پایگاه
خبری فولاد ایران
- سیاست های مالی کینزی
در بازگرداندن اشتغال کامل در زمان جنگ جهانی دوم موفق بودند، اما تجارب پس از جنگ
در خصوص سیاست کسری بودجه چندان موفقیت¬آمیز نبود. طی دهه 1960 ، ایالات متحده
گرفتار نبردی نامحبوب در ویتنام شد که تأمین مالی آن از طریق افزایش مالیات¬ها
دشوار بود.در عوض، دولت به افزایش¬های بیشتر در استقراض برای پرداخت مخارج نظامی
متوسل شد.
🌐نظریه کینزی
پیش¬بینی می¬کرد که کسری¬های بودجه باید اول به اشتغال کامل و پس از آن به تورم
منجر شوند. در عوض ، این سیاست، تورمی از آب درآمده بود بدون اینکه منجر به کاهشی
در نرخ بیکاری شود. در 1975، نرخ بیکاری به 9 درصد و تورم به اوج خود یعنی 13 درصد
رسید. مطبوعات از این شرایط با عنوان «رکود تورمی» یاد کردند. هم¬زمانی تورم بالا
و بیکاری بالا باعث بحران در تفکر اقتصادی شد زیرا رکود تورمی با اندیشه اقتصادی
کینزی ناسازگار بود.
🌐بر اساس
نظریه کینز درباره تقاضضای کل ، وقتی فدرال رزرو
نرخ بهره را کاهش می¬دهد، تقاضا افزایش می-یابد چرا که سرمایه¬گذاران تمایل
بیشتری به ساخت ماشین¬ها و کارخانجات اضافی دارند. اگر دولت نرخ مالیات را افزایش
دهد، تقاضای کل افزایش خواهد یافت به این دلیل که خانوارها و تجار پول کمتری برای
هزینه بر روی کالاها خواهند داشت. وقتی مروین کینگ و بن برنانکه یا لری سامرز
درباره «مدیریت تقاضای کل» صحبت می¬کنند ، به این نظریه اشاره دارند.
🌐برای درک
اینکه تغییرات تقاضای کل چگونه منجر به تغییراتی در اشتغال می¬شود ، کینز نظریه
عرضه کل را [به نظریه عمومی] اضافه کرد.نظریه عرضع کل بحث برانگیزتر است ، زیرا
دلالت بر این دارد که بیکاری و تورم باهم اتفاق نم¬افتند. این نظریه مثل شبح
مرتباً به یاد کینزین¬های پس از جنگ می¬آید چرا که پیش¬بینی های آن کاملاً با
حقایق پس از جنگ تضاد داشت. بیایید بینیم وقتی این نظریه در معرض آزمون قرار گرفت
چه اتفاقی افتاد.
📚 منبع: کتاب
اقتصاد چگونه کار میکند؟
📝 نویسنده:
راجر فارمر
📋 مترجم:
محمدرضا فرهادی پور
اکونومیست فارسی