پایگاه
خبری فولاد ایران-
رومانی در زمان حکومت چائوشسکوی دیکتاتور، روزگار ویژه ای داشت
کشوری که زمانی انبار غله اروپا بود کارش به جایی رسیده بود که همه چیز سهمیه بندی
و کوپنی شده بود؛ گوشت، نان، تخم مرغ و ... کمبود برق و بنزین در کشور بیداد می کرد
و مردم روزی چهار تا دوازده ساعت صرف ایستادن در صفها می کردند، هر صف برای خودش
یک کمیته داشت و هر کمیته یک رئیس تا متخلفان را جریمه و بازداشت کند. همه اینها در
حالی بود که رومانی یکی از حاصلخیزترین خاک ها برای کشاورزی در اروپا را داشت اما حکومت
کشور را به خاک سیاه نشانده بود، در مقابل بلندگوها و رادیوهای حکومت مدام خبر موفقیتها
و آمارهای حیرت انگیز پیشرفت و توسعۀ صنعت و کشاورزی را پخش میکرد. طبقه سیاسی حاکم
کاملا نالایق و بیکفایت شده بود و هیچ کدام از آنان، مدرک معتبر دانشگاهی نداشتند.
حتی خود چائوشسکو هم نتوانسته بود از هیچ دانشگاهی فارغالتحصیل شود با این حال او
۷۲ جلد کتاب نوشت تقریبا سالی دو جلد!! و اینگونه میلیونها دلار از بودجۀ ناچیز کشور
را صرف ترجمه و چاپ کتابهایش می کرد (اقتصاد برای زندگی)
تا اینجایش شاید برای تان خیلی عجیب نباشد، دیکتاتورها در طول
تاریخ همیشه بوده اند اما نکته دقیقا همین جاست که ما همیشه دیکتاتوری را در پادشاهان
دیده ایم. اما از یک نکته مهم غفلت کرده ایم. بگذارید یک مثال از کشوری بزنم که شعارش
آزادی است.
یکی از اساتید دانشگاه برکلی (جزو دانشگاه های برتر جهان)، به
جرم آزار و تعرض جنسی به دانشجوی اش کنار گذاشته شد. حالا ممکن است فکر کنید که این
طبیعی است و اتفاق می افتد. نکته اینجاست که این اخراج در سال ۲۰۱۷ رخ داد ولی دست
کم از سال ۲۰۰۴ گلایه ها از وی شروع شده بود. ۱۳ سال طول کشید تا به درخواست ها و اعتراض
های دانشجویان رسیدگی شود. چرا؟ خُب او یکی از سرشناسترین چهرههای معاصر در فلسفه
زبان و ذهن بود. چشم و چراغ برکلی بود و شأنش اجل از این حرفها. یک کلام: او قدرت
داشت. اگر دانشجو شکایت قضایی نمی کرد و ماجرا علنی و مطبوعاتی نمی شد چه بسا باید
تا سال ۲۰۲۷ صبر می کردیم.
این استاد دانشگاه زورش نمی رسید که به بانک دستبرد بزند اما
میتوانست به بدن دانشجویانش دست بزند! او نمی توانست درخواست نامشروع از سوپری سر
محل شان داشته باشد اما می توانست درخواست نامشروعی را از دانشجویانش بکند. هر گونه
خاصی از قدرت، گونه خاصی از فساد را به همراه می آورد. یکی استاد است، دیگری شاگرد.
کافی است استاد، عوضی باشد تا زندگی را به کام شاگرد تلخ کند. تعرض جنسی یک نمونه
است. نمونههای خوشخیمترش را خیلیها تاب میآورند: برای استاد بیگاری میکنند، حاصل
تحقیقاتشان به نام یا به همراه نام استاد منتشر میکنند و ...(شب چراغ)
☑️⭕️تحلیل و تجویز
راهبردی:
این را می دانستیم و بارها شنیده ایم که قدرت، فساد می آورد اما
رسوایی برکلی به ما آموخت؛ هر گونه خاصی از قدرت، گونه خاصی از فساد را به همراه می
آورد. فساد همیشه به یک شکل بروز نمی کند و از همه مهم تر، لزوماً دیکتاتورها آدم های
زشت، خون خوار، بی رحم، بد اخلاق و تندخو نیستند. دیکتاتورها گاهی در لباس یک پروفسور
مهربانِ روشنفکرِ با کلاسِ امروزیِ جنتلمن ظاهر می شود. چه می توان کرد؟
دیکتاتورها، دیکتاتور زاده نمی شوند، مفسدین، مفسد زاده نمی شوند.
این نهادها و روابط است که آن ها را در میانه راه زندگی، دیکتاتور می کند. در وجود
همه ما بذر دیکتاتوری و فساد وجود دارد، این بذر در برخی جوانه می زند، رشد می کند
و پا می گیرد و به ناگاه در میانه راه زندگی، دیکتاتوری شصت ساله یا چهل ساله متولد
می شود!
اگر می خواهیم مدرسه مان، محله مان، شهرمان، استان مان و کشورمان
توسعه پیدا کند. باید به کارگزاران، مدیران، دست اندرکاران و استادان «قدرت» داد. اما
آن قدرت باید این چند ویژگی را داشته باشد:
▫️قدرت باید چارچوب مند باشد، یعنی حدود اختیارات هر کس مشخص
باشد.
▫️قدرت باید پاسخگو باشد، یعنی در ازای اختیارات باید پاسخگو
باشد.
▫️قدرت باید در اتاق شیشه ای باشد، تمام تصمیمات، ترجیحات و تعاملات
باید قابل مشاهده و قابل دسترسی باشد.
▫️قدرت باید نامقدس باشد، یعنی هر کسی بتواند آن را زیر سوال
ببرد و نقد کند. قدرت مقدس سرآغاز فساد مضاعف است.
▫️قدرت باید مشروط باشد؛ اعمال اختیارات باید مبتنی بر ضوابط
از پیش تنظیم شده باشد و نه روابط و سلایق صاحب قدرت.
▫️قدرت باید محدود باشد، باید مدت زمانی محدود و مشخصی در قدرت
بماند.
▫️قدرت نباید انحصاری باشد (البته حتی الامکان، در برخی موارد
انحصار اجباری است).
اگر چنین نکنیم، شرایط از همه ما یک دیکتاتور خواهد ساخت، از
پدر/مادر دیکتاتور بگیرید تا رییس دیکتاتور تا استاد دیکتاتور پس پیشاپیش باید گفت
دیکتاتورها تولدتان مبارک!
مجتبی لشکربلوکی