پایگاه
خبری فولاد ایران - بانک مرکزی اعلام کرده است که بازاری تحت عنوان بازار
متشکل ارزی شکل خواهد گرفت. گفته میشود که این بازار، محلی برای معاملات عمده ارز
بین صرافان است و علاوهبر آن، بانک مرکزی نیز مداخله ارزی خود را از طریق این
بازار انجام خواهد داد.
صرافیها، ۳ منبع اصلی برای دریافت اسکناس دارند:
۱- خرید ارز بهصورت اسکناس از مردم
۲- تبدیل حواله به اسکناس و وارد کردن آن به کشور
۳- دریافت ارز مداخلهای از بانک مرکزی
بهنظر میرسد که قرار است بازار متشکل ارزی یک منبع چهارم
به منابع تامین اسکناس اضافه کند، اما در حقیقت اینطور نیست. منابع تامین اسکناس،
همان ۳ منبع بالا باقی خواهند ماند!
درخصوص منبع دوم، این سوال قابل طرح است که آیا صرافیهایی
که در خارج از کشور ارتباطاتی دارند، برای فروش ارز خود در داخل کشور با موانعی
مواجه هستند؟ آیا انگیزهای دارند که اسکناسی را که خود وارد کشور کردهاند، به
مشتریان خودشان نفروشند و در عوض، آنها را به سایر صرافان عرضه کنند؟آیا اینگونه
صرافان، تاکنون به بانک مرکزی مراجعه و از این امر گلایه کردهاند که برای فروش
اسکناس به مردم دچار مشکل هستند و لازم است بانک مرکزی، سایر صرافان را نیز به
همکاری با آنها و کمک به آنها فراخواند؟
اما انتقال منبع سوم به بازار متشکل ارزی ممکن بهنظر میرسد.
بانک مرکزی میتواند از این پس، اسکناس را از طریق یکسری صرافیهای منتخب در بازار
تزریق نکند، بلکه به جای آن، ارز را با مکانیزمی شبیه به حراج در بازار عرضه
کند.اما آیا شرایط برای انجام این کار مهیاست؟ دو سناریوی مختلف را تصور کنیم:
سناریوی اول: بانک مرکزی، ارز را به بالاترین تقاضا در بازار
میفروشد و هیچ محدودیتی در نظر نمیگیرد. پس اگر فرضا امروز دلار ۱۰ هزار تومان
است، ولی فردا صرافانی حاضر باشند که دلار را به قیمت ۱۴ هزار تومان بخرند، بانک
مرکزی دلار را به قیمت ۱۴ هزار تومان به آنها خواهد فروخت و در این خصوص، خم به
ابرو نخواهد آورد و صراف مزبور را نیز ملامت نخواهد کرد که چرا نرخ ۱۴ هزار تومان
را بهعنوان نرخ خرید اعلام کرده است و وی را به قوهقضائیه و... دلالت نخواهد
کرد.
در چنین شرایطی، وقتی بانک مرکزی فروش به بالاترین نرخ را
انجام دهد، آرامآرام، قیمت یک پله پایینتر خواهد آمد و به ثبات خواهد رسید.
سناریوی دوم: بانک مرکزی حساسیت جدی به نرخ ارز دارند. یعنی
هنگامی که نرخ ارز از دامنه مورد قبول آنها بالاتر میرود، ابایی از این ندارند که
بگویند «نرخ حقیقی ارز» غیر از نرخی است که در حال حاضر وجود دارد: افزایش نرخ
ارز، روانی است؛ کسانی که در این شرایط، در بازار ارز وارد میشوند، ضرر خواهند
کرد؛ نرخ ارز، ساخته کانالهای تلگرامی است؛ کسانی که نرخهای بالای ارز را اعلام
میکنند، اخلالگران در نظام اقتصادی هستند و...
در چنین شرایطی، بانک مرکزی حاضر به پذیرش این واقعیت نیست که نرخ دلار،
دیروز ۱۰ هزار تومان بوده اما امروز، بدون اینکه اتفاقی در بازار ارز رخ داده
باشد، به ۱۴ هزار تومان رسیده است. بنابراین این پیام را به بازار خواهد رساند که
فردا اگر کسی تقاضای خرید با نرخ بیشتر از ۱۱ هزار تومان بدهد، حسابش با عدلیه
است. فردا، همه صرافها و به حداکثر میزان ممکن، با نرخ ۱۱ هزار تومان
خریدارند!نتیجه چه خواهد شد؟ بانک مرکزی باید حجم عرضه ارز را در بازار افزایش
دهد. هر چقدر بیشتر بفروشد، از صرافها یک چیز میشنود: آیا باز هم ارز دارید؟ اگر
هم فروش را متوقف کند، بیدرنگ این اعتقاد در بازار بهوجود خواهد آمد که ذخایر
اسکناس بانک مرکزی تمام شده و دیگر توان مداخله ندارد و این یعنی، آغازِ پایان.
اگر این باور در بازار بهوجود آید که بانک مرکزی دیگر ذخایری برای مداخله ندارد،
دلالان در بازار هر آنچه میخواهند انجام میدهند . در شرایط فعلی که مداخله بانک
مرکزی مکانیزم شفافی ندارد، هیچ کس نمیتواند در هیچ زمانی با قاطعیت بگوید که
بانک مرکزی مداخله را قطع کرده است. همیشه این احتمال وجود دارد که بانک مرکزی در
حال مداخله است؛اما زمانی که بازار متشکل ارزی به راه افتد، بانک مرکزی عملا دست
خود را برای فعالان بازار باز کرده است
لازمه هر بازاری کشف نرخ بر مبنای واقعیتهای حاکم بر آن
بازار است. اگر این الزام به دلیل برخی مصالح و ملاحظات رعایت نشود به جای همگن
شدن نرخها، به نرخهای موجود یک نرخ اضافه میشود. تجربه دلار ۴۲۰۰ و اتفاقات پس
از آن پیش روی همگان است. راهاندازی یک بازار مستلزم تحول در دیدگاهها و کنار
گذاشتن مبناها و روشهای منتج به تجربه شکستخورده دلار ۴۲۰۰ است. تجربهای که
نشان داد اصرار بر نرخ نتیجهای چون اتلاف ذخایر، ایجاد رانت و... ندارد.
✍️امیر سلیمی
دنیای اقتصاد