پایگاه خبری فولاد ایران -
🔹تاریخچه برنامه های توسعه در ایران به قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران باز می گردد. نکته مهمی که در این برنامه ها به چشم می خورد این است که چه برنامه های توسعه قبل از انقلاب و چه برنامه های توسعه اول ، دوم، سوم، چهارم و پنجم بعد از انقلاب هیچکدام به اهداف اقتصادی مد نظر این برنامه ها نائل نشده اند و حتی در اکثر موارد فاصله زیادی با اهداف داشته اند. (تحلیل ما فقط بخش اقتصادی برنامه های توسعه را بر می گیرد). البته به نظر می رسد در زمینه پروژه های عمرانی و ایجاد انواع راه و شهرسازی نیز به اهداف هر برنامه دست نیافته ایم.
🔹به گفته مایکل تودارو در کتاب توسعه اقتصادی در جهان سوم یکی از دلایل اصلی شکست برنامه در کشورهای در حال توسعه، این است که این برنامه ها عمدتا آمال و آرزوهای سیاستگذاران و برنامه ریزان بوده و با واقعیت و پتانسیل اقتصاد جهت دستیابی به آن، فاصله زیادی دارند. برخی از اقتصاد دانان بر این عقیده اند که بودن یا نبود برنامه های توسعه تفاوتی در اقتصاد کشور ما ندارد ولی نگاشت این برنامه ها هزاران ساعت وقت و انرژی برنامه ریزان و تصویب گران را از بین می برد بدون داشتن دستاوردی چشمگیر.
🔹اقتصاد ایران به دلیل اینکه در معرض شوکهای فراوانی قرار دارد، معمولا پیش بینی های مدل ها برای آن بوقوع نمی پیوندند و لذا شاهد این هستیم که حتی سازمانهای بین المللی مثل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در طول یکسال چندین بار در پیش بینی های قبلی خود از متغیرهای مهم اقتصاد کلان که برای سال بعدی داده بودند تجدید نظر می نمایند و در نهایت نیز معمولا پیش بینی آنها بوقوع نمی پیوندد و لذا به نظر می رسد که برنامه های کوتاه مدت کمتر از یکسال برای آن مناسب تر است. حتی به نظر می رسد به جای بودجه یکساله، بودجه شش ماهه بهتر باشد.(هرچند که دولت فعلی در صدد است که بودجه به جای یکساله، دو سالانه تدوین و تصویب شود)
🔹 معمولا در حدود سه دهه اخیر برنامه های توسعه در سال آخر دولتها تصویب شده اند که در دولت بعدی اجرایی شوند، مثلا دولت سازندگی برنامه سوم توسعه ای را تدوین کرد که مجری آن دولت اصلاحات بود و دولت اصلاحات برنامه چهارم توسعه ای را نگاشت که مجری آن دولت بهار بود و دولت بهار برنامه توسعه پنجم را نگاشت که مجری آن دولت تدبیر و امید بود، با توجه به اینکه اصولا شیوه اداره کشور و تفکر اقتصادی این دولتها تفاوت فاحشی با یکدیگر دارند و با تعویض آنها نوعی تغییر پارادایم بوقوع می پیوندد و همچنین شوکهای پیش بینی نشده زیادی در طول مدت یک برنامه پنج ساله معمولا بوجود می آید که برنامه ریزان هرگز انتظار آن را نداشته اند، بعلاوه مسئله ناسازگاری زمانی پویا (Dynamic time inconsistency) نیز وجود خواهد داشت، لذا معمولا هر دولتی سعی دارد تا جائیکه امکان دارد از اجرای برنامه ای که در دولت قبل تدوین شده است طفره رود و اینچنین است که هیچکدام از برنامه ها به اهداف خود نمی رسند و از طرفی چون فاقد ضمانت اجرایی قوی هستند، نمی توان هیچ رئیس جمهوری را برای عدم دستیابی به اهداف مورد مجازات قرار داد.
🔹 به نظر می رسد مسئله برنامه ریزی بلند مدت در سطوح دولت در جهان فعلی به شیوه فعلی کشور ما منسوخ شده است و اصولا در اکثر مواقع کارکرد صحیح و کامل مکانیسم بازار، جایی برای برنامه ریزی باقی نمی گذارد و احتمالا سازمانهایی که برنامه ریزی در کشور انجام می دهند ریشه در تفکر سوسیالیستی و نظام برنامه ریزی متمرکز دارد و می بایست مطالعات تطبیقی برای ضرورت وجود یا عدم وجود سازمانهای متولی برنامه ریزی در کشور به شکل فعلی آن انجام پذیرد و حتی المکان به نظر می رسد با ادغام این سازمانها را در برخی سازمان ها مثل سازمان امور مالیاتی یا به شیوه های دیگر با استفاده از تجربه کشورهای موفق در این زمینه، می توان انتظار نتایج بهتری داشت و ضمنا می بایست از برنامه های توسعه بلند مدت به شیوه فعلی اجتناب کرد و برنامه کوتاه مدت شش ماهه با ضمانت اجرایی قوی تصویب کرد.
دکتر کیوان شهاب لواسانی