پایگاه خبری فولاد ایران -
آمریکا در طول 40 سال گذشته سه سیاست اصلی را در رابطه با جمهوری اسلامی در پیش گرفت
1- سیاست مهار که به قصد جلوگیری از نفوذ بیشتر ایران در سطح منطقه مورد استفاده قرار گرفت و شکل اصلی این سیاست بهصورت تحریمهای اقتصادی به قصد محدود کردن قابلیت ایران برای تکثیر مدل انقلابی بود
2- سیاست تقابل ؛ یکی از آنها در سال پایانی جنگ ایران و عراق بود که آمریکا خودش وارد یک درگیری نظامی با ایران شد و به کنسولگری ایران در کردستان عراق حمله کرد.
3- سیاست تعامل که در مواردی بهصورت چندجانبه شکل گرفته؛ صحبتهایی که بین ایران و آمریکا در مورد آینده افغانستان یا صحبتهایی که در مورد مسائل هستهای و در طول مذاکرات برجام انجام شد
در طول دوره نخست ریاستجمهوری اوباما، وزن دو اهرم «مهار» و «تقابل» با ایران بیشتر از وزن اهرم «تعامل» بود؛ ولی در طول دور دوم ریاستجمهوری وی، دقیقاً این بالانس برعکس شد . الان ما به جایی برگشتهایم که در رابطه با دولت ترامپ از ابتدای کار، سیاست «مهار» و «تقابل» در صدر برنامهریزی دولت او برای مواجهه با ایران قرار گرفته و وزن «تعامل» در آن چندان زیاد نیست. بنابراین این وضعیتی که ما الان در آن قرار داریم چندان وضعیت جدیدی نیست . ولی آنچه مهم است، این است که تعاملی که در طول دوره اوباما صورت گرفت و منجر به برجام شد از لحاظ عمق آن، تناوب گفتوگوها و سطح آنها واقعاً مسبوق به سابقه نبود.
برجام نشان داد توافقات محدود بین ایران و آمریکا بدون اینکه آن زمینهای که این دشمنی در آن شکل گرفته دچار تغییر شود، عملاً راه به جایی نخواهند برد . چون رویکرد اوباما هم این بود که اگر ما مهمترین مساله با ایران را که بحث بحران هستهای بود حل کنیم، آنوقت راه برای اینکه به مسائل دیگر هم بتوان پرداخت باز میشود .اکنون تجربه تاریخی برجام به ما نشان میدهد که نمیشود در یک رابطهای که آنقدر در آن تنش وجود دارد و این همه سابقه سوءاعتماد بین طرفین وجود دارد، فقط با یک توافق محدود امید این را داشت که شرایط رو به بهبودی برود و باید به مسائل گستردهتری که مورد اختلاف بین دو طرف هستند، پرداخت.
ابزاری که در سیاست خارجی در دست رهبران وجود دارد یکی «جنگ» و دیگری «دیپلماسی» است،در شرایطی که یک موقعیت پایا وجود داشته باشد میشود با استفاده از ابزارهای دیگری مثل «تحریم»ها، «عملیات پنهانی» و «جنگهای نیابتی» از ورود به این دو موقعیت و گزینههایی که در آنها وجود دارد، اجتناب کرد. ولی وقتی شرایط پایا نباشد نهایتاً امکان لغزیدن به یکی از این دو سو وجود دارد و آن چیزی که شرایط را ناپایا کرد در گام اول اعلام آمریکا در ماه می سال 2019 بود مبنیبر اینکه دیگر معافیتهای مربوط به صادرات نفت ایران را تمدید نخواهد کرد و ایران را وادار کرد سیاست صبر حداکثریاش را کنار بگذارد و دست به اقدامات تلافیجویانهای بزند که بدون شک ریسک درگیری نظامی را افزایش داد
هیچ شکی در این وجود ندارد که ایران با دولت ترامپ در این مرحله به یک توافق جامعتر و بلندمدتتر نخواهند رسید. ولی با توجه به تجربه کره شمالی، مقامات ایران احتمالاً به این نتیجه رسیدهاند که تعامل با ترامپ میتواند جلوی ضرر بیشتر را بگیرد و به همان سیاستی که اولویت ایران بود از زمانی که ترامپ به قدرت رسید (یعنی سیاست خرید زمان) کمک کند.
یک خطای محاسباتی یا یک اقدام تحریکآمیز در سطح منطقه که منجر به کشته شدن نیروهای آمریکایی شود حالا چه توسط ایران و چه حتی توسط متحدان منطقهای ایران و حتی گزینهای که در آن یک عملیات خرابکارانه توسط عدهای صورت بگیرد ولی تقصیر آن به گردن ایران انداخته شود و دوم احیای برخی از فعالیتهای هستهای ایران است که زمان گریز هستهای را بهشدت کاهش بدهد مساوی با جنگ است
شاید سیاست یک رئیسجمهور دموکرات این خواهد بود که بدون هیچ پیششرطی به برجام بازگردد. ولی با مشخص کردن اینکه اگر مثلاً برجام 2 پیش از سال 2023 مورد مذاکره قرار نگیرد که در آن موقع بسیاری از محدودیتهای برجام حذف شود، آمریکا در سال 2023 مجدداً از برجام خارج خواهد شد.بازگشت آمریکا به برجام شرایط نسبتاً باثباتتری را ایجاد خواهد کرد، برای اینکه طرفین بتوانند مذاکرات در مورد توافقات بعدی را شروع کنند و پیش ببرند. این بازه دوباره نیازمند این است که در ایران هم این دید وجود داشته باشد. باید ماجرای گفتوگوی آقای هاشمی با امام خمینی را به یاد بیاوریم که نزد امام رفته بودند و به ایشان گفته بودند که این نوع تقابل با آمریکا برای ما بسیار هزینهساز است و تنها کسی که میتواند این مساله را حل کند، شما هستید...
✍️علی واعظ
تجارت فردا