پایگاه خبری فولاد ایران - در یادداشت قبلی
از بدهی دولت به بانکها، بدهی دولت به پیمانکاران و قفل شدگی دارایی های ملکی بانکها
گفتم که باعث ایجاد بحران بانکی شده است.متاسفانه برخی از مسئولان و اقتصاددانان ما
بعضی وقت ها کاتولیک تر از پاپ می شوند!
مثلا وقتی تقریبا تمام اقتصاددانان مطرح جهان در
برخورد فعالانه بانک مرکزی با بحرانهای بانکی اتفاق نظر دارند و به جد این دخالتها
را انجام می دهند، برخی مسئولان بانک مرکزی ما به دلیل اعتقاد به عدم دخالت دولت، چندان
به این اجماع جهانی اقتصاددانان معتقد نیستند!
در یادداشتهایی که هفته آتی درباره چالش رکود و چالش بودجه در
ایران خواهم نوشت، توضیح میدهم که ما نرخ تورم را عملا با بالا نگاه داشتن نرخ سود
و در نتیجه کاهش سرمایه گذاری که به کاهش تقاضا منجر میشود، توانستیم یک رقمی کنیم.
ادامه این روند به معنای کوچک شدن اقتصاد در آینده در یک اقتصاد در حال توسعه است که
بسیار خطرناک و از عوامل فروپاشی است. بنابراین به هیچ وجه نباید سیاست بالا نگاه داشتن
نرخ سود ادامه پیدا کند.
اما برای حل بحران بانکی چه باید کرد؟
1
بدون
تعلل، تمام بدهی دولت به بانکها ظرف 6 ماه به اوراق قرضه تبدیل و به بانکها ارایه شود
تا امکان عملیات بازار باز بوجود بیاید(عملیات شماره 2 را ببینید) . دیگر زمان افزایش
سرمایه بانکها از محل این اوراق را از دست داده ایم.
2
تمام
بدهی دولت به پیمانکاران که به هر دلیلی امکان پرداخت نقد ندارد، ظرف 3 ماه تبدیل به
اوراق قرضه دولتی شده و توسط دولت به جامعه عرضه شود نه به طلبکاران! اگر اوراق توسط
مردم خریداری شد پول آن به پیمانکاران پرداخت شود. اگر اوراق خریداری نشد، بانک مرکزی
مستقیما اوراق را خریداری کرده و دولت کلیه بدهی خود به پیمانکاران را بپردازد. شیوه
کنونی اوراق سازی بدهی ها غلط است. پیمانکاران، برخی از انواع اوراق را تا 40 درصد
پایین تر در بازار به فروش می رسانند و این ظلم بزرگی است که صرفا به پیمانکار ضربه
می زند و برای سیاستگذار تفاوتی ندارد.
3
بانک
مرکزی، عملیات بازار باز (OMO) را بصورت فعالانه انجام دهد. فدرال رزرو هم پس از
سقوط لمان برادرز، عملیات بازار باز را در صدر اقدامات خود قرار داد. در این فرآیند،
انواع اوراق دولتی که در بندهای یک و دو به بانک ها داده شده، قابل مبادله با بانک
مرکزی و در بازار بین بانکی خواهد بود.
4
دخالت
فعالانه بانک مرکزی در بازار بین بانکی و کاهش اعلام شده، مداوم و ماهانه نرخ بین بانکی
و نرخ تنزیل (نرخ هایی که در آن بانکها به یکدیگر و بانک مرکزی به بانکها وام میدهد)
بطوری که این نرخ ظرف مدت 9 ماه اندکی (2 درصد) بالاتر از تورم قرار گیرد. با این کار
نقدینگی بانک ها افزایش یافته و رقابت برای نرخ های سود بالا از بین میرود و از این
تعادل بد خلاص می شویم. این کاری است که فدرال رزرو در بحران 2008 آمریکا انجام داد.
بطوریکه این نرخ (Federal funds rate) را ظرف مدت 7 ماه از 5.25% به 2% و نرخ بهره
را از 5.75% به 2.25% رساند.
5
ابزار
ریپوی اسلامی (توافق بازخرید) که به تازگی توسعه داده شده با سرعت و جدیت مورد استفاده
قرار گیرد تا نرخ بهره بین بانکی کاهش بیشتری یابد. فدرال رزرو حتی ابزارهای جدیدی
را در بحران بانکی 2008 برای وام دهی مستقیم بانک مرکزی به بانک ها ابداع کرد که می
توان استفاده کرد. (بحثی فنی و خارج از حوصله یادداشت با مخاطب عمومی است)
6
بانک
مرکزی، اقدام به خرید سهمی از املاک و مستغلات برخی بانک ها که داراییشان در مسکن قفل
شده، کرده و بدهی آنها در بازار بین بانکی را به این شکل تسویه کند. البته این راهکار
قطعا باید با مکانیسمی که دیگر حق سرمایه گذاری در مسکن را به آن بانک نمی دهد همراه
باشد تا از کژمنشی جلوگیری شود.
7
باید
برای سرمایه گذاری در بازار بورس جذابیت ایجاد کرد. برخی اقتصاددانان ارایه وام های
رهنی به میزان 80 درصد ارزش ملک را پیشنهاد میدهند ولی بنظر میرسد بازار مسکن در دام
اضافه عرضه گرفتار است. یادمان باشد، پول از بانک خارج نمیشود تا مثلا به بورس یا مسکن
برود! پول تنها بین حسابهای بلندمدت و جاری در حرکت است. با این اقدام، سپرده های با
نرخهای بالای 20 درصد به حساب جاری با نرخهای بسیار پایین میرود و هزینه پول بانک کاهش
می یابد.
8
اگر
راهکارهای بالا جواب نداد؛ در حال حاضر، کمتر از نیم درصد سپردهها، بیش از 45 درصد
سپردههای بانکی را به لحاظ مبلغ شامل می شود. اگر مشکلات جدی شد، روی این سپرده ها
که معمولا نهادی هستند تمرکز صورت پذیرد.
9
اجازه
تقسیم سود از بانک ها برای رسیدن به کفایت سرمایه مناسب گرفته شود.
منبع : اقتصاد آنلاین