پایگاه خبری فولاد ایران
–قیمتگذاری
بنزین در کشور از آن گرهها است که اگر یک روزی با دست باز میشده الان با دندان
هم باز نمیشود. در اکثر کشورهای دنیا بنزین یکی از اولین نامزدها برای اخذ
«مالیات» بالا است (در کنار کالاهایی مثل سیگار و امثال آن)، در حالی که در کشور
ما چند دهه است که یکی از بزرگترین بخشهای دریافت کننده «یارانه» است! در
واقعیت نه تنها یارانه پولی عظیمی به بنزین داده میشود بلکه این موضوع مقدار
زیادی یارانه «ذهنی و فکری» هم دریافت میکند چون شهروندان و متخصصان به جای صرف
وقت روی سایر مشکلات اساسی جامعه همه ساله باید وارد یک جدل ناروشمند و بیپایان
شوند که نهایتا هم راه به جایی نبرده است.
۱) دردناک است که میبینیم
که جامعه سالها است به جای جنگیدن برای هدایت بودجههای نحیف دولت (که روز به روز
هم نحیفتر میشود) به سمت یارانه شیر و نان و تغذیه مدارس مناطق محروم و
بازنشستگی و بهداشت و مسکن طبقات کمدرآمد و الخ، به انواع لطایفالحیل برای «حذف
نشدن» یارانه بنزین تلاش میکند. این ماجرا نمونهای از تعادلهای سیاسی/اقتصادی
موجود است که در آن طبقه متوسط و بالا (که مصرف کننده اصلی بنزین و دریافتکننده
اصلی یارانه است) به نوعی توافق ضمنی با حاکمیت رسیده است و منفعت خود را هم ذیل
استدلالهای سست «مگر ما به قیمت جهانی حقوق میگیریم که بنزین را به قیمت جهانی
بخریم*» پنهان میکند.
۲) یک صورتبندی
دیگر که بحث واقعیسازی قیمت بنزین را به انحراف کشانده است استدلال «مصرف بنزین
با افزایش قیمت آن تغییر نمیکند، پس اصلاح قیمت ضرورت ندارد» است. این که تقاضای
بنزین کشش پایینی دارد و مصرف آن حساسیتی به قیمت ندارد خاص جامعه ما نیست. صدها
مطالعه در همه جای دنیا همین را نشان داده است. خود ما هم همین موضوع را برای
ایران (خصوصا با استفاده از شوکهای بعد از هدفمندسازی) تحلیل کرده و به همین
نتیجه رسیدیم که مصرف پس از شوک قیمت تغییر نکرده است. کششناپذیری بنزین امری
بدیهی است! جایی که بحث انحراف پیدا کرده است چسباندن بحث مدیریت مصرف بنزین به
قیمت آن است.
۳) برای خروج از تله
مصرف و قیمت باید خیلی روشن و بدون خجالت بگوییم که «هدف از اصلاح قیمت بنزین
اساسا کاهش مصرف آن نیست!». اگر کالایی یارانه دریافت نکند و قیمت آن واقعی باشد،
میزان مصرف شهروندان به خودشان مربوط است و نباید موضوع سیاستگذاری حکومت باشد،
مگر در موارد استثنایی که برخی بروندادهای منفی (اکسترنالیتی) در مصرف آن موجود
باشد. در مورد بنزین کمی دقیق شویم: اگر بنزینی که مصرف میشود در فضای محدود و
آلوده شهری نباشد اثرات محیطزیستی آن (غیر از بحث کربن) خیلی شدید نخواهد بود.
بنابراین اگر قیمت واقعی شده باشد، میزان مصرف شهروندان به خودشان مربوط خواهد بود
و نیازی به ورود به بحث حساسیت مصرف به قیمت نیست. البته در این بین اثر لابی
خودروسازان داخلی و محدود بودن انتخاب شهروندان برای خرید خودروهای کممصرف به
قیمت مناسب را هم باید خیلی روشن بیان کرد و مصرف بالا را صرفا متوجه مصرفکننده
نکرد.
۴) موضوع کلیدی که
باقی میماند آلودگی هوای شهرها (خصوصا شهرهای بزرگ) است. به دلیل همان کشش پذیری
پایین، ناهمگونی فضایی میزان آلودگی و سهولت قاچاق بنزین از یک منطقه به منطقه
دیگر، اساسا قیمت بنزین نباید ابزار سیاستگذاری برای محدود کردن «سفر داخل شهری»
باشد. بروندادهای منفی مصرف سوخت در مناطق داخل شهری (ذرات معلق) را باید با
«مالیات سفر» و نه مالیات سوخت مدیریت کرد. اگر این قدم ذهنی برداشته شود، یکی از
گرههای مفهومی حل قیمت بنزین هم کمتر می شود: قیمت بنزین قرار نیست مساله آلودگی
هوای تهران و اصفهان و بقیه شهرها را حل کند.
۵) سقوط قیمت
بلندمدت نفت به حدود ۵۰ دلار برای هر بشکه تا حدی مساله را خود به خود حل کرده و
قیمت فعلی داخلی را به قیمت واقعی جهانی نزدیک کرده است. قیمت «عمده فروشی» بنزین
در دنیا حدود ۴۰ سنت برای هر لیتر است که میشود ۱۶۰۰ تومان. البته قیمتهای خردهفروشی
- به دلیل هزینه توزیع و مالیاتهای دولتی - خیلی بالاتر از این است.
جمعبندی: من اگر جای دولت باشم خیلی روشن و شفاف اعلام میکنم
که واقعی کردن قیمت بنزین فقط و فقط به منظور حذف یارانه آن است و هدفهای دیگر
مثل کنترل مصرف و آلودگی اساسا جزو این اهداف نیست. همان موقع هم مکانیسم شفاف و
پایداری را اعلام میکنم که تمامی این یارانه تمام و کمال به سمت بهبود معیشت و
توانمندسازی دهک اول و در قدم بعدی دهکهای ۲-۴
جامعه هدایت شود.
*
هر
وقت کسی گفت مگر به قیمت جهانی حقوق میگیریم که بنزین را به قیمت جهانی بخریم؟
بپرسیم چرا فقط بنزین؟ اگر این استدلال معتبر است پس چرا شلوار و گوشی موبایل و
گوشت و تیرآهن و الخ را با همین استدلال به قیمت دستمزد داخلی نخریم؟
✍دکتر حامد قدوسی
منبع: انجمن اقتصاددانان ایران