پایگاه
خبری فولاد ایران- ترامپ در اتفاقی بینظیر، در مرز بین کرهشمالی و جنوبی،
با رهبر کرهشمالی، دیدار و به عنوان
اولین رئیسجمهور آمریکا، به خاک کرهشمالی پا گذاشت. ترامپ پس از این دیدار گفت
که طرفین توافق کردند در سطح کارشناسی مذاکرات صلح را ادامه دهند، اما بلافاصله
تأکید کرد که «تحریمهای کرهشمالی همچنان پابرجاست». با وجود رابطه شخصی خوب بین
رهبران دو کشور و دیدارهای تاریخساز، همچنان تحریمها کاهش پیدا نکرده است. اما
رهبر کرهشمالی، دیپلماسی را شکستخورده تلقی نکرده و مرتبا در حال نامهنگاری با
ترامپ است و اخبار متعددی درباره مذاکرات آهسته و پیوسته، بین دو کشور نیز گزارش
شده است.
🌀 چرا وقتی
آمریکا امتیازی به کرهشمالی نمیدهد، چرا این کشور خواهان ادامه مذاکره است؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است دکترین ترامپ را کنکاش کرد. سیاست خارجی ترامپ
تفاوتی عمده و اساسی با روش اوباما دارد. اوباما با نگاه استراتژیک و بلندمدت
درصدد همگرایی جهانی بهمنظور دستیابی به نتیجه بود. دکترین سیاست خارجی اوباما،
«بینالمللگرایی لیبرال» بود، ازاینرو تیم اوباما با ایجاد اجماع جهانی علیه
کشورها، از چماق(تحریم) و هویج (مذاکره) مانند یک الاکلنگ استفاده میکرد. در این
روش، اعطای هویج، ابزاری برای ترغیب طرف مقابل و کشورهای همپیمان آمریکا بهمنظور
حصول به توافق مرضیالطرفین است. ازاینرو، دولت اوباما هوشمندانه تعادل مناسبی
بین چماق و هویج برقرار کرد و درنهایت نیز توانست بخشی از موضوعات سیاست خارجی
مانند ایران، کوبا و چین را مدیریت کند؛ به عبارت دیگر، راهبرد اوباما، «راهبرد
تحریم» یا «مذاکره» بود.
🌀 اما دکترین
ترامپ، «نئوانزواگرایی» است که در آن، آمریکا در مرکز تمام تصمیمات قرار دارد و
بقیه کشورهای دنیا باید از او تبعیت کنند. در این راهبرد، قدرت سخت (نظامی) و قدرت
نرم (تحریم) توأمان به عنوان ابزارهای پیشبرد سیاست خارجی مورد استفاده قرار میگیرند
و خبری از هویج نیست! در این دکترین، قدرت نظامی صرفا جنبه بازدارنده دارد و تا حد
ممکن از مداخله نظامی اجتناب میشود؛ بنابراین، ابزار اصلی، تحریم است.
🌀 برای درک
راهبرد ترامپ باید به رابطه بین مذاکره و تحریم جداگانه نگریست. ترامپ، تحریم را
نه تنها چماقی برای دستیابی به مذاکره مطلوب بلکه نمادی از اعمال قدرت ایالات
متحده قلمداد میکند. از نظر ترامپ، تا حد ممکن میتوان کشورها را تحریم کرد و این
امر، فرایند مذاکره را مختل نمیکند؛ بهنحویکه حتی در جریان مذاکرات رفع تحریم
نیز ممکن است تحریم جدید اعمال شود. شاید بتوان گفت مدل کاری ترامپ مانند یک سرسره
عمل میکند که تا رسیدن به نقطه سرخوردن (رفع تحریم) تعداد زیادی تحریم را باید
تحمل کرد. بنابراین راهبرد ترامپ، «راهبرد تحریم و مذاکره» است. در این راهبرد،
تحریم و مذاکره بهمثابه دو خط موازی مادامیکه توافقی حاصل نشود، به نقطه مشترکی
نخواهند رسید.
🌀 این راهبرد
ترامپ، یک راهبرد غیرشفاف، گیجکننده و بدیع است که به مذاق کشورهای بزرگ دنیا
خوش نمیآید. به عنوان مثال چین، پس از اعمال تحریم بر شرکت هوآوی و تعرفهگذاری
وارداتی از طرف آمریکا، مذاکرات خود را به دلیل مناسبنبودن شرایط متوقف کرد. یا
کرهشمالی پس از عدم حذف تحریمها و اعمال تحریم جدید، مذاکرات صلح خود با آمریکا
را متوقف کرد. اما آنچه این دو کشور را دوباره به تعامل و مذاکره مجدد با آمریکا
متمایل کرد، تبعات تحریم آمریکا (بخوانید تحریم جهانی) بر وضعیت اقتصادی آنها بود.
🌀 آمریکای
ترامپ با تحریم کشورها، عجلهای در حصول توافق ندارد و اتفاقا هر قدر زمان بگذرد،
فضای مطلوب ترامپ، بهمنظور تضعیف طرف مقابل و شانس امتیازگیری، بیشتر فراهم میشود؛
چراکه اساسا ترامپ راهبردی جز اعمال تحریم ندارد. ترامپ از ابزار تحریم بهطور
افراطی استفاده میکند؛ بهنحویکه تحریمها به مرور اثرگذاری خود را از دست میدهد
اما تبعات تحریم بر کشورها به حدی است که نیاز به مذاکره با ترامپ در حصول توافق
بهمنظور رفع تحریمها در کوتاهمدت ضروری است. شاید ترامپ قدری پیشبینیناپذیر و
بدون راهبرد به نظر برسد اما چنانچه بتوان روش کاری و شخصیت فردی او را خوب
شناسایی کرد، بهترین فرصت برای دستیابی به یک توافق برد- برد در دسترس طرفهای
مقابل است.
✍️ سیدمحمد
هادیموسوی