پایگاه خبری فولاد ایران - افکار عمومی ایران بیش از حد از موقعیت
خود در منطقه غافل است
ایران از شرق و غرب در محاصره بازیگران نامتعارف و شبههنظامیان
«غیردولتی» است. این وضعیتِ استثنایی ـ که برخی تعمداً در پی کمرنگتری جلوه دادن
آن هستند ـ صحنه سیاسی ایران را با بسیاری از کشورهای جهان، که دارای مرز مشترک با
«دولت»های متعارف هستند، متفاوت میسازد. این وضعیت، صحنه سیاسی ایران را حتی با
دوران گذشته ایران (مثلاً زمان انقلاب) نیز غیرقابل مقایسه میکند.
در واقع، همجواری با این بازیگران نامتعارف و غیر رسمیِ عصر
جدید، که به هیچ قاعده و عُرف بینالمللی پایبند نیستند، حقیقت تلخ و انکارناشدنی
است که جامعه ایران باید بدان آگاه شود و کُنشهای اجتماعی و سیاسی خود را متناسب
با آن تنظیم کند.
به عبارت دیگر، بستر منطقهای ایران در اوضاع کنونی این
«متاع لوکس» را به هیچ جریان مُصلح و خیرخواه ایرانی نمیدهد که خارج از چارچوبهای
قانونی و شیوههای مدنی، یعنی مثلاً از طریق ساختارشکنی و التهابآفرینیهای
خشونتآمیز در کف خیابانها، خواستههای خود را مطالبه کند.
ذکر این نکته «هراسآفرینی» نیست. کافی است نگاهی به نقشهُ ایران
بیندازیم: پُشت مرزهای شرقی کشور، دهها گروه مسلح تروریستی متخاصم، از جمله
القاعده، طالبان، جندالله، جیشالعدل، جیش محمد، شبکه حقانی، حرکت انصار، لشکر
جهنگوی، اتحاد الجهادی الاسلامی و... با صدها هزار نیرو مستقر هستند.
در کنار آنها و به مدد دلارهای عربستان سعودی، زنجیرهای از
مدارس وهابی در «مناطق قبیلهای فدرآل پاکستان» و نواحی مرزی ایران تأسیس شده که
سالهاست با هدف مشخص «شیعه کُشی» - هزاران کودک و نوجوان محروم این مناطق را شست
وشوی مغزی میدهند، آلوده به تنفر و کینهٔ فرقهای میکنند و برای «جهاد با رافضیها»
آماده میسازند.
پُشت مرزهای غربی کشور نیز ـ از شمال تا جنوب ـ صدها تشکُل
سیّال و سلول تروریسیِ فعال و خفته وجود دارد؛ آن هم از داعش گرفته تا جبههالنصره،
سازمان رجوی، پژاک و گروههای «الاحوازی» و جداییطلب خوزستان، که هر یک با هدفِ
استیلای ایدئولوژیک و فرقهای، ورود به خاک کشور، ایجاد خلافت، ایجاد پایگاه جدید،
دستیابی به منابع، اجرای پروژههای اعتقادی خود یا به منظور تغییر نقشه سیاسی
منطقه فعالیت میکنند یا در انتظار نشستهاند.
جامعهٔ ایران باید بجد از خود بپرسد به چه علت از دهههای
گذشته تا کنون، این گروههای تروریسی موفق شدهاند مناطق وسیعی از سرزمینهای
همجوار را تسخیر کنند و در آنجا مستقر شوند، اما پُشت دیوارهای مرزی ایران متوقف
شدهاند؟
به عنوان مثال، چرا گروه «طالبان» از شرق افغانستان تا
انتهای «هرات» به سرعت بال میگستراند و به پاکستان و برخی مناطق آسیای مرکزی نیز
نقب میزند، اما پُشت مرز خراسان معطل میماند؟ چرا «جندالله» و گروههای هممسلک
آن در ایالت بَلوچستان پاکستان جولان میدهند، اما از جذب نیرو و غصب زمین در
سیستان ـ بلوچستانِ ایران عاجز میمانند؟ چرا داعش از شرق عراق تا قلب سوریه نفوذ
میکند، اما قادر به نفوذ فیزیکی و ایدئولوژیک در ایران نمیشود؟
مقتدر است که توانسته - ولو با هزینه فراوان - یک «سد
نامرئی» در برابر نفوذ ایدئولوژیک این گروهها و یک «سد نظامی» در برابر نفوذ
فیزیکی آنها بنا سازد.
افکار عمومی ایران - که گاه بیش از حد از حقایق منطقه و از
موقعیت خود در آن غافل به نظر میرسد - باید به این امر واقف شود که تضعیف این
«قدرت مرکزی» یعنی شکستنِ این سدها و جاری شدن سیل گروههای تکفیری در سراسر کشور.
این حقیقت انکارناپذیر این منطقه در عصر «بازیگران غیر
دولتی» است که غفلت از آن موجب تکرار تجربهُ افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، چاد،
مالی و برخی دیگر از کشورهایی که در شرایط مشابه ایران به سر میبردند خواهد شد،
به ویژه اینکه قدرتهای متخاصم منطقه - با محوریت عربستان سعودی و اسرائیل و با
همراهی دولت ترامپ - این بار تمام منابع مالی و لوجستیکی خود را برای اطمینان حاصل
کردن از فروپاشی شیرازه ایران به کار خواهند گرفت.
در نتیجه، افکار عمومی باید پذیرای این حقیقت باشد که در این
منطقه و در بستر ژئوپولیتیک کنونی، جامعهٔ مدنی ایران فرصتِ هیجانزدگی و مبادرت
به رفتارهای احساسی را ندارد.
این صحنه دیگر مجالِ «سعی و خطا»، پیروی از گروههای سطحی و
فانتزیک و پیروی از دستورالعملهای التهابآفرین از سوی افراد بی هویت و مراکز
ناشناس، تخریب زیرساختها را نمیدهد.
✍️رضا نصرى
منبع: مجمع فعالان اقتصادی