهند بچه های خود را بزرگ کنند، دانشجویان یا بازنشستگان، نه به‌عنوان بیکار، بلکه به‌عنوان افراد «افراد خارج از نیروی کار» محسوب می‌شوند. «نرخ بیکاری» برابر با نسبت تعداد افرادی که به دنبال کار می‌گردند، ولی نمی‌توانند شغلی به دست آورند تقسیم بر تعداد کل افراد شاغل و بیکار (همانطور که تعریف شد) است.

 دقیقاً شرکت‌ها چگونه تصمیم می‌گیرند که فردی را استخدام کنند؟ سوال اساسی این است: آیا منافعی که این شخص با استخدامش متوجه شرکت من خواهد ساخت بیشتر از حقوقی خواهد بود که من به او خواهم داد؟ برای مثال اگر سود هر ساندویچ مک‌دونالد دو دلار باشد و با وجود من این شرکت بتواند در هر ساعت ۵ ساندویچ بیشتر بفروشد، مسلماً شرکت مک‌دونالد هیچ‌گاه حقوقی بیشتر از ۱۰ دلار در ساعت به من نخواهد داد؛ چراکه در این صورت ضرر خواهد کرد. آن‌ها می‌توانند سود خود را با پرداخت کمتر به من بیشتر کنند ولی اگر بیش از حد حقوق مرا کم کنند، رقیب آن‌ها می‌تواند با حقوقی بیشتر (باز هم تا حدی که منافعی که من با استخدامم متوجه آن‌ها می‌سازم کمتر از حقوقم نباشد) مرا به کار گیرد. بدین ترتیب از لحاظ نظری حقوق من باید چیزی بسیار نزدیک به ساعتی ۱۰ دلار باشد.

این نکته بسیار مهم است؛ چراکه می‌تواند ما را در فهم بیکاری یاری کند؛ چراکه بنا به چیزی که گفته شد هر کارگری بنا به توان ایجاد منافعی که برای یک شرکت دارد می‌تواند با حقوقی خاص استخدام شود. حتی نوجوانی که با مهارت‌های محدود خود می‌تواند در هر ساعت ۲ ساندویچ مک‌دونالد درست کند می‌تواند با حقوقی کمتر از ۴ دلار به استخدام مک‌دونالد درآید. پس اگر چنین است، سوالی جالب پیش میآید: چرا کارگری که می‌تواند ایجاد منافع کند، بیکار می‌ماند؟ چراکه مطمئناً هر شرکتی مایل به دریافت منافع بیشتر است، حال این منافع هر چه قدر هم که می‌خواهد کم باشد. ولی چرا این شرکت آن کارگر را استخدام نمی‌کند؟

 بیکاری می‌تواند به دلایل مختلفی ایجاد شود. برای مثال اقتصاد بازار به خاطر پویایی‌اش همیشه دچار تغییر می‌شود و شرکت‌ها همواره یاد می‌گیرند که چگونه با نیروی کار کمتر خدمات بیشتری را عرضه کنند. مثلاً ورود ATM ها مسلماً باعث بیکارشدن تعدادی از نیروی بانک‌ها شده است؛ چراکه با وجود آن‌ها مراجعه حضوری به بانک‌ها کمتر می‌شود و در نتیجه بانک‌ها به نیروی کار کمتری نیاز خواهند داشت. به همین ترتیب در بازار نوع نیروی کار مورد نیاز با گذشت زمان تغییر می‌کند و تعدادی افراد به ناچار موقتاً بیکار می‌شوند تا اینکه بتوانند مهارت خود را بنا به نیاز بازار وسعت یا تغییر دهند. به این نوع از بیکاری «اصطکاکی» و «ساختاری» می‌گویند، چراکه در هر مقطعی از زمان افرادی در اقتصاد هستند که در دوره زمانی بین دو شغل‌اند یا در حال ورود به یک شغل جدیدند. نرخ بیکاری که این قسمت از بیکاری را نشان می‌دهد، «نرخ بیکاری طبیعی» خوانده می‌شود...

استیون هورویتز

ادامه دارد...

۲۸ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۲۷
تعداد بازدید : ۱,۰۵۰
کد خبر : ۵۲,۷۷۴

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید