پایگاه خبری تحلیلی فولاد
(ایفنا)- مدت هاست عده ای با توجه به تجربه
های چین و مالزی، چنین الگوهایی را به عنوان الگوی مناسب برای ایران تئوریزه می کنند.
جذابیت الگوی چین از آن روست که نظام سیاسی این کشور با وجود ناسازگاری با
الگوی دموکراسی غربی و ابتنای بر تک حزب کمونیست چین و شاخه نظامی آن، ارتش، توانسته
برای مدت بیش از ٣٠ سال متوسط رشد سالانه حدود هشت درصد را تجربه کند و در جذب سرمایه
خارجی بعد از امریکا دومین در جهان باشد. از نظر تولید ناخالص ملی نیز هم اکنون بعد
از امریکا دومین جهان است.
مالزی ،کشور دیگر شرق آسیاست. کشوری با دین رسمی اسلام به رهبری ماهاتیر محمد
توانسته همچون چین چنان رشد اقتصادی همراه با توزیع به نسبت قابل قبول درآمد را تجربه
کند. مالزی نیز از این نظر که تجربه ای از کشور اسلامی را در عرصه رشد و توسعه اقتصادی
به نمایش می گذارد برای جامعه ما که دارای همین ریشه های هویتی است جذاب است.
اما، تفاوت های بسیار جدی میان این کشورها و کشور ما وجود دارد که تکرار تجربه
های آنها در اینجا را سخت می کند.
نخستین تفاوت، در کیفیت نظام حکمرانی است. نظام حکمرانی در این کشورها چون
درگیر پدیده ای نیست که آن را من «تو در تویی نهادی» نامیده ام، به نسبت کارآمد و قوی
است. توانایی برنامه ریزی راهبردی آینده نگر را دارند. توانایی مقابله با فساد را کم
و بیش دارند. درگیر موازی کاری های اتلاف کننده منابع نمی شوند. نظام مدیریتی شان دارای
ثبات لازم است.
هر دو کشور در جذب سرمایه خارجی بسیار موفق بوده اند. این موفقیت را بدون توجه
به سیاست خارجی منطقه ای و جهانی شان نمی توان توضیح داد. چین بعد از دنگ شیائوپینگ
رسما راهبرد توسعه و افزایش سطح رفاه اجتماعی را برگزید. جمله معروف وی به هنگام الحاق
هنگ کنگ به چین دال بر این تغییر ریل در عرصه سیاست خارجی است: «مهم نیست که گربه سیاه
است یا سفید. مهم این است که توانایی گرفتن موش را داشته باشد.»
* علی دینی ترکمانی
@eghtesaderooz