پایگاه خبری فولاد ایران - طی دهههای گذشته، افزایش رفاه در زندگی مردم
رخ داده اما غالب آن نه از محل تقویت قوای اقتصاد ملی،که از قِبَل استفاده بیحدوحصر
از منابع و ذخایربوده است. عجیب نیست که اکنون کفگیر به تهدیگ برخی از این منابع برسد
یا سوءمدیریت و عدم توجه به قواعد اقتصادی آنقدر برایمان خرج تراشیده باشد که هزینهکرد
منابع باقیمانده،کفاف خرج یک جامعه عیالوارِ پرخرجِ کمبهرهور را ندهد.
اخیراً شاهد اعتراضات خیابانی بودیم که لااقل در ابتدایش شعارها
و مطالبات اقتصادی داشت.نمیشود انکار کرد استاندارد زندگی ایرانی در غالب شهرستانهای
کوچک، روستاها و حاشیه شهرهای بزرگ، بهبود چشمگیری داشته است اما آنها خود را با رقبای
دیروز کشورشان در کره جنوبی و مالزی و با همسایگان امروزشان در ترکیه، امارات مقایسه
میکنند.
در 10 سال اخیر با کاهش درآمد مردم و کاهش قدرت مداخلات معیشتی
دولت، تامین درآمد مکفی برای پاسخ به نیاز گسترشیافته خانواده، دشوار شده است. این
است که اقشار مورد بحث، حالشان خوب نیست. سالها به آنها گفتهاند بهترین، باهوشترین
و برگزیدهترین ملت دنیا و الگوی جهانند. آنها ملتی هستند که راهی را که بقیه ملل با
تلاش و قدمبهقدم رفتهاند، دوسوته میانبر میروند. پس تقصیر نمیتواند متوجه ملت
باشد. برای این وضع بدشان دنبال مقصر و راه چاره سریعالوصول میگردند.
جمعیت بیش از دو برابر شده است و تقاضا و توقع 10 برابر.هزینهها
در همه بخشها افزایش یافته و تحریمها و بسیج دشمنان خارجی و تحمل چهار دهه «کشور
ویژه بودن» به اقتصاد و خزانه فشار میآورد. فساد و افت کارآمدی دولت و فربهی آن را
هم که بیفزایید میبینید مدل «رفاه پفکی» به آخر خط رسیده است.یادمان باشد فرصت برای
اصلاح شیوه حکمرانی همیشگی نیست. اگر تعیین تکلیف به کف خیابان بکشد، امکان ندارد نتیجه
مطلوبی جز خشونت و ویرانی حاصل آید.تنها یک راه چاره داریم: «اصلاح اساسی شیوه حکمرانی
آن هم با همراهی خود سیستم.» اگر خود سیستم همراهی نکند، اصلاح بنیادین، ختم به آشوب
و ویرانی میشود. راهی جز این برای نجات ایران نمیشناسم و البته تایید میکنم که شانس
وقوعاش خیلی کم است.
وضع اقتصادی امروز ما یک اتفاق و تصادف نیست. مساله، فقط زاییده
دوران احمدینژاد نمیشود. این برونداد طبیعی شیوه حکمرانی ما و نتیجه طبیعی انتخابهای
حاکمیتی ما در داخل و خارج کشور طی چهار دهه اخیر است. اصلاحات در اقتصاد بدون اصلاح
پارادایمهای داخلی و خارجی محال است. وقتی ما درخت کاج میکاریم، انتظار برداشت میوه
موز، معقول نیست. هیچ راه جادویی برای آنکه کاجستان، موز بدهد وجود ندارد. تعویض باغبان،
تغییر جدول سمپاشی یا اصلاح شیوه خاکورزی هم از شجر کاج، ثمره موز بیرون نمیکشد.
نمیشود تصدیگری دولت را در اقتصاد حفظ کرد، وضع دادگستری را
اصلاح نکرد، امپراتوری ستادها و بنیادها را توسعه داد، ساختار رانتها و مصونیتها
را برای برگزیدگان پاس داشت، بودجه را محل چانهزنی برای سهم بردن از منابع فرض کرد
و بعد همزمان مطالبه رشد و گسترش بخش خصوصی و جذب سرمایهگذار داخلی یا خارجی را داشت.
یک نفر از جک ولش پرسید چه شد که در عرض فقط 20 سال جنرال الکتریک
ورشکسته را به یک هلدینگ مهاجم تبدیل و ارزش آن را 40 برابر کردی؟ولشِ گفت در هر بحران
سوال کردم سهم خود ما در بروز این مشکل چیست؟ ایراد کار خودمان را یافتم و روی رفع
آن متمرکز شدم.
با این رویکرد به جهان بنگرید. آمریکا بد، گستاخ و متجاوز و زیادهخواه
است. هم ما، هم چینیها، هم مالزیاییها و هم ترکها در معرض تهدید و طمع او بودهایم.
آمریکا دنبال غارت همه ماست. اما چه میشود چینِ فقیرِ دهه 70، بنیاد تعاملی با همین
دشمن متجاوز میگذارد که بر اساس آن چین، بازار آمریکا را تسخیر و آن را موتور توسعه
خود میکند؟ چین، تغییر ایدئولوژیک جهان و نابودی امپریالیسم جهانی از طریق توسعه انقلاب
مائوئیستی را کنار میگذارد و سراغ ساختن و تقویت خود چین میرود. چین توهم سرنگونی
سریع جهان کاپیتالیست را کنار میگذارد تا با سعی و تلاش در آینده دورتر یک پیروزی
بزرگتر و ماندگارتر را حاصل آورد و چین را آقای جهان کند.
ما پارادایم سیاسیمان ایراد دارد که در دنیا و منطقه عزا باشد
یا عروسی، ما مُرغ لای پلوی مجلسیم. ما در خاورمیانه ایستادهایم و با هژمونی آمریکا
میجنگیم و خسارت کلان را تحمل میکنیم؛ نفع راهبردیاش را چین میبرد، در تحریم هم
علیه ما رای میدهد، تحریمهای جزئی بانکی ضدایرانی را هم از اروپا سختگیرانهتر اجرا
میکند تا با مشتریِ نازنین آمریکاییاش سر بازار کوچک ایران وارد جنگ تجاری نشود!
حتی طرح راه ابریشم را تغییر مسیر میدهد تا به ایرانِ دشمنِ دشمناش و دوست مفتاش
سودی نرساند تا عمو سام دلخور نشود.
✍️محمدحسین کریمیپور