پایگاه خبری فولاد ایران - موضوع فساد
تفاوت چندانی با سایر بحرانهای جاری کشور ندارد. داستان ما از آنجا شروع میشود که
کشور گرفتار مشکلاتی شده است و عقلا به دنبال راهحل میگردند. به لطف این راهحلها
است که مشکلات به بحران تبدیل میشوند. دلیلش این است که در پاسخ به مشکلات، سوال اصلی
اینگونه طرح میشود که: چه کنیم؟ و پاسخ این سوال معمولا تکرار یا تشدید همان سیاستهایی
است که در وهله اول مشکلات را بهوجود آورده است. این موضوع را میتوان تقریبا در همه
حوزههای حکمرانی ملاحظه کرد. در حوزه فقرزدایی از زمان تجمیع وزارت تعاون، کار، و
رفاه اجتماعی تا امروز دهها هزار میلیارد تومان خرج شده است.
دقیقا در همان دورهای که در دنیا تقریبا تمام کشورهای درحال
توسعه موفق شدهاند فقر را با نرخ بیسابقهای کاهش دهند، فقر در ایران افزایش یافته
است. امروز راهحل سیاستگذار تکرار و بلکه تشدید همان سیاستهایی است که وضعیت کنونی
را بهوجود آورده است. در سیاستگذاری ارزی، امروز همان راهی را میرویم که سی سال
پیش میرفتیم. راهحل مشکلات کشور در حوزه ارز تکرار همان سیاستهایی است که ناکارآمد
بودنش قبلا بارها در کشور و بارها و بارها در دنیا، ثابت شده است. در سیاستگذاری پولی
هم داستان همین است. اگر امروز پای صحبت رئیسکل سابق بانک مرکزی بنشینید حضرتش ایرادهای
زیادی به وضع موجود خواهد گرفت؛ اما وقتی سوابق را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که
پاشنه در از آن زمان تاکنون تغییری نکرده و در همچنان به سیاق گذشته میچرخد. در مورد
سیاستگذاری صنعتی بهنظر میرسد عزمها جزم شده تا اشتباهات گذشته با شدت بیشتری تکرار
شود. صنایع یارانهای در افق پیشروی کشور نقش بزرگتری بازی خواهند کرد. از زمانی
که چارهاندیشی راجعبه صندوقهای بازنشستگی آغاز شد تا زمانی که مشکلات به بحران تبدیل
شد هر سیکل چارهاندیشی سیاستگذار تکرار قبلی بود و این فهرست ادامه دارد. باری، مخرج مشترک تقریبا تمام سیاستهایی که شمرده
شد فساد است. جالب آنکه راهحلها در حوزه فساد نیز از قاعده بالا مستثنی نیست، یعنی
تلاشهایی که برای ریشهکن کردن فساد در کشور انجام شده، موفق نبوده اما سیاستهایی
که فساد زاییده، همواره در حال افزایش بوده است.
تصور بفرمایید هزینه وضع سیاست تعرفه برای فرد مصرفکننده شکر
بسیار ناچیز و غیرقابلتوجه است، شاید معادل هفتهای چند سنت، اما مصرفکنندگان شکر
پرشمارند و همین چند سنت هنگامی که قطرهقطره جمع میشود، دریایی از میلیونها دلار
میشود. در مقابل تولیدکنندگان شکر نسبتا کمشمارند و این میلیونها دلار بین همین
شمار اندک تقسیم میشود. از اینرو، سهم هر کدامشان رقمی قابلتوجه است. لذا چیزی
به نام «اتحادیه مصرفکنندگان شکر» در هیچجای دنیا نداریم، اما در مقابل، «اتحادیه
تولیدکنندگان شکر» در دنیا فراوان داریم که حاضر است هزینه کند تا در انتخابات دورهای
سیاستمدارانی برگزیده شوند که این سیاست را برقرار نگاه دارند.
در این میان، برای سیاستمدار جویای منصب سیاسی که نهایتا با رای
اکثریت به قدرت خواهد رسید نیز عقل حسابگر حکم میکند که خواست آن گروه اقلیتی را نمایندگی
کند که حاضر است برای پیجویی منفعت خود دست در جیب کند، نه آن اکثریت بزرگی که حتی
به زیان خود آگاه هم نیست، یا اگر آگاه باشد، حسابگرانه و مقتصدانه بیکنشی پیشه میکند.اینگونه
است که سیاستمداران ثروتمندترین طبقه کشور هستند.
یکی از دلایل اصلی مخالفت با دخالت دولت همین است. در عمل به
اسم حمایت از مصرفکننده، این گروههای کوچک هستند که پروار میشوند و به اسم حمایت
از منافع کشور، منافع ۸۰ میلیون نفر مصرفکننده
قربانی گروههای ثروتمند برخوردار از رانت میشود. برای ریشهکن کردن فساد لازم نیست سیاستگذار شاخ
غول را بشکند و نوآوری ویژهای در قانونگذاری پیدا کند.
اگر قرار بود قوانین بیشتر جلوی فساد را بگیرد، وضعیت
تورم قوانین در کشور ایران تابهحال فساد را ریشهکن کرده بود؛ تورم قوانین موضوعی
است که کمتر از تورم نقدینگی به آن توجه میشود اما اثرات ویرانگر هیچکدام کمتر از
دیگری نیست. بنابراین مبارزه با فساد از تصویب قوانین جدید حاصل نخواهد شد. برعکس لازم
است قوانین حمایتی که فساد میزایند برداشته شده و حوزه دخالت سیاستگذار محدود شود
و ارباب دولت اجازه پیدا نکند در اقتصاد برندگان و بازندگان را انتخاب کند.
به عبارت بهتر، سیاستگذار راهحل فساد نیست، علت فساد است
محمد ماشینچیان
منبع: اکونومیست فارسی