پایگاه
خبری فولاد ایران - دکتر احمد شاه فرهت،
یکی از برجستهترین فوق تخصصهای نوزادان در ایران وخاورمیانه است. او استادیار
دانشگاه علوم پزشکی مشهد است و با ۱۵ کتاب و ۷۰
مقاله علمی پژوهشی باید به درجه استادی رسیده باشد، اما چون تابعیت ایرانی ندارد،
او را از حق ارتقاء به مرتبه استادی محروم کردهایم. با این که ۳۶
سال است در ایران ساکن و شاغل است و ۲۵ سال است
استاد دانشگاه است و در ایران درس خوانده و ازدواج کرده و تا کنون صدها هزار کودک
ایرانی را درمان یا آنها را از مرگ نجات داده
و دهها فوق تخصص نوزادان را تحویل جامعه ایران داده،اما هنوز حق ندارد
تابعیت ایران داشته باشد
با آنکه به درخواستهای موسسات خارجی برای مهاجرت
جواب منفی داده اما هنوز نتوانسته وفاداری و تعهدش را به ما را ثابت کند!
از او پرسیدم تلخ ترین روز زندگی اش در ایران کی
بوده است؟ دوران خروج از افغانستان و آوارگی؟ یا دوران بیکاری و تنهایی پس از
مهاجرت؟ یا دوران ممانعت از تحصیل در دوره تخصص؟ گفت نه، تلخ ترین روز زندگی ام
روزی بود که به خانه آمدم دیدم پسرم ادریس که تازه دیپلم گرفته بود و بسیار درس
خوان بود و برای شرکت در کنکور خودش را خیلی آماده کرده بود، تمام کتابهای درسیاش
را پاره کرده است. پرسیدم چه شده است؟ گفت وزارت علوم بخشنامه زده که افغانها حق
شرکت در کنکور را ندارند.فرهت وقتی این را می شنود دردی سنگین در سینه احساس می
کند از خانه بیرون میزند تا از زیر بار نگاه سرزنش آلود خانواده رها شود،نمی داند
به پسرش چه بگوید، نه می تواند از این قانون ناعادلانه که خلاف تمام رویه های
عقلانی است دفاع کند و نه می تواند برای پسرش کاری کند
گرچه این بخشنامه بعد از مدتی لغو شد و ادریس
توانست در کنکور شرکت کند و در رشته عمران پذیرفته شود اما احساس تلخی که از آن
روزها در جانش نشست، ماندگار شد. وقتی لیسانسش را گرفت از خودش پرسید چرا باید در
ایران ادامه تحصیل بدهد؟ در بهترین حالت وقتی مانند پدرش همه مدارج علمی را طی کند
و ۲۵ سال به مردم این کشور خدمت کند نهایتا به
موقعیت پدرش خواهد رسید که هنوز تابعیت ایرانی به او نداده اند و هنوز هر سال باید
برود اقامت خود را تمدید کند.
به خودش گفت چرا باید راه پدرم را بروم؟ که به خاطر مدارج
علمیاش از کشورهای اروپایی و کانادا ویزای پنجساله دارد و در سال هر چند بار که
بخواهد میتواند به آن کشورها سفر کند اما در ایران ویزایش یک ساله است و در سال،
چهار بار بیشتر حق سفر ندارد و هر بار هم باید جداگانه مجوز بگیرد. چرا باید راه
پدرم را بروم؟ که نهایتا وقتی در ایران هیات علمی شوم، به همکاران ایرانیام سالی ۶۰
روز مرخصی بدهند و به من سالی ۲۸ روز.که
وقتی امتحان تخصص داد و در رشته مورد علاقه اش، اورولوژی، پذیرفته شد، گفتند چون
افغان هستی اجازه نداری اورولوژی بخوانی؛ و بعد که از ارولوژی به رشته جراحی عمومی
رفت بعد از دو ماه باز او را از ادامه تحصیل محروم کردند؛ و نهایتا وقتی در سال
بعد امتحان تخصص داد به او گفتند فقط می تواند در تخصص کودکان – رشته ای که پدرش
از آن متنفر بود – شرکت کند و پدرش پذیرفت. میگفت چرا باید راه پدرم را بروم؟ که
وقتی در آزمون فوق تخصص نوزادان شرکت کرد و قبول شد گفتند به شرطی می پذیریم که یک
سوم ایرانیها حقوق بگیری
ده سال پیش بود که ادریس از ایران رفت. او اکنون شهروند
انگلستان و یکی از مدیران ارشد یک شرکت بزرگ معماری در انگلستان است. بیگمان رتبه
علمی و تخصصی ادریس به پای پدرش نمی رسد، اما او تنها طی ده سال، به موقعیت و
رفاهی بیش از پدرش دست یافته است.این فرصت را در انگلستان به او داده اند که ظرف
مدت ده سال ادامه تحصیل بدهد،شاغل بشود،تابعیت انگلستان را بگیرد و با توجه به
شایستگیهایش، در سلسله مدارج مدیریتی یک شرکت بزرگ انگلیسی به رده های ارشد
ارتقاء یابد. راستی چه شانسی آورد اردیس وقتی بخشنامهای را به او نشان دادند که
گفته بود تبعه افغانستان حق شرکت در کنکور را ندارند. آن ضربه روحی، مسیر زندگی او
را تغییر داد!
اگر خواستید تابعیت ایران را بگیرید هیچ راهی ندارید جز آن
که به رحم مادرتان بازگردید و از او بخواهید به ایران سفر کند و از نو با یک مرد
ایرانی ازدواج کند تا وقتی شما به دنیا آمدید بتوانید تابعیت ایران بگیرید.ما
ایرانیان تمام غیرایرانیها را جاسوس و ره گم کرده می دانیم، حتی اگرکسی ۲۵
سال این جا ساکن باشد و به ما خدمت کند
هیتلر درست می گفت که ایرانیها و نازیها هم خون هستند.
نازی ها نژاد پرستیشان در اوایل قرن بیستم گل کرد و هزینهاش را یک بار تمام ملت
آلمان داد و از پسِ آن تجربه، بالغ شدند ولی نژاد پرستی ما هنوز تمام نشده است؛ آه
که خدا می داند ما کی بالغ خواهیم شد
(روضهی شام غریبان)
✍️ دکتر محسن
رنانی
تلخیص:مجمع فعالان اقتصادی