پایگاه
خبری فولاد ایران - اقتصاددانان جریان متعارف، در چارچوب سنت آموزشی شان که
هم ریاضیگراست و هم غیر تاریخی، تمایل
زیادی دارند دو پایشان را در یک کفش کنند و علّت اصلی تورم رکودی ساختاری ایران
را در متغیر نقدینگی جست و جو کنند. چنین تمایلی که ناشی از غفلت مسلم از تحلیل
تاریخی است، موجب بیتوجهی به علت مهمی میشود که نه تنها به بروز تورم ساختاری
مستمر و پایدار منجر شده، بلکه عقب ماندگی تمدنی را در پی داشته است. عاکل تاریخی
جنگ و عملیاتهای مختلف آن از جمله کربلای ۴ که این روزها مورد بحث و گفت وگوی
جدی از زوایای مختلف است، برای این اقتصاددانان محلی از اعراب ندارد. (در بهترین
حالت، در شناسایی عوامل موثّر برتورم، متغیری به نام "دامی" در تابعی که
باید به روش اقتصاد سنجی برآورد شود، برای سالهای جنگ گذاشته میشود).
امّا، رابطهی میان جنگ و تحولات اقتصادی آن چنان قوی است که
نمیتوان از آن غفلت کرد یا با اضافه کردن متغیر دامی و نشان دادن اینکه جنگ نیز
بر تورم تاثیر داشته، ولی عامل اصلی، همچنان نقدینگی است، از کنار آن عبور کرد.
داستان جنگ، همچنان که در عنوان کتاب مشهور خبرنگار جهانی ایتالیایی، اوریانا
فالاچی فقید، مشهود است داستان "زندگی، جنگ و دیگر هیچ" است. اثار جنگ
بر اقتصاد و اجتماع چنان فراگیر و قوی است که نمی توان بدون رویکرد تاریخی آن را
دریافت و تبیین درستی از علل اصلی بحران فراگیر توسعه در ایران ارایه کرد. در اینجا،
فقط، به یک جنبه از این بحران، یعنی تورم رکودی ساختاری و مزمن، و اثر جنگ بر آن،
میپردازم.
وقتی، با تجاوز
عراق، جنگ در شهریور ۱۳۵۹ شروع شد، انتظار
بر افزایش سطح عمومی قیمتها بود. در همه جا، جنگ همراه با تشدید انتظارات تورمی
و کاهش عرضه است که هر دو تورم را بیش از
اندازه افزایش میدهند. از سوی دیگر، شرایط جنگی، با افزایش سطح عمومی قیمت ها،
موجب افزایش هزینههای تولید شد که "تورم ناشی از فشار هزینه" نامیده
میشود. بنابراین، سه عامل مرتبط به هم، به عنوان موتور تشدید سرعت افزایش قیمتها
فعال شدند: تشدید طرف تقاضا بر اثر انتظارات تورمی، کاهش طرف عرضه بر اثر محدودیتهای
جنگی، و افزایش هزینههای تولید. در چنین شرایطی، نقدینگی اسمی به ناچار باید رشد
بیشتری میکرد تا هم هزینه های جنگ و هم
هزینههای افزایش یافتهی تولید و همینطور قدرت خرید کاهش یافته، تا حدی جبران شود.
طبق آمار اعلام شده، جنگ خساراتی مادی حدود ۱۰۰۰ میلیارد
دلار داشت. شهرهای زیادی ویران شد. هنوز زخمها و جراحات عمیق جنگ را میشود در
مناطق جنوبی از جمله خرمشهر دید. اروند رود، هنوز، آثار جنگ را بر بستر لایروبی
نشدهی خود دارد و دیوارهای گلولهباران
شدهی شهر هنوز بهصورت مخروبه باقی است.
این خسارت مادی، به معنای افزایش شدید هزینهی استهلاک
سرمایه در اقتصاد ایران بوده است. طی سالهای بعد سرمایهگذاریهای انجام شده،
تلاشی برای سازندگی ویرانههای جنگ بود. این یعنی، تزریق پول به اقتصاد، بدون آنکه
طرف عرضه، رشدی نسبت به دورهی قبل از جنگ داشته باشد. تولید در سال 1381، به میزان سال ۱۳۵۵ رسید. صفر شدن میزان رشد
اقتصادی سالیانه برای یک دورهی طولانی، به معنای افتادن اقتصاد در رکود تاریخی
نیز بوده است. با توجه به میزان رشد حدود ۲ و نیم درصدی جمعیت در این دوره، میزان
رشد تولیدسرانه در این دوره منفی شد و در سال 1390، به سطح 1355 رسید. بر مبنای
شاخص تولید، سال های 1355- 1381 سال های از دست رفته و بر مبنای شاخص تولید سرانه،
سال های 1355- 1390 سالهای از دست رفته است. اگر جنگ نبود، قطعا، عملکرد اقتصادی
در این دوره ها تصویر بهتری پیدا میکرد.
از این منظر، میتوان
دلیل اصلی بروز شکاف تاریخی میان اقتصاد
ایران و ترکیه را دریافت. تولید ترکیه دو برابر ایران است. چون جمعیت دو کشور
مشابه است، بنابراین، تولید یا درآمد سرانه اش نیز دو برابر ایران است.
بیتوجهی به رویکرد تاریخی و عواملی چون جنگ، و توجّه صرف به
متغیر پولی نقدینگی، موجب میشود که اقتصاددانان جریان، متعارف به ارایه تبیینهایی
از علّت اصلی تورم رکودی بپردازند که ارتباطی با دنیای واقع ندارد. گویا سنّت
جریان فکری متعارف در جغرافیای دانش اقتصاد بر این است که نهتنها جسارت شنا کردن
برخلاف آب را نداشته باشد که توانایی
همراهی با مسایل تاریخی بسیار مهم مورد توجّه مردم را نیز نداشته باشد. رد پای این
سنت نامیمون را می توان در جاهای دیگری چون بیتوجهی به ساخت بودجه و آثار اقتصادی
و توسعهای منفی آن نیز دید.
علی دینی ترکمانی
9 دی 1397