پایگاه خبری
فولاد ایران - آناتول کالتسکی (ANATOLE
KALETSKY ) اقتصاددان
ارشد و سابقاً ستون نویس اقتصادی تایمز لندن، نیویورک تایمز بینالملی و فیننشال
تایمز اخیراً (۲۱ سپتامبر ۲۰۱۸) در نشریه
پروجگت سندیکیت پیشنهاد میکند که:
برای پیشبینی نتیجه اختلاف میان امریکا و چین، تحلیل”مدیریت
تقاضای کینزی“ راهنمای بهتریست تا تحلیل ”اصل مزیت نسبی“. بعقیده او و از دیدگاه
تئوریک، چین بسادگی میتواند با اعمال همه جانبه تحریک تقاضای کینزی از هر نوع
خسارتِ ناشی از تعرفههای امریکا در امان بماند و استراتژی بازدارندگی امریکا را
که هدفش کاهش رشد اقتصادی و قدرتگیری چین است، خنثی نماید.
***************************
جدا ازاینکه در ماههای آینده، دونالد ترامپ چه بگوید یا چه
بکند، ایالات متحده امریکا در جنگ تعرفه با چین موفق نخواهد شد. به باور ترامپ،
چون اقتصاد امریکا بسیار قویست و چون سیاستمداران هر دو حزب از هدف استراتژیک
جلوگیری از قدرت گیری چین حمایت میکنند و خواهان استمرار برتری جهانی امریکا
هستند، پس او دست بالا را درین نبرد دارد.
اما بعکس، این قدرت آشکار، ضعف ویرانگر ترامپ نیز هست. با
بکارگیری اصول هنرهای رزمی میتوان قدرت دشمن را بر علیه خود او بکار گرفت، در این
مبارز تعرفهای، چین به سادگی پیروز خواهد شد، و یا حداقل ترامپ را به تساوی خواهد
کشاند.
از زمان دیوید ریکاردو، اقتصاددانان استدلال میکنند که
محدود کردن واردات سبب کاهش رفاه مصرف کنندگان و مانع رشد کارآیی خواهد شد. اما
دلیل اصلی که ترامپ را مجبور به کوتاه آمدن در این جنگ تجاری خواهد کرد، این مسئله
نیست. در پیشبینی پیآمدهای اختلاف میان چین و امریکا، اصل اقتصادی دیگری حاکم
هست که کمتر برای تحلیل بیهودگی تهدیدات تعرفهای ترامپ بکار گرفته شده است. این
اصل بسیار مهمتر از ایده اصل مزیت نسبی ریکاردو است: و آن ”مدیریت تقاضای کینزی“
است.
بیشک، مزیت نسبی در دراز مدت بر رفاه اقتصادی تأثیر خواهد
گذاشت، اما وضعیت تقاضاست که در ماههای آینده تعیین خواهد کرد چین یا امریکا کدام
یک، براثر تحمل فشار بیشتر، خواهان صلح تجاری خواهند شد. تمرکز بر مدیریت تقاضا
بوضوح نشان میدهد که خود امریکا از تعرفههای ترامپ صدمه خواهد دید، درحالی که
چین میتواند از اثرات نامساعد آن بدور باشد.
از دیدگاه کینزی، پیآمدهای جنگ تجاری عمدتاً به ”وضعیت
رکودی“ یا به ”وضعیت تقاضای مازاد“ طرفین درگیری بستگی دارد. در وضعیت رکودی،
تعرفهها میتوانند فعالیتهای اقتصادی و اشتغال را افزایش دهد، البته به زیان
کارآیی دراز مدت. اما اگر کارکرداقتصادی در حول وحوش حداکثر ظرفیت خود قرار داشته
باشد، تعرفهها صرفاً قیمتها را افزایش میدهد و فشار رو به بالایی برای افزایش
نرخ بهره خواهد داشت. اکنون این وضعیت را بروشنی در اقتصاد امریکا میتوان دید.
درکل، بنگاههای تولیدی امریکایی برای جایگزینی واردات چین
نمیتوانند در داخل، کارگران ارزان قیمت اضافی پیدا کنند، و حتی اگر تعداد معدودی
از بنگاههای امریکایی تحت تأثیر تعرفهها بتوانند با جایگزینی تولیدات خود واردات
چین را کاهش دهند، ناگزیرند دستمزدها را افزایش دهند و کارخانههای جدید ایجاد
کنند، و نتیجتاً به فشار رو به بالای تورم و نرخ بهره بیافزایند. با ظرفیت اندکِ
اضافی موجود، سرمایه گذاریها و استخدامهای جدید برای جایگزینی کالاهای چینی منجر
به تحمیل هزینههای اضافی به بنگاههایی میشود که قبل از جنگ تعرفهای با چین
سودآورتر بودند. افزون برآن، تا زمانی که بنگاههای امریکایی از ادامهی تعرفهها
برای سالهای آتی اطمینان نداشته باشند، برای رقابت با واردات چین نه سرمایه گذاری
جدید خواهند کرد و نه دست به استخدام کارگران جدید خواهند زد.
فرض کنیم که بنگاههای آگاه چینی این موضوع را بدانند، آنان
قیمتهای کالاهای صادراتی خود را برای جذب(کم کردن) هزینهی تعرفههای امریکا،
کاهش نخواهند داد. در نتیجه، واردکنندگان امریکایی بناچار باید تعرفهها را
بپردازند و هزینهی آنرا از طریق افزایش قیمتها(یعنی آتش تورم را شعلهورتر کنند)
به مصرف کنندگان انتقال دهند و یا از طریق کاهش سود سهامداران امریکایی آنرا جبران
کنند. ازاینرو آنطوری که ترامپ اعتقاد دارد، تعرفهها مجازاتی برای چین نیست. بلکه
عمده اثر آن، صدمه به مصرف کنندگان و بنگاههای امریکایی است، درست مثل افزایش
مالیات بر مصرف میماند.
بگذارید فرض کنیم که تعرفهها، بعضی از کالاهای چینی را از
بازار امریکا خارج کند. وارداتی که بتواند با قیمتهای رقابتی خود سهم واردات چین
به زیر بکشد، از کجا خواهد آمد؟
پاسخ در غالب موارد، اقتصادهای بالنده (نو ظهور) خواهد بود
ترجمه
مرتضی چینی چنان
اکونومیست فارسی