پایگاه خبری
فولاد ایران - مسعود نیلی اقتصاددان
ایرانی آخرین بازمانده نامدار از اقتصاددانان آزادیخواه ایرانی است که هنوز در
نهاددولت باقی مانده است . او که البته با اندکی فاصله و انحراف زاویه به شکلی غیر
رسمی نمایندگی طرفداران اصول اقتصاد آزاد را در در دولت یازدهم و دوازدهم را بردوش
می کشید حالا و در نیمه نخست امسال به یک موضوع داغ تبدیل شده است.
اخبار و
گزارش های منتشرشده دررسانه ها نشان می دهد در هفته های تازه سپری شده و در شرایطی
که مسعود نیلی مشاور مبهم حسن روحانی رییس جمهور ایران سکوت و سکون را بر حضور در
بحث های روز ترجیح داه است، از سوی سه طیف فکری که ارتباط اندیشه ای پنهان دارند
با هجوم مواجه شده است. حسین راغفر که براساس نوشته ویکی پدیا درسالهایی سردبیر
یکی از نشریه های روزنامه کیهان بوده است و حالا پرچم مبارزه با افکار و
عقاید نیلی را دست گرفته و به نمایندگی از کسانی که خود را اقتصاددان نهادگرا می
دانند در صف مقدم قرار دارد یکی از این سه طیف را نمایندگی می کند. علاوه
براین مدیریت یک روزنامه با نفوذ و قدیمی نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم با
همراهی برخی از رسانه های همفکر تلاش دارند نیلی را منکوب کنند. جدای از این برخی
از اقتصادخوانده های جوان همراه و همکار با احمد توکلی که خود از مخالفان سرسخت
افکار آزادیخواهانه نیلی است نیز به صف منتقدان پیوسته ااست. این طیف های
گوناگون باوردارند یا می خواهند نشان دهند که باور دارند، اگر اقتصاد
ایران اکنون شیرازه اش از هم گسیخته است تنها یک عامل دارد و آن عامل اندیشه های
اقتصادی است که مسعود نیلی آن را نمایندگی می کند و آن اندیشه وابسته به لیبرالیسم
جدید است. این نوشته در مسیر یافتن انگیزه و نیت گروههای یادشده نیست اما باوردارد
این اتفاق نظر و اینکه باید مسعود نیلی قربانی شرایط نامساعد اقتصادی شود در میان
هر سه طیف عمده را باید با احتمال بالا در کانون توجه قرارداد. چند نکته را در این
باره یاد آور می شوم:
یکم:
تجربه اداره اقتصاد ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز نشان می دهد برخلاف
تبلیغات غیر منصفانه هرسه طیف یاد شده به اضافه عناصر بازمانده چپ ارتدکس سیاستهای
کلان اقتصادی اتخاذ شده با مبانی و آموزه های اندیشه و فلسفه اقتصاد ازاد سازگار
نبوده است.سیاستهای اقتصادی و به ویژه برنامه های اجرا شده در اقتصاد ایران حتی در
سالهای پس از پایان جنگ تحمیلی و در همه چهاردهه سپری شده از زمستا 1357 تا امروز
با اقتصاد نا آزاد اداره شده است. اگر تجربه سیاستهای ارزی ویرانگر همین یک سال
اخیر را به مثابه نمونه ای کامل از سیاستهای اقتصادی ایران بدانیم که تازه
در یک دولت به ظاهر مشهور به طرفدار بخش خصوصی معیار قرار دهیم به گستردگی و ژرفای
نفوذ پایدار اندیشه اقتصاد نا آزاد پی خواهیم برد. این یک اتهام ناکارشناسی و
برخاسته از درون مایه سیاسی است که می خواهد به دلیل وفاداری به اقتصاد نا
آزاد و اقتصاد حکومتی همه ناکارآمدی اقتصاد را به اندیشه ای نسبت دهد که در این
مدت در حاشیه بوده است و تنها تلاش هواداران این اندیشه شناسایی نقاط مبهم
اقتصاد نا آزاد بوده است. اگر حبس شدن نرخ بهره بانکی در همه این 40 سال و حضور
پررنگ نهاد و نظام قیمت گذاری دولتی کالاها و خدمات و انحصارهای بزرگ درتولید و
توزیع صنایع پتروشیمی ، فولاد، خودروسازی ، برق ، آب ، گاز و بنزین و
... را ادامه اقتصاد نا آزادنمی دانیم پس حضور آنها چه معنایی دارد؟
دوم
: رفتار و گفتار های ضد اقتصاد آزاد که این روزها مسعود نیلی را به عنوان نماینده
این اندیشه هدف قرارداده اند در حوزه سیاست در حوزه عمل سیاسی قابل قبول است و روی
سخن تاین نوشته قرار نمی گیرند چون این نوشته ذات سیاسی ندارد اما می توان به
کسانی که خود را اقتصاددان نهادگرا می خوانند و با استفاده از فضای مناسبی
که در اختیارشان است و هرروز در جایی سخنرانی می کنند و به جای دادن آدرس
درست به شهروندان و افکار عمومی در زمینه شکست اقتصاد در ایران آدرس عوضی می دهند
یادآور شد که واقعا این حرفهایی را که این سو وآن سو می زنید را خودتان قبول
دارید؟ آیا سیاستهای اقتصادی ایران را در این چهاردهه تنها نهاد دولت اتخاذ کرده
است و نهادهای دیگر مثل مجلس قانون گذاری که در همه ادوار خودش پس از جنگ در
اختیار اصولگرایان – به جز یک دوره – و در برخی ادوار پیش از جنگ در اختیار چپ
گرایان مذهبی بوده است و یا شورای نگهبان که در آخرین مرحله نظر اصلی رادارد و یا
سایر نهادها در این سیا ستهای اقتصادی هیچ موثر بوده اند؟ ایا سازمان برنامه و
بودجه از سال 1379 تا کنون در اختیار هواداران اقتصاد ازاد بوده است یا کسانی مثل
فرهاد رهبر ، محمد رضا عارف و آقایان ستاری فر و شرکا آن را در اختیار داشته اند؟
ایا بانک مرکزی ایران در همه سالهلی پس از مرحوم نوربخش در اختیار هواداران اقتصاد
آزاد بوده است؟ به نظر می رسد برخی از کسانی که خود را پشت سنگر نهادگرایی اقتصادی
پنهان کرده اند هرگز منصفانه و کارشناسانه نظر نداده اند.
سوم
: نگارنده پیش از این نیز یادآورشده که مشکل اقتصاد ایران مسعود نیلی نیست بلکه
مشکل ریشه دار تر از این حرفها و بحث هاست و حتی روز گار ی پیشنهاد کردم بهتر است
نیلی و مومنی باهم ماظره کنند اما تجربه دو- سه سال اخیر نشان داد که نباید مسعود
نیلی دست کم با دکتر حسین راغفر مناظره کند چون او حکم خویش را صادرکرده
است. او می خواهد محاکمه کند نه مناظره.
ساعت 24