پایگاه
خبری فولاد ایران - رادیوی ماشین را باز می کنم. گوینده درباره پیشرفت های
کشور در دوران پس از انقلاب صحبت می کند. اینکه زندگی های اکنون با آن دوران اصلا
قابل مقایسه نیست. از خانه دار شدن بسیاری و وجود امکاناتی همچون تلویزیون و یخچال
در تمامی منازل. اینکه از یک وارد کننده هواپیما به سازنده آن تبدیل شده ایم و
پیشرفت های بسیار دیگر کشور در این چهاردهه. البته اوج ارائه این گزارش ها به دهه فجر هر سال بر می گردد که مسئولین می کوشند
تا ما را نسبت به وضعیتی که در آن هستیم آگاه تر سازند.
روشن است که نیازی به چنین گزارش هایی نیست. همه می دانیم که
در بسیاری زمینه ها دستاوردهایی داشته ایم و البته در برخی مواضع هم خوب جلو نرفته
ایم. اما پرسش این است که چرا از آن احساس رضایت مندی عمیق ناشی از دیدن این
پیشرفت ها خبری نیست؟!
به نظر می رسد مهمترین دلیل عبارت از فاصله افتادن میان
شعارها و دستاوردها است. آخر شعار انقلاب ۵۷ مبنی بر آباد کردن دنیا و آخرت کجا و
دلخوش کردن به ساختن خودرو و جاده کجا؟! این در حالی است که برخی از کشورهای مشابه
مانند کره جنوبی، ترکیه و مالزی در چهل سال گذشته شاهد پیشرفت های معجزه آسایی در
کارنامه خود بوده اند. بر این امر بیفزایید سابقه درخشان تمدنی ایران که انتظارها
از حاکمان و کارگزاران را مضاعف می سازد.
به هر حال شرایطی که در آن حتی کشوری مانند مالزی توانسته با تلفیق میان
سنت و تجدد و با حفظ بسیاری از سنت های ملی خود به توسعه ای قابل توجه دست یابد می
تواند برای ما حسرت انگیز باشد به ویژه از این منظر که ما هنوز در پیچ و خم
موضوعاتی مانند آزادی سبک زندگی یا ورود زنان به ورزشگاه سرگردان مانده ایم. از
سوی دیگر پیشرفت های جاری نیز نه از مسیر افزایش مشارکت مردم بلکه از رهگذر تقسیم
شهروندان به خودی و غیر خودی و در نتیجه کاهش چشمگیر مشارکت به دست آمده است.
انقلاب مرهون حضور فزاینده و مشارکت عام تمامی شهروندان فارغ از جهت گیری های
فکری، قومی و طبقاتی بوده است در حالی که تجربه دوران پس از انقلاب از عزمی جدی
برای پیاده کردن افراد مختلف از قطار انقلاب حکایت دارد. روشن است که در چنین
شرایطی احساس عمیق بیگانگی اجتماعی اجازه نمی دهد که رضایت مندی ناشی از دیدن برخی
پیشرفت ها در عمق جان مردم بنشیند. بنابراین به حاشیه رفتن مردم در فرآیندهای
تصمیم سازی، احساس بی قدرتی سیاسی، ناامیدی فزاینده اجتماعی، عدم مشاهده تغییرات
معنادار سیاسی- اجتماعی در کنار بی اعتنایی به سرمایه های انسانی، اتلاف سرمایه
های مادی و افول سرمایه های اجتماعی نقش مستقیمی در شکل گیری نوعی احساس نارضایتی
مزمن در میان مردم داشته است. آن چنان که حتی وزیر بهداشت هم اظهار می کند که؛
دولت ها می آیند و می روند حال آنکه نارضایتی مردم هر روز افزایش می یابد. اگر
بتوان امروزه واقعیتی را در مورد نظام سیاسی کنونی پذیرفت آن عبارت از "
ناکارآمدی" عمیق و رو به گسترشی است که گویا هرگز کاستی نمی پذیرد. بنابراین
روشن است که وقتی در زندگی روزمره با ابعاد گوناگون و متنوعی از فساد سیستمی،
قانون گریزی، مشارکت ستیزی، بحران آفرینی و درماندگی مواجه هستیم دیگر گوش شنوایی
برای شنیدن خبر پیشرفت های چهل ساله اخیر نخواهیم یافت. نوعی بی تفاوتی و بیگانگی
که جز با انجام اصلاحات بنیادین در ساختار نظام تصمیم گیری قابل حصول نیست!
✍️ مهران
صولتی
مجمع فعالان اقتصادی