پایگاه خبری
فولاد ایران - صدهاهزار سال قبل، انسان
پیش از آنکه تولید را شروع کند مبادله را شروع کرد. انسان دریافت که برای بعضی کالاها
به خاطر کمیابی بیشتر و استهلاک کمتر، تقاضای نسبی بیشتری وجود دارد: پوست، نمک، صدف،
شاخ و غیره. انسان فهمید بهتر است برای روز مبادا چیزی ذخیره کند و فهمید مثلاً ذخیره
کردن نمک از ذخیره کردن پیاز یا بزغاله عاقلانه تر است. چون به این زودیها نابود نمیشود،
تقسیم پذیرتر است، و در ضمن مشتری بیشتری دارد و با داشتن آن خیلی چیزهای دیگر را که
لازم شوند میتوان خرید. به این ترتیب مفهوم واسطۀ مبادله و وسیلۀ حفظ ارزش در ذهن بشر
شکل گرفت. پول پدید آمد. در حالی که هنوز هیچ
حکومتی و هیچ اقتصاددانی وجود نداشت.
✔️هزاران سال گذشت.
همۀ انسانها فهمیدند طلا از همه چیز کمیاب تر است، تقریباً مستهلک نمی شود و همیشه
مشتری دارد. بشر به این نتیجه رسید که قطعات طلا از هر پول دیگری بهتر است. و البته
تقلبهایی هم در آن میشد، همانطور که همیشه در مورد هر کالای دیگری می شود.
✔️در همین اثنا
کسانی پیدا شدند که دیدند می توان به جای زحمت کشیدن و عرق ریختن، در سایه خوابید و
از دسترنج دیگران حتی بیش از خود آنها سهم برداشت. همیشه زورمندانی بودند که از مردم
باج میگرفتند. امّا از زمانی به بعد کارشان بالا گرفت به فکر ایجاد اعتبار و رسمیت
افتادند. عدّه ای را مأمور کردند تا برایشان حمایت جلب کنند و افسانه بسرایند و مشروعیت
بتراشند. و به این ترتیب باج گیری به شغل پیچیده تر و کم زحمت تری به نام حکومت تبدیل
شد. و بعدها علم سیاست مُدُن پدید آمد تا باجگیری حکومت را مشروع و موجّه و اجتناب
ناپذیر جلوه دهد. «سیاست مدن» جدّ اعلای اقتصاد کلان متعارف امروزی بود.
✔️پایۀ حکومت که
محکم شد، حکومتیان خیلی چیزها را حق ذاتی خود دانستند. یکی از آن ها انحصار انتشار
پول بود. حکما شروع به نظریه پردازی کردند: «قوّۀ ابراء پول ناشی از اقتدار حاکمیت
است ولاغیر». مردم کوچه و بازار که معنی این حرفهای های قلنبه سلنبه را نمیفهمیدند.
آنها فقط پولی برای رواج دادن معاملاتشان میخواستند. پولی که تا آن زمان همیشه در بازار
مثل همۀ کالاهای دیگر تولید و عرضه و معامله شده بود. امّا حالا حکومت میگفت فقط چیزی
پول است که مُهر ضرّابخانۀ من بر آن باشد. چاره ای جز پذیرش نبود. حکومت پول را غصب
کرد و به انحصار خود درآورد و این شاه بیت همۀ باجگیری های تاریخ بود. از طریق دستکاری
پول میشود از مردم باج گرفت و قدرت خرید آنها را غصب کرد، بی آن که حتّی بفهمند: پایین
آوردن عیار سکّه ها و تقلب در پول، در نتیجه تورم و بالا رفتن قیمتها. وقتی به دوران
مدرن رسیدیم، قدرت حکومتها برای سوءاستفاده از بی خبری مردم به اوج رسید. به نحوی که
نقش تاریخی طلا به عنوان پول را هم انکار کردند: پول کاغذی است که ما پشت آن را امضا
کرده باشیم؛ پول عددی است که در حسابهای بانکی شما کم و زیاد شود و مورد تأیید ما باشد.
به این ترتیب هزینۀ ایجاد تورم برای حکومتها تقریباً به صفر رسید.
✔️تا روزی که پول
در انحصار حکومت باشد، تورم وجود خواهد داشت و دسترنج مردم به مرور زمان غارت خواهد
شد. تورم «غارت نرم» است. غارتی که ما آن را نمیبینیم چه رسد که بخواهیم یا بتوانیم
به آن اعتراض کنیم. روش های مزوّرانۀ ایجاد تورم روش هایی هستند که اتفاقاً مردم را
خوشحال و راضی میکنند؛ مثلاً افزایش یارانه یا کاهش نرخ سود وام ها. مردم شیرینی آنی
یارانه و وام را خیر حکومت می بینند امّا تلخی زهر تورم را که بعداً آشکار خواهد شد
شرّی می دانند که از آسمان نازل شده. تورم گاه می تواند تا دهها سال خود را پشت بدهی
های دولت یا نرخ مصنوعی ارزان ارز خارجی پنهان کند (اوّلی ترفند دولتها در اقتصادهای
صنعتی و دومی روش معمول اقتصادهای خام فروش است)، امّا بالاخره روزی از پشت سدهای پنهانکاری
سر میرود و مثل سیل به راه می افتد و زندگی همه را به هم میریزد و تنها منتفع آن حکومت
و نزدیکان حکومت خواهند بود.
✔️پایان خوش قصّۀ پول می تواند
خلع سلاح حکومتها از اسلحۀ غارت تورمی باشد. لغو انحصار دولتی پول. بازگرداندن پول
به دست گره گشای رقابت و بازار. و بازگشتن جهان به یک اقتصاد کمابیش پایدارتر، زندگی
های آرام تر، حکومتها و ارتشهای بسیار کوچک تر، انسانهای آزادتر. این همه به دانستن
و خواستن مردم بستگی دارد و اینکه شکل گیری خِرَد جمعی ضدتورمی چقدر طول خواهد کشید.
✔️پایان ناخوش
قصّۀ پول طبق پیشبینی فردریش هایک می تواند حتّی تا سقوط کامل تمدن پیش برود.
✔️هزاران سال قبل،
تمدّن ابتدا از خاورمیانه رویید. دور از ذهن نیست که نجات تمدن از وحشیگری پولی دولتها
نیز از همینجا آغاز شود. این آرزوست امّا با این وجود در مقایسه با راهکارهای این روزهای
اقتصاددانان برای «هدایت نقدینگی!» کمتر تخیّلی به نظر می آید.