پایگاه خبری فولاد ایران - چه تفاوتی میان استبدادِ خاورمیانهای و استبدادِ چینی وجود دارد؟ در استبدادِ چینی، ضمن اینکه پادشاه در راسِ هرم قدرت قرار داشت، ولی طیفی از اقشار، حق فعالیت داشته و از مصونیتِ نسبی برخوردار بودند. پادشاه و مجموعههای دیگر تا اندازۀ قابل توجهی به توزیع امکانات و تا حدی نیزبه باز بودن فضاهای اقتصادی در میان مردم قائل بودند. در مقابل، استبداد خاورمیانه بر محورِ شخص پادشاه و یا در دورههای اخیر بر محور یک فرد نظامی مانند مبارک یا صدام استوار بوده است. عامۀ مردم در دایرهای مرکب از فقر و محرومیتهای انباشته، عقدههای بیشمار و سرکوبِ خواستههای طبیعی انسانی، به دور خود میچرخند
اگر حکومت فعلی چین دموکراتیک نیست اما در ارائه خدمات به جامعه خود کوتاهی نمیکند. ۲۲۰۰۰ کیلومتر خطوط ریل آهن و سیستمی با سرعت بالا را طراحی کردند. فرودگاه بیجینگ بزرگترین فرودگاه جهان با ظرفیت صد میلیون مسافر در سال کار خود را آغاز میکند. در جشنهای اخیر ۷۰ سالگی جمهوری خلق چین، از همه رهبران فوت شده و زنده تجلیل شد
تجربۀ چین، کرۀ جنوبی و ویتنام، عموم دانشمندانِ اقتصاد سیاسی را به این نتیجه گیری متمایل کرده است که شرطِ لازم برای رشد و توسعه اقتصادی، دموکراسی نیست، بلکه سیاستِ توزیع امکانات و ایجاد یک ساختار کلان برای تحققِ استعدادهای فردی و جلوگیری از انباشته شدن عقدهها است. اگر فرصتِ کار و فعالیت در سایۀ ثبات وجود داشته باشد، عموم مردم همانند چینیها ازحاکمیت خود پشتیبانی خواهند کرد
فقدان ثبات سیاسی باعث میشود تا در ذهن شهروند این نکته شکل گیرد که باید در حداقلِ زمان به حداکثر استفاده رسید. نرخِ تورم سالانه آلمان، در بیست و پنج سال گذشته بین یک تا سه درصد بوده است. ۴۹ سال پیش،رابرت گِر، در کتاب "چرا انسان ها عصیان می کنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ستوه آمدگی ،محرومیت و تجمیع عقدهها است.انسانها دروغگو و اختلاسگر به دنیا نمیآیند. بلکه ساختارها، عاملِ اصلی بروزچنین خصلتهایی هستند.چرا برخی ازاشخاص از هر ۱۰ جمله که می گویند، ۱۱ تای آن یا دروغ است یا تحریف شده؟ چون در کودکی و نوجوانی در محرومیت بوده و حالا میخواهند دراندک زمان همه را جبران کنند. در کنار محرومیت، فضای بی ثبات و غیرقابل پیش بینی بودن آینده و از دید او فرصت کم، باعث میشود که این فرد از هر روش و ترفندی برای رسیدن به پول و مقام استفاده کند.
در خاورمیانه، مثلث انحصار سیاست، اقتصاد و فرهنگ یک پیامد بسیار تعیین کننده در تداوم انحطاط و پوسیدگی دارد و آن، تقریباً تعطیلی اصل "رقابت" در عموم عرصه هاست. دو شرکت Siemens و Huawei را در نظر بگیرید. شرکت Siemens در سال ۱۸۴۷ تاسیس شد. ۲۸۸۰۰ کارمند در بخش R&D آن در ۱۶۰ مرکز در ۳۰ کشور کار می کنند. شرکت Huawei در سال ۱۹۸۷ تاسیس شد. ۶۷۵۰۰ کارمند این شرکت در ۳۶ کشور در بخش R&D مشغول به کار هستند. هر دو شرکت، تشکیلات عظیمِ تولیدی، بازاریابی و فروش در داخل کشور خودشان در آلمان و چین دارند. شرکت زیمنس در یک کشور دموکراتیک است که دهها نظام سیاسی و دولت در آلمان را پشت سر گذاشته و دیگری در یک کشور متمرکز سیاسی است. جالب توجه این که حداقل نیمی از کارکنان این دو شرکت غیر آلمانی و غیر چینی هستند.این مقایسه نشان می دهد که نوع نگاهِ دستگاه سیاسی و حکمرانی به بخش خصوصی، اقتصاد و روابط بینالمللی از میزان تمرکز یا مشارکتی بودن آن به مراتب مهمتر است. جامعهای که با رقابت آشنا نشود و قواعد آن را نیاموزد، در هیچ عرصهای رشد نمیکند.این تعامل به بخش عظیمی از جامعۀ چینی، فرصت کار و فعالیت، تبلورِ استعداد، تولید، تاثیرگذاشتن و یادگیری میدهد وباعث رشد و پیشرفت شهروندان چینی شده است. حکومتِ چین، تمامِ بخشهای جامعه خود را به شدت کنترل می کند اما نه با انحصار بلکه با قاعده و مقررات.
یکی از پیامدهای سرنوشت سازِ رقابت در یک جامعه، واقع بینی است. چطور میشود فردی خود را بیست برابر آنچه که هست تلقی کند؟ این اتفاق وقتی میافتد که فرد تواناییها و مهارتهای خود را در معرض چالش نبیند و بنابراین تصور می کند که مرکز ثقل جهان است. این توهم در سیاست، اقتصاد، هنر، علم و هر صنعت دیگری ممکن است شکل بگیرد.
و استبداد خاورمیانهای در عموم زمینهها مانع رقابت است. ای کاش استبداد فقط در سیاست بود. افراد جامعه در چنین ساختاری احساس تعلق خود را به چارچوبها ازدست میدهند.ساختار استبداد خاورمیانهای خود به خود فساد مالی، افراد هزار چهره و بی ثباتی به وجود می آورد.
و مادامی که ساختار استبداد تاریخی خاورمیانه مبتنی بر انحصار فراگیراست شرایط فعلی در این کشورها تداوم پیدا خواهد کرد.
✍️دکتر محمود سریع القلم