پایگاه خبری فولاد ایران - ویلیام
لی در سال 1583 تحصیلاتش را در دانشگاه کمبریج به اتمام رساند و تصمیم داشت کشیش شود.
در همان زمان ملکه الیزابت اول دستور داده بود که همه رعیت باید کلاه بافتنی بر سر
بگذارند. لی در یاداشت هایش می نویسد: در آن زمان دست بافندگان تنها ابزار برای انجام
این کار بود. او از دیدن اینکه مادر و خواهرهایش مجبور بودند در هوای گرگ و میش غروب
به بافندگی بپردازند، احساس خوبی نداشت. به این فکر می کرد که چرا این کار باید توسط
انسان ها انجام شود و چرا از یک ماشین برای این کار استفاده نشود؟ این سوال سرآغاز
اختراع ماشین آلات نساجی بود.
ویلیام شش سال بعد ماشینی معروف به نام «دار بافندگی» ساخت. او
با هزار ذوق و شوق به دیدار ملکه در لندن رفت تا او را از اختراعش و سودمندی آن مطلع
سازد و از او درخواست پروانه اختراع نماید. ولی واکنش ملکه به نتیجه تلاش های او بسیار
مایوس کننده و خردکننده بود. او علاوه بر رد درخواست ویلیام لی برای پروانه اختراع،
به او گفت: تو خیلی بلند پرواز هستی و نمی دانی این اختراع تو چه بلایی بر سر رعایای
فقیر و محروم می آورد که از راه بافندگی با دست ارتزاق می کنند. ویلیام لی برای اخذ
پروانه ابتدا به فرانسه سفر کرد و سپس مجددا به انگلستان و نزد «جیمز اول» برگشت. اما
این کارها بی نتیجه بود.
الیزابت اول و جیمز اول هر دو نگران بودند که مکانیزه شدن تولید
منسوجات آرامش جامعه را بر هم بزند و باعث بیکاری مردم شود و در نهایت بی ثباتی و تهدید
تاج و تخت و حکومت را به دنبال داشته باشد. دار بافندگی اختراعی بود که افزایش چشمگیر
تولید را به دنبال داشت ولی در هر صورت یک "تخریب خلاق" به شمار می رفت.
نگرانی و ترس از تخریب خلاق و عواقب آن علت اصلی عدم شکل گیری هرگونه رشد پایدار در
زندگی جوامع از عصر نوسنگی تا انقلاب صنعتی است (به نقل از دکتر مصطفی صفدری رنجبر)
در کشور ما هم همین است به نوآوری های مختلف فکر کنید: ویدئو،
دوش حمام، اینترنت، ماشین، تاکسی های اینترنتی، رمزارز، مدرسه رفتن دختران، انتخابات
الکترونیک و ... همه با مخالفت روبرو بوده
است.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
نوآوری همیشه دردآور و در عین حال لذت بخش است. مانند درد زایمان.
نوآوری باعث از بین رفتن امتیازات و منافع
صاحبان قدرت و ثروت فعلی است. بنابراین همیشه با مقاومت، مخالفت و گاه جنگ و خونریزی
همراه است. در این راستا توجه به دو توصیه زیر می تواند مفید باشد: یکی برای نوآوران
و یکی برای مدیران.
برای نوآوران: منطق نوآوری را درک کنیم! در بیشتر مواردی که نوآوری
رخ داده است. از سه مرحله زیر رد شده است: تردید. تمسخر، تخریب. تردید در اینکه واقعا
کار کند. تمسخر افراد معمولا جوان و کم تجربه ای که طرح را ارایه کردند و سعی برای
تخریب و ایجاد مانع برای پیشبرد نوآوری. اگر با این سه نشانه برخورد کردید اولا بدانید
که این طبیعی است دوما بدانید که اتفاقا این نشان می دهد که یک ایده واقعا نوآورانه
است.
برای مدیران: تاریخ بدانید و آینده بخوانید! اگر مدیران محترم
تاریخ بخوانند متوجه می شوند که همیشه دلیلی وجود دارد برای مخالفت با یک امر نوآورانه.
مثلا در قضیه همین دوزندگی صنعتی ممکن است در نگاه اول معیشت تعداد زیادی از بافندگان
سنتی را به خطر می انداخت. اما این تمام ماجرا نیست. اگر به بخش تجارت، صادرات، افزایش
کیفیت پارچه ها و افزایش مصرف مواد اولیه نگاه کنیم آنگاه خواهیم دید که این منجر به
بهبود کیفیت زندگی خواهد شد. مدیران محترم بهتر است تاریخ بخوانند تا بدانند که مقاومت
آنان در برابر ایده های نوآورانه بعدها مایه طنز و تمسخر خواهد شد. اما نکته دوم اینکه
مدیران باید آینده بخوانند! مراجعه به روندهای جهانی ذهن آنان را باز می کند و در می
یابند که دنیا به گونه ای شگفت انگیز در حال پیشرفت و تغییر است. از خودتان بپرسید
آخرین باری که به آینده سفر کرده ام کی بوده است؟ آخرین باری که یک مطلب در مورد آینده
جهان و آینده صنعتی که در آن مشغولم کی بوده است و آیا به مطالبی که خوانده ام اندیشیده
ام؟
از تاریخ خواهیم آموخت که اشتباهی که هزاران مدیر در برابر نوآوری
کرده اند را ما تکرار نکنیم و آز آینده خواهیم آموخت که اکنون در چه تغییرات نوآورانه
ای باید سرمایه گذاری کنیم؟
حاکمان، سیاست گذاران و مدیرانی که نه تاریخ می دانند و نه آینده
می خوانند مدیران عصر حجر هستند که نه تغییری می کنند و نه تغییری می دهند و نه تغییری
ایجاد می کنند. دیر یا زود به تاریخ همان جا که به آن تعلق دارند (عصر حجر) خواهند
پیوست. آخرین باری که دیده اید یک سنگ منشا نوآوری بوده باشد کی بوده است؟ پس از سنگها
انتظار نوآوری نداشته باشید. اگر خیلی خوش تراش باشند حداکثرش به درد موزه ها می خورند.
منبع: مجتبی لشکربلوکی