[ سبد خرید شما خالی است ]

پول، مالکیت، قیمتها

پایگاه خبری فولاد ایران - شخص X میخواهد یک قطعه زمین را بخرد. او به بانک می رود و درخواست وام میکند. بانک مقداری پول «خلق میکند» و به او میدهد. شخص X  با این پول خلق شده که تا دیروز وجود نداشت، زمین را میخرد. آیا مالکیت شخص X  بر این زمین مشروع است؟ اگر در یک نظام اقتصادی چنین انتقال مالکیتی مشروع شمرده شود، آنگاه باید نتیجه گرفت که توانایی افراد برای جلب رضایت بانک، به آنها حق مالکیت میدهد. به این ترتیب به مرور زمان مالکان جدیدی ظهور میکنند. آنها ملک خود را به ارث نمیبرند؛ به ازای آن کالا یا خدماتی تولید نمیکنند؛ روشی برای برطرف کردن نیازهای مردم کشف نمیکنند؛ بلکه فقط در جلب رضایت بانکها تخصص دارند.

 

در چنین نظام اقتصادی به هیچ وجه غیرطبیعی نیست که مردم به بانکداران و ثروتمندان بدبین باشند و آنها را به چشم کلاهبردارانی ببینند در پناه قانون ظالمانه راهزنی میکنند. مردم به طور ضمنی و شهودی حس میکنند که از آنها سرقت میشود ولی فرآیند دقیق آن را نمیدانند. بی جهت نیست که در سالهای پس از رواج پول بانکی بی پشتوانه، کلمه ای مانند «پولدار» پدید می آید که طنین مثبتی ندارد و به نوعی حاکی از نوکیسگی و ثروت بادآورده است و بار معنایی آن کاملاً با کلمات قدیمی مثل «توانگر» یا «دولتمند» تفاوت دارد. و بی جهت نیست که وقتی رسانه ها با کارآفرینان ثروتمند مصاحبه میکنند، معمولاً با این جمله مواجه میشوند: من از هیچ وام و تسهیلاتی استفاده نکرده ام! گویی هرکسی ناچار است برای مشروع نمایاندن اموال خود، از بانک و تسهیلات بانکی اعلام برائت کند!

 

🔘اگر به این پرسش جامعه شناختی می اندیشیم که چرا سوسیالیسم و تنفر از مالکیت خصوصی اینقدر جذاب است، باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که پول بی پشتوانه ساختار طبیعی مالکیت را به هم میریزد و نوعی مالکیت قانونی مشکوک می آفریند که مشروع دانستن آن شدیداً محل تردید است.

 

از طرف دیگر وقتی کسانی مثل شخص X به پول بی پشتوانه دسترسی پیدا میکنند، تقاضا برای کالاهای مورد علاقۀ آنان بالا میرود و قیمت این کالاها افزایش می یابد. این کالاها بلیت مترو یا سیب لک زده یا فلافل هزارتومانی نیستند. بلکه احتمالاً زمین و املاک و طلا و دلار و کالاهای سرمایه ای گران قیمت هستند. قیمت این کالاهای گران، گران تر می شود. همۀ کالاها و خدمات به اندازۀ هم گران نمی شوند. وقتی سی سال می گذرد یک شهروند عادی میبیند در روزگار جوانی و بی تجربگی می توانست با حقوق کم آن روزگار خود چند سکه طلا بخرد امّا حالا با اینکه حقوقش این همه زیاد شده، از پس خریدن حتی یک سکه طلا هم بر نمی آید! ارزش کار او در طول زمان کم شده. شاید به خاطر زیاد شدن نیروی کار؛ شاید به خاطر سرمایه بر شدن تولید و کاهش تقاضای نیروی کار اقتصاد؛ ولی در هر اقتصادی که خلق پول بیشتر باشد، کاهش ارزش نیروی کار نیز بیشتر است. خلق پول بی پشتوانه ساختار قیمتها را به هم میریزد. گران ها گران تر و ارزان ها ارزان تر می شوند؛ هرچند ظاهر امر این است که همۀ قیمتها بالا میروند.

 

قیمتها در حالت طبیعی نشان دهندۀ کمیابی های نسبی هستند و الگوی مصرف شهروندان و ساختار تولید و ساختار سرمایۀ یک اقتصاد را هدایت می کنند. ولی وقتی ساختار قیمت توسط پول بی پشتوانه به هم بریزد، دیگر تکلیف هیچکس روشن نیست و سرمایه ها در جاهای اشتباهی سرمایه گذاری میشوند. مثلاً وقتی نرخ اجارۀ واحدهای تجاری نسبت به سایر قیمتها بالا میرود، قاعدتاً باید تقاضا برای آن زیاد شده باشد، ولی با کمال تعجب میبینیم تعداد بسیار زیادی واحدهای تجاری خالی آمادۀ عرضه وجود دارد که متقاضی برای آن نیست! این یعنی قیمتها جعلی اند و معنای اقتصادی ندارند و نمیتوان از روی آنها به کمیابی های نسبی و فرصتهای سرمایه گذاری پی برد.

 

🔘اگر به این پرسش اقتصادی می اندیشیم که چرا سرمایه داری لنگ میزند و هر از گاه به باتلاق رکود می غلتد، باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که پول بی پشتوانه ساختار طبیعی قیمتها را به هم میریزد و علائم راهنمای سرمایه گذاران و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را از بین میبرد.

 

البته با فکر کردن به «تورم» به عنوان افزایش سطح عمومی قیمتها، هیچ یک از این واقعیات را نخواهیم دید. به نظر میرسد فهم واقعیات عینی اقتصاد و جامعه با استفاده از مفاهیمی مثل «تورم» یا «تولید ناخالص داخلی» همانقدر ممکن است که کسی با در نظر داشتن تعریف صنایع ادبی «اعنات» یا «رد العجز علی الصدر» شاعر شود.

امیررضا عبدلی

۱۰ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۲۸
تعداد بازدید : ۵۲۳
کد خبر : ۴۸,۶۴۷

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید