پایگاه
خبری فولاد ایران - چه شد ؟
-
جرقه
ی آتش نرخ ارز را انتخاب ترامپ ، خروج آمریکا از برجام ، بازگشت تحریم ها و انسداد
انتقال ارز زد. اکسیژن این آتش را نقدینگیِ رشد یافته فراهم کرد. سوخت و حرارت این
آتش را بی اعتمادیِ تشدید شده با فساد و
ناکارآمدی و فعال شدن تقاضای احتیاطی. این که کدام عامل چقدر نقش داشته چالش بی
فایده ای است.
چه می شود ؟
-
در
صورت عدم توفیق حاکمیت در مهار نرخ ارز ، کم کم قیمت های ریالی کالا و خدمات در
بازار نه صرفاً بر اساس عرضه و تقاضا که بر اساس برابری نرخ ارز تغییر می کند. به
عبارت دیگر قیمت اسمی و قیمت واقعی از هم تفکیک شده و ریال صرفا بیان گر قیمت اسمی
هر چیز خواهد بود . ممکن است حتی مبنای اعلام نرخ کالا وخدمات در بازار داخلی هم
به ارزهای خارجی تبدیل شود.
-
بیشترین
آسیب در کوتاه مدت در حوزه ی کسب و کارها به خدمات دهندگانی وارد شده که موجودی
کالا نداشته اند و نتوانسته اند ارزش اسمی کسب و کار خود را با شرایط جدید تطبیق
دهند و در حوزه ی اشخاص نیز حقوق بگیرانی که درآمدشان هیچ ارتباطی با ارز ندارد و
دارایی قابل ملاحظه ای هم نداشته اند ، بیشترین آسیب را متحمل شده اند.
-
در
صورت تداوم شرایط فعلی ، دارایی دهک های میانی و پایینی جامعه به سرعت به سمت دهک
های بالا تخلیه خواهد شد. می دانیم که فرق است بین دارایی و درآمد. دهک های میانی
جامعه عمدتا اگر چه درآمد پایینی دارند اما هنوز دارایی هایی دارند که با کاهش
قدرت خریدشان آنها را به فروش رسانده و در میان مدت بیش از پیش به درآمد جاری خود
وابسته خواهند شد. انتهای چنین روندی شکل گیری جامعه ای است که تقریبا دو طبقه
بیشتر نخواهد داشت. ثروتمندان و مردم عادی . حتی عنوان دهک ها دیگر خیلی معنا دار
نخواهد بود. شاید طبقه ای ۹۰ درصدی داشته
باشیم که کم و بیش بصورت روز مزد و ماه مزد صرفاً برای تأمین نیازهای اولیه شان
کار می کنند و ده درصدی که دارایی دارند و البته بین خودشان شاید دهک هایی قابل
تفکیک باشد. این بازتوزیع منفی ثروت در جامعه پیامدهای مهم اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی
خواهد داشت که بسیار قابل توجه خواهد بود.
چه باید کرد؟
-
هر
اقدامی توسط دولت برای جبران آسیب وارده به اشخاص و بنگاهها مادام که به تزریق
ریال و رشد پایه ی پولی بینجامد عملاً به ضد خود تبدیل می شود. ( مثال آتش و
اکسیژن )
پس بهتر است دولت در حمایت از اقشار آسیب دیده به راهکارهای
غیر ریالی بیندیشد.
هر اقدام تقابلی توسط مجلس مانند استیضاح های پی در پی ،
سوال از وزرا و رئیس جمهور عملاً نقض غرض بوده است. مصاحبه ها و اعلان های پیدر
پیمسؤولان قضایی در حوزه ی مبارزه با فساد بیش از آن که روان جامعه را در این باره
آرام کند، ادراک فساد - یعنی تصور عموم درباره ی میزان فساد - را بالا برده و در
نتیجه به بی اعتمادی فعلی دامن زده است. ( مثال سوخت و آتش )
این روزها زمان مبارزه ی جدی ولی “خاموش” با فساد است.
راه حل ، سرد کردن آتش از مسیر اعتمادآفرینی است . البته
برای این منظور حاکمیت و نه فقط دولت باید هماهنگ عمل کند نه اینکه مثل چند ماه
اخیر به جان هم بیفتند. همچنان امیدواریم اراده ای فراتر از واکنش های بخشی نگر و
آسیب زننده ، در حاکمیت برای مهار وضعیت فعلی ببینیم.
✍️ هادی
جمالیان