پایگاه
خبری فولاد ایران - گزیده گفتوگو با ماهنامه اندیشهپویا. شماره ۵۱
✅ من همزمان با
کاندیداتوری آقای روحانی در سال 1392 معتقد بودم نهاد ریاستجمهوری محدودیتهای
فراوانی دارد و توان تغییر در سیاستها را ندارد. در بهترین شرایط شاید بتوان ده
تا پانزده درصد اصلاح ایجاد کرد. معتقد بودم که در صورت قرار گرفتن ایشان در مقام
رئیس دولت، اتفاق تعیینکنندهای در تصمیمسازیها و در خروجی مدیریت کشور نمیافتد،
بلکه فضای گفتمانی جدیدی به واسطۀ سخنرانیها وارد ادبیات سیاسی و عرصۀ عمومی میشود.
معتقد بودم که ریاستجمهوری آقای روحانی بهنوعی تکرار دورۀ اصلاحات است.
✅ اصلاح و تغییر در کشور
ما تابع مشکلات و بحرانهاست. یعنی ما در شرایط عادی از بررسی مسائل و مشکلاتمان
غفلت میکنیم. تا شرایط کشور عادی است، شرایط داخلی و جهانی را مطالعه نمیکنیم.
اکثر تصمیمسازیهای جدی ما در دوران پس از انقلاب، پیرو بحرانها بوده است. ما به
بحرانهایی رسیدهایم و سپس تصمیمگیری کردهایم.
✅ در ایران سه طرز تفکر
به صورت همزمان وجود دارند. اول، جهانبینی اسلامی است. دوم، طرز تفکر چپ و
سوسیالیستیِ دهۀ شصتی است که اولاً دولت را همهکاره و مسلط به همه امور میداند و
ثانیاً ضدامپریالیستی است و معتقد است باید از دنیا و نظام بینالملل فاصله گرفت.
سوم طرز تفکر لیبرال است که متأثر از مدل توسعۀ کشورهایی مانند کرۀ جنوبی، چین،
مالزی و ترکیه به دنبال فهم مزیت نسبی کشور و تبادل و همکاری گسترده با جهان است.
این سه تفکر از لحاظ هندسی، دایرههایی هستند که حتا نقطهای مماس با هم ندارند.
ما باید بفهمیم که در راهروهای قدرت نمیتوان جهانبینیهای مختلف داشت. این ضد
توسعه است. توسعه در قدم اول نیازمند یک قرارداد اجتماعی روشن است.
✅ نمیگویم اصلاح و توسعه
غیرممکن است چون صحبت از غیرممکن بودنِ اصلاح، به تجویزهایی میانجامد که بوی
خشونت میدهد و همین فضای فعلی جامعه را هم مخدوش و بستهتر میکند. راه توسعه
طولانی است و ما با سرعت بخشیدن به آگاهی و شناختمان از جهان میتوانیم این راه
را کمی کوتاهتر کنیم. باید تاریخ توسعه در غرب را بخوانیم تا صبورتر شویم.
✅ آیا مردم ما به دنبال
دموکراسی هستند؟ من فکر میکنم تقاضای اول مردم ایران، ثبات اقتصادی است و مسئلۀ
بعدی آنها، کاهش فساد مالی در کشور است. از قضا راهحل این مسائل هم در درجۀ اول،
دموکراسیِ بیشتر نیست، بلکه پیوند جهانی است.
✅ در ایران امروز، اگر
دموکراسی را به عنوان پروژۀ کوتاهمدتِ خود تعریف کنید، پروژۀ شما محتوم به شکست
است. دموکراسیسازی مثل سدسازی نیست که نقطۀ شروع و پایانی برای آن تعیین کنید.
دموکراتیک شدن یک پروسۀ تاریخی است. به اعتقاد من تمرکز اصلاحطلبان بر این پروژه
نادرست است... اصلاحات با سخنرانی حاصل نمیشود. ما به یکسری اصلاحات غیرشعاری و
مشخص نیازمند بودیم اما اصلاحطلبان در شعار دموکراسی و آزادی ماندند.
✅ همزمان با مذاکرات
ایران و قدرتهای جهانی، فضایی در کشور ایجاد شد که میگفت اگر برجام شکل بگیرد،
تحریمها برداشته میشود، سرمایهگذاری خارجی فوراً شروع میشود، و همۀ مشکلات حل
خواهد شد. این تصور از برجام از ابتدا اشتباه بود. من متعجبم که چرا موضوع به
جامعه دقیق منتقل نشد؟ چرا خیلی صریح به افکار عمومی گفته نشد که ما با امریکا
چندین مسئلۀ اختلافبرانگیز داریم، و چرا نگفتیم که خیلی از این مسئلهها را نمیتوانیم
حل کنیم اما مسئلۀ هستهای را میتوانیم حل کنیم؟ ما جایگاه مذاکرات برجام را دقیق
و حقوقی برای مردم تبیین نکردیم. وزارت خارجه به گونهای وانمود کرد که انگار با
برجام همۀ مسائل حل خواهد شد و این اشتباه بود.
✅ عمدۀ گشایشی که در
برجام قرار بود تحقق پذیرد متوجه امریکاست و اگر امریکا از آن خارج باشد، بقیۀ اعضا
نقش بنیادی ندارند. اروپاییها توان اقناعی نسبت به سیاست امریکا در رابطه با
ایران را ندارند. به یک معنا ما به نقطۀ صفر در مشکلات ایران و امریکا بازگشتهایم
و اگر از تحریمها صحبت میشود، ناشی از این وضعیت است.
✅ استراتژی طرف منطقهای
و جهانی ایران، فقیر شدن و ضعیف شدن کشور تنومندی مانند ایران است. وقتی منابع
مالی و توان تولید ثروت یک کشور تقلیل یابد، قدرت خرید مردم کاهش یابد، پروژههای
عمرانی تعطیل شود و حضور کشور در صحنۀ بینالمللی کمرنگ شود، کشور جایگاه خود را
از دست میدهد و بود و نبودش یکی میشود. به نظر میرسد این جدیترین چالش پیشروی
کشور ماست که طرف مقابل به دنبال آن است. این موضوع فراتر از دولت فعلی است. دولت
بعدی هم باید به این موضوع فکر کند. طراحی و استراتژی نسبت به این مسئله نیز بهتر
است با یک دید درازمدت نسبت به آیندۀ کشور فکر شود. طراحیهایی که برای چند ماه و
کوتاهمدت باشد، حالت وصلهای پیدا میکند و سرپوش نهادن بر مسائل جدی کشور است.
✍محمود سریعالقلم