پایگاه
خبری فولاد ایران - اقتصاد ایران نیاز مبرمی به سرمایهگذاری دارد تا بتواند
در سالهای پیشرو به اندازه کافی اشتغال ایجاد کرده و موقعیت کشور را هم از نظر
رفاه و ثبات در داخل و هم از زاویه اقتدار در صحنه بینالمللی تقویت کند. برآوردن
این نیاز کار آسانی نیست، بهویژه در برهه کنونی که تحریمها و فشارهای دولت
آمریکا دسترسی ایران به بازارها و سرمایه و فناوری جهانی را مشکلتر کرده است.
برجام قرار بود زمینهساز حل این مساله باشد ولی اکنون با
خروج آمریکا از برجام، آن زمینه محدود شده است. بهنظر میرسد در این شرایط،
اقتصاد ایران موقتا ایستا شده و ممکن است در آینده نزدیک دچار رکود تازهای شود،
بهویژه که درآمد صادرات نفت افت قابلملاحظهای را تجربه خواهد کرد. در نتیجه
کالاها و خدمات موجود برای سرمایهگذاری و مصارف در کشور کاهش خواهد یافت. اگر
مطمئن باشیم فشار تحریمها موقتی است و وعدههای برجام تا یکی دو سال دیگر عملی
خواهد شد، شاید رویکرد درست این باشد که سعی کنیم سطح مصرف را زیاد پایین نبریم و
موقتا قدری از سرمایهگذاری چشم بپوشیم و وقتی محدودیتهای تحریم برداشته شد، به
کمک سرمایه خارجی کمبودها را جبران کنیم. ولی اگر احتمال ادامه یافتن تحریمها کم
نباشد، چنین رویکردی ممکن است در چند سال آینده کشور را به سوی یک رکود عمیق و حتی
یک بحران اقتصادی براند.
آیا تحریمهایی که دولت آمریکا علیه اقتصاد ایران برقرار
کرده است گذرا هستند و با کمک اروپا و چین و دیگر کشورها میتوان آثار آنها را
محدود کرد یا اینکه تحریمها تا مدت مدیدی ماندگار خواهند بود و آثار عمدهای به
همراه خواهند داشت؟
عمده تحریمها سالها بهطور موثری برقرار خواهند بود! آنها شاید یک دهه یا بیشتر، پابرجا خواهند
ماند! استدلال من مربوط میشود به ترکیب
نیروهای سیاسی در آمریکا که طرفدار اعمال تحریمهای شدید علیه ایران هستند. کم
نیستند کسانی در ایران یا خارج از ایران که بر این باورند که نیروی محرکه سیاست
فعلی آمریکا، شخص ترامپ و افراد و گروههای سیاسی دور و بر او هستند. ولی واقعیت
این است که ائتلاف سیاسی ضد نظام ایران در آمریکا بسیار فراتر از ترامپ و
اطرافیانش گسترش دارد.تمام تحریمهایی که توسط کنگره قبل و بعد از برجام وضع
شده،به اتفاق آرا به تصویب رسیده است.دستگاههای اداری دولت آمریکا چند دهه است که
روی ساز و کار تحریمها بهخصوص در رابطه با ایران سرمایهگذاری کردهاند.بنابراین
با توجه به ترکیب نیروهای سیاسی در آمریکا بعید است هیچ رئیس جمهوری بعد از ترامپ
بخواهد دوباره آمریکا را به برجام باز گرداند. هزینه سیاسی این کار خیلی بالاست و
هر چند هم رئیس جمهور بعدی طرفدار بهبود روابط با دیگر کشورها باشد، آنقدر درگیر
رفع مشکلات داخلی و خارجی آمریکا خواهد بود که سرمایه سیاسی لازم برای رویارویی با
اکثریت مخالف برجام را نخواهد داشت. بعید است در چندین سال آینده و شاید خیلی
بیشتر تغییری در این وضع ایجاد شود. در ضمن خروج آمریکا از برجام، ایران را در
شرایطی گذاشته که بهنظر نمیرسد امکانی برای مذاکرهای شامل عقبنشینی از آنچه در
برجام به دست آمده وجود داشته باشد.
شاید استدلال شود که اتحادیه اروپا که علاقهمند به حفظ
برجام است یا چین و روسیه بتوانند ساز و کارهایی برای دور زدن تحریمهای آمریکا
علیه ایران درست کنند. البته چنین کوششهایی صورت میگیرد ولی مشکل اینجاست که
شرکتها و بانکهای بزرگ جهانی که بالقوه بهترین منابع سرمایه و فناوریهای مورد
نیاز ایران هستند، همه در بازار آمریکا شرکت دارند و خیلی بعید است آن بازار را به
خاطر کار کردن با ایران واگذارند.
با این اوصاف از آنجاکه امکان ورود سرمایه خارجی خیلی محدود
است و سرمایه فعلی کشور هم بهتدریج مستهلک خواهد شد، روشن است که اگر عمده درآمد
ملی به مصرف اختصاص پیدا کند و چیز زیادی برای سرمایهگذاری باقی نماند، بهزودی
درآمدها و اشتغال مولد از آنچه اکنون هست بسیار کمتر خواهد شد.بنابراین برای تغییر
مسیر اقتصاد در این شرایط به دو عامل نیاز داریم: یکی پسانداز ملی قابلملاحظه
برای تامین منابع مالی سرمایهگذاری و دوم بالا بردن بهرهوری سرمایهگذاری و
تولید. برای دستیابی به عامل اول باید حداقل برای مدتی مصرف کل بهصورت عمدهای
کاهش پیدا کند و منابع اقتصادی خیلی بیشتری به سرمایهگذاری اختصاص یابد. رسیدن به
عامل دوم نیاز به بهبود نحوه حکمرانی دارد!
بهنظر میرسد این دیدگاه با تحلیل دولت از آینده تحریمها و
ملزومات تغییر روند اقتصاد تفاوت دارد چون نه در بودجه و سیاستهای اقتصادی فعلی و
نه در برنامهریزیهای آتی دولت نشان زیادی از تجهیز منابع برای حرکت در این جهتها
نیست...
✍️دکتر هادی
صالحی اصفهانی