پایگاه
خبری فولاد ایران
- کشور ما در آستانه تحولات جدی است.تقریباً همه منتظر وقوع یک
حادثه و اتفاق در ایران هستند. کشور ما مثل انسان بیماری است که نزد پزشکان مختلفی
رفته و همه پزشکان که ممکن است متخصص هم نباشند، او را مأیوس کردهاند. گویی همه
منتظر یک معجزه هستیم. به عبارت دیگر بسیاری از راهها و پیشبینیهایی که قبلاً
برای خروج کشور از وضعیت فعلی میشد، تجربه شده و نمونههای مختلفی به اجرا گذاشته
شده است. از پوپولیستیترین شکلها بگیرید تا نظاممندترین و برنامهریزیشدهترین
شکلها در کشور اجرا شده است. همه این راهحلها برای بهبود شرایط کشور در نظر
گرفته شده و تقریباً میتوان گفت بخشی از مردم و جامعه تقریباً امیدی برای بهبود
اوضاع موجود نمیبینند.
ما مشکلات بینالمللی زیادی داریم و وضعیت خوبی در این زمینه
نداریم. در یک گوشه گیر کردهایم. در منطقه وضعیت دشواری پیدا کردهایم. فشارهای
بینالمللی مثل تحریم و تهدیدهای نظامی از هر طرف بر ما وارد میشود. منابع ما بهشدت
در حال خالی شدن است. وضعیت آب و خشکسالی کشور را در موقعیت خطرناکی برده است.
بحرانهای زیستمحیطی، میتواند منجر به تنازع میان اقوام و جوامع بومی و محلی
شود.در کنار همه اینها جریانهای سیاسی نیز کارکرد خود را از دست دادهاند و به
نظر میرسد مردم چندان اعتمادی به این جریانهای سیاسی ندارند. بدیهی است که مردم
منتظر یک اتفاق هستند. این اتفاق قطعاً سخت خواهد بود اما من انتظار انقلاب ندارم.
متاسفانه در ایران اگرچه انتخابات داریم و صورت ظاهری جابهجایی
نخبگان وجود دارد اما ماهیت جابهجایی نخبگان صورت نمیگیرد.نظم سیاسی که در آن
گردش نخبگان اتفاق بیفتد، اکنون فریز شده و برخی نخبگان و کسانی که میتوانند به
درد این جامعه بخورند کنار زده است. مسوولان را در نظر بگیرید. برای حضور در هر
موقعیتی در نهایتاً باید مورد تایید یک نهادی باشند. بنابراین بدیهی است که
پتانسیلهای تغییر در جامعه از بین میرود. جامعهای که نتواند در خود تغییر ایجاد
کند یعنی نوعی انحطاط در آن رخ داده و به آخرین مرحله آستانه تحمل خود رسیده است.
این شرایط فرصتطلبان را به درون راه میدهد. یعنی کسانی که اهل فساد هستند راحتتر
میتوانند در این وضعیت زیست داشته باشند
اقتصاد دولتی است، فرهنگ دولتی است، سیاست دولتی است و...
مردم هم شبیه دولتها میشوند.ما در شرایطی هستیم که مردم هم مثل دولت دچار مشکل
در یافتن راهحلها شدهاند.ما با نوعی ناآرامیها و شاید بتوان گفت نوعی درگیری
از درون مواجه خواهیم بود. چراکه آن حوزههایی که میتوانست جدای از حاکمیت فعال
شوند و در مقطع بحرانی که جامعه دچار مشکلاتی است و کارکرد درستی ندارد، آن حوزه
به کمک جامعه بیاید و تغییراتی ایجاد کند، از جامعه گرفته شده است. این وضعیت سبب
گسترش اعتصابها به صورت پراکنده میشود.
تفاوت بین آنچه مردم درک میکنند با آنچه مسوولان میگویند،
تفاوت «سر و بدن» است. اگر نظام سیاسی را «سر» فرض کنیم و بقیه ارگانهای بدن را
جامعه، میتوان این وضعیت را درک کرد.برای نمونه میتوان گفت مردم در حوزه فرهنگ
یک نوع توقع و انتظار را دارند و یکسری کارهایی دوست دارند انجام دهند ولی نظم
حقوقی این انتظارات و نیازها را پاسخگو نیست و گاهی برعکس عمل میکند. تلگرام
نمونه خوبی است. دادستان میگوید بیش از 30 میلیون نفر از طریق فیلترشکن به تلگرام
وصل هستند یعنی حداقل 30 میلیون نفر در برابر نظم حقوقی موجود هستند. در اقتصاد
نیز وضعیت همینطور است. سطح انتظار مردم و دیدگاه و نگاه آنها فرق کرده است اما
این وضعیت در ساختار مدیریت جامعه تغییری نکرده و اینجا مردم و مدیریت اجتماعی در
کنار هم نیستند. نظم موجود، خواست مردم را تایید نمیکند و مردم نیز خواستهای
آنها را اجرا نمیکنند. با این رویکرد انبوه جوانان امروز فرصت نیستند. بلکه تهدید
هستند. دانش و علم و حتی تکنولوژی -جز مواردی استثنا- فرصت محسوب نمیشود بلکه
تهدید تلقی میشوند. به همین دلیل تا آنجا که میتواند اجازه پر و بال دادن به
اینها داده نمیشود. در حالی که اینها سوپاپ اطمینان برای کمک به نظم سیاسی هستند
اما الان این سوپاپهای اطمینان در خدمت مدیریت کشور نیست.
مردم موافق تغییرات شدید سیاسی نیستند. اما شرایط به دلیل از
دست رفتن حائلهای اطمینانبخش و سوپاپهای اطمینان بسیار پیچیده شده است. مردم
امروز مایل نیستند که اوضاع بههم بریزد. آنها میدانند که شرایط برایشان دشوار
خواهد بود. از طرف دیگر وضعیت فعلی که در عرصههای مختلف اقتصادی و سیاسی و
اجتماعی مردم با آن درگیر هستند قابل ادامه نیست.
✍️سعید معیدفر
تجارت فردا