پایگاه خبری فولاد ایران-
1. مدیران از «کارهای درست خود» نمیآموزند. آنها با اشتباه کردن، یاد میگیرند.
2. مدیران برای کارهایی که کمتر مهم است، وقت بیشتری میگذارند. وقتی که روی حاشیهپردازی و تعارفات صرف میشود، بیشتر از زمانی است که صرف کارها و بحثهای حیاتی میگردد.
3. هر چه یک فرد، به حرفی که میزند درک کمتری داشته باشد، متعصبانهتر از آن دفاع میکند.
4. گاهی تحلیل یک سیستم، فقط به ما میگوید که یک سیستم چگونه کار میکند. نه اینکه: «چرا کار میکند؟»
6. زمانی که یک کسب و کار را میخرید، آینده آن را بخرید نه گذشتهاش را.
6. هر فرهنگی، یک الگوی فکر کردن مشترک دارد. این الگوی فکری همان سیمانی است که آجرهای فرهنگ را کنار هم نگاه میدارد. این نحوه فکر کردن است که نشان میدهد آن فرهنگ، «دنیا را چگونه میفهمد».
7. خیلی از بیانیههای ماموریت سازمانها بیمعنی هستند. آنها «نیازهایشان» را با «هدفهایشان» اشتباه میکنند. سازمانی که در ماموریت خود مینویسد: «کسب سود برای سهامداران» مانند کسی است که ماموریت زندگی خود را «جذب اکسیژن کافی برای تنفس» اعلام کند!
هنر مدیریت