پایگاه خبری تحلیلی فولاد
(ایفنا)- آیا تغییر پول ملی از ریال به تومان در مقطع
مناسبی از تاریخ اقتصادی ایران رخ داده است؟ چرا آقای روحانی در حال تکرار یک
اشتباه تاریخی و ساختاری درباره تاکید بیش از اندازه روی نفت در بودجه کشور است؟
چرا پس از
تمدید تحریمهای آمریکا دولت آقای روحانی در انعقاد قراردادهای خارجی خود تعجیل
کرده است؟برای پاسخ به این سوالات با دکتر یحیی آل اسحاق وزیر بازرگانی دولت
سازندگی و رئیس سابق اتاق بازرگانی تهران گفتوگو کردیم. دکتر آل اسحاق معتقد است:
«دونالد ترامپ به دنبال جنگ تجاری با جهان است. اگر ترامپ موفق شود شعارهای
انتخاباتی خود را محقق کند به نوعی در تجارت جهان تغییر به وجود خواهد آمد و به
همین دلیل ما با مهندسی جدید تجارت جهان روبه رو خواهیم بود. برنامههای ترامپ همه
سیاستهای تجاری جهان را به هم خواهد زد. ترامپ معتقد است نگاه آمریکا به بیرون
باید براساس نگاه آمریکا به درون خود باشد. در شرایط کنونی تحلیل ترامپ و تیم
همراه ایشان این است که قراردادهای کنونی آمریکا به سود مردم و درون حاکمیت آمریکا
نیست. اگر ترامپ قصد داشته باشد سیاستهای خود را اجرا کند اغلب مناسبات تجاری
جهان به هم میریزد. در این چهارچوب روابط تجاری ایران نیز که عمدتا مبتنی بر نفت
است ممکن است دچار تغییر شود». در ادامه متن گفتوگوی آرمان امروز با دکتر یحیی آل
اسحاق را از نظر میگذرانید.
تغییر پول
ملی از «ریال» به «تومان» و کم کردن صفر پول ملی چه معایب و محاسنی دارد؟آیا این
اتفاق در مقطع مناسبی از تاریخ اقتصادی ایران صورت گرفته است؟
به نظر من
معایب و هزینههای این اقدام بسیار بیشتر از فواید آن است. از سوی دیگر جنجالهای
رسانهای که پیرامون این موضوع تاکنون صورت گرفته بسیار بیشتر از واقعیت قضیه بوده
است. یکی از محاسن این تغییر که مورد نظر دولت بوده این است که فضای امیدواری
بیشتری درباره مسائل اقتصادی جامعه ایجاد میکند. در شرایط کنونی همه مردم ایران
در محاورات روزمره خود از کلمه «تومان» درباره مراودات پولی خود استفاده میکنند.
در نتیجه این تغییر میتواند دوگانگی محاورهای مردم را از بین ببرد و شرایطی را
به وجود بیاورد که مردم در مراودات اقتصادی خود تنها از یک کلمه استفاده کنند. فایده دیگری
که این اقدام دولت دارد این است که حجم ارقام و اعداد در محاسبات اقتصادی کشور کم
میشود و ازاین پس محاسبات اقتصادی با یک «صفر» کمتر صورت میگیرد. با این وجود این
تغییر دارای نکات منفی متعددی است. یکی از این نکات منفی این است که تغییر پول ملی
از ریال به تومان با هزینه هنگفتی همراه خود بود. در شرایط کنونی۸میلیارد
اسکناس و ۳/۵میلیارد مسکوکات در کشور وجود دارد که همه اینها
باید از ریال به تومان تغییر پیدا کند. در نتیجه مبلغی در حدود۲/۵هزار
میلیارد تومان هزینه این تغییر خواهد بود. آیا دولت تمایل دارد برای افزایش امید
مردم و کم شدن یک صفر در محاسبات اقتصادی چنین هزینهای را متحمل شود؟ این در حالی
است که هنوز مشخص نشده در حالی که دولت با مشکل مالی مواجه است هزینه این تغییر از
چه منابعی تامین خواهد شد. رسانههای گروهی به شکلی روی این مساله مانور دادهاند
که گویا قرار است با این تغییر مسائل مهم اقتصادی کشور مانند تورم و بیکاری حل شود. این در حالی
است که این اقدام هیچ تاثیری روی حل معضلات مهم اقتصادی جامعه نخواهد داشت.
آقای روحانی
در حالی لایحه بودجه را به مجلس تقدیم کردند که همچنان تاکید زیادی روی نفت صورت
گرفته است. این در حالی است که آقای روحانی در شعارهای انتخاباتی خود عنوان میکردند
که از اشتباهات ساختاری درباره نفت پرهیز خواهند کرد. چرا آقای روحانی در حال
تکرار یک اشتباه تاریخی و ساختاری است؟
شرایط به
گونهای نیست که آقای روحانی نسبت به این مساله آگاهی نداشته باشد. به نظر من آقای
روحانی به خوبی متوجه این مشکل ساختاری در جامعه ایران است. این مشکل مربوط به
امروز نیست که تنها آقای روحانی را متوجه این مساله کنیم بلکه از دوران دکتر مصدق
تاکنون ما قصد داشتهایم مشکل وابستگی به نفت را حل کنیم که تاکنون موفق نشدهایم.
در شرایط کنونی دولت آقای روحانی با هزینههای متعددی روبه رو شده اما راههای
درآمدزایی مناسبی پیش روی خود نمیبیند. در طول سه سال گذشته میزان بودجه جاری
دولت آقای روحانی به صورت چشمگیری افزایش داشته است. این در حالی است که باید
بودجه عمرانی افزایش پیدا میکرد و نه بودجه جاری. آقای لاریجانی رئیس مجلس به
تازگی در یکی از مصاحبههای خود عنوان کرده است که۹۰درصد بودجه
دولت مربوط به بودجه جاری کشور میشود. این رقم بسیار وحشتناک است. در نتیجه دولت
آقای روحانی برای تامین این هزینههای جاری که بخش عمده بودجه کشور را به خود
اختصاص داده چارهای جز استفاده از «نفت» ندارد. دولت آقای روحانی به خوبی به
اشتباه ساختاری که مرتکب میشود آگاهی دارد اما جرات ورود به راهحل مساله را
ندارند. این در حالی است که دولتهای گذشته نیز چنین وضعیتی داشتند و با اینکه به
اشتباه ساختاری خود آگاهی داشتند اما حاضر نبودند ریسک اقدام برای انجام راهحل را
بپذیرند. دولتها چهار وظیفه حاکمیتی دارند که شامل «سیاستگذاری»، «هدایت»، «نظارت» و
«پشتیبانی» میشود. همه دولتهای پس از انقلاب در انجام این چهار وظیفه دارای
اشکالات جدی بودهاند. عقل سیاسی و تجربه کشورهای مختلف جهان نشان میمی دهد که
دولت به جای اینکه وظایف جاری خود را انجام دهد باید وظایف حاکمیتی خود را به خوبی
انجام دهد. دولت آقای روحانی برای ورود به این مساله باید جرات داشته باشد تیغ
جراحی به دست بگیرد و اقتصاد ایران را جراحی کند. متاسفانه دولتها به دنبال
اقتدار خود هستند و حاضر نیستند اقتدار خود را برای یک اصلاح ساختاری لازم به خطر
بیندازند. هنگامی که از واژه جراحی استفاده میکنیم به معنای این است که جراحی
نیازمند خونریزی است. دولتها در ایران معمولا از خون و جراحی هراس دارند.
متاسفانه آقای روحانی نیز دچار همین مشکل شده و از جراحی و خونریزی اقتصادی هراس
دارد. از سوی دیگر برخی ذینفعهای بازدارنده در اقتصاد ایران وجود دارد که معمولا
در مقابل هر حرکت اصولی و منطقی دولت ایستادگی میکنند و اجازه نمیدهند منافع
آنها به خطر بیفتد.
چرا دولتها
حاضر نیستند به جراحی و خونریزی اقتصادی تن بدهند؟آیا تکرار یک اشتباه تاریخی منجر
به بروز ناتوانیهای ساختاری و کارکردی در اقتصاد کشور نشده است؟
اقتصاد
دولتی در ایران دارای ریشه تاریخی است و ریشه آن به دوران قاجار باز میگردد. این
در حالی است که اقتصاد دولتی در دوران رضاخان، محمدرضا شاه پهلوی و دولتهای پس از
انقلاب اسلامی نیز وجود داشته است. اگر ما به قوانین دوران پهلوی و جمهوری اسلامی
نیز دقت کنیم متوجه خواهیم شد که قوانین نیز به شکلهای مختلف بر دولت متمرکز
تاکید میکنند. با این وجود پس از پیروزی انقلاب اصل۴۴ وارد
ادبیات اقتصادی ایران شد که تاحدودی زمینه را برای تمرکززدایی از دولت به وجود
آورده است. برای این مساله تنها دو راه وجود دارد. نخست اینکه دولتها به جای
اینکه وظایف جاری خود را انجام بدهند باید تلاش کنند وظایفت حاکمیتی خود را انجام
بدهند، و دوم اینکه دولتها باید در زمینه جراحی و خونریزی اقتصادی از خود قاطعیت
نشان بدهند و از پیامدهای این جراحی هراس نداشته باشند.
چرا پس از
تمدید تحریمهای آمریکا دولت آقای روحانی در انعقاد قراردادهای خارجی خود تعجیل
کرده است؟ آیا آقای روحانی به رویکرد آینده ترامپ بدبین است که تلاش میکند
زیرساختهای قراردادهای خارجی خود را محکم کند؟
دونالد
ترامپ به دنبال جنگ تجاری با جهان است. اگر ترامپ موفق شود شعارهای انتخاباتی خود
را محقق کند به نوعی در تجارت جهان تغییر به وجود خواهد آمد و به همین دلیل ما با
مهندسی جدید تجارت جهان روبه رو خواهیم بود. برنامههای ترامپ همه سیاستهای تجاری
جهان را به هم خواهد زد. به عنوان مثال رابطه تجاری چین با آمریکا دستخوش تحولات جدی
خواهد شد. ترامپ معتقد است نگاه آمریکا به بیرون باید براساس نگاه آمریکا به درون
خود باشد. در شرایط کنونی تحلیل ترامپ و تیم همراه ایشان این است که
قراردادهای کنونی آمریکا به سود مردم و درون حاکمیت آمریکا نیست. اگر ترامپ قصد
داشته باشد سیاستهای خود را اجرا کند اغلب مناسبات تجاری جهان به هم میریزد. در
این چهارچوب روابط تجاری ایران نیز که عمدتا مبتنی بر نفت است ممکن است دچار تغییر
شود. در نتیجه اگر این تحلیل را صحیح بدانیم باید عنوان کرد که اقدام آقای روحانی
در بستن قراردادهای خارجی اقدامی صحیح و منطقی است. اگر آقای روحانی متوجه شده که
نظام تجاری جهان در حال تغییر است پیش دستی کرده و «هوش سیاسی» خود را نشان داده است. آقای
روحانی باید تهدیدهای پیرامون دونالد ترامپ را مدیریت کند و این تهدیدها را به
فرصت تبدیل کند. ترامپ در سخنان خود عنوان کرده که به دنبال جنگ با داعش و پایان
دادن به کشتن انسانهای بیگناه در خاورمیانه است. اگر سخنان وی صحیح باشد و
عملیاتی شود نشاندهنده این مساله است که ترامپ قصد دارد آمریکا را از این مخمصه
بیرون بکشد. در نتیجه در بیرون آمدن آمریکا از مخمصه خاورمیانه، ایران و روسیه نقش
کلیدی خواهند داشت. ترامپ به دلیل اینکه خود نیز تاجر است معادلات سیاسی و نظامی
آمریکا را براساس هزینه و فایده محاسبه میکند. معنای این مطلب این است که وی به
عنوان مثال هزینه حضور یک سرباز یا ناو جنگی را در خاورمیانه بررسی میکند که آیا
این حضور همراه با سود و منفعت اقتصادی خواهد بود یا خیر. ما نباید با قضیه ترامپ
احساسی برخورد کنیم وبلکه باید وی و پیامدهای به قدرت رسیدن وی را در خاورمیانه
مدیریت و کنترل کنیم. ترامپ به تازگی درباره وزیر دفاع خود عنوان کرده: «من یک سگهار
را به عنوان وزیر دفاع انتخاب کردهام که قلاده آن را هم باز کرده ام». اگر ترامپ
بخواهد با ادبیات سگهار باز شده مذاکره کند برای ما قابل قبول نیست و ما نیز
برخورد مناسب را انجام خواهیم داد. ما باید همه شرایط ترامپ را رصد کنیم و براساس
اقدمات وی اقدامات لازم را انجام بدهیم. ما باید از رفتارهای احساسی در مقابل
ترامپ خودداری کنیم و در مقابل فضای کشور را به سمت فضای عقلایی و مدیریتی معطوف
کنیم. ما نباید درباره ترامپ قضاوت زودهنگام داشته باشیم و بلکه باید با در نظر
گرفتن همه جوانب مختلف تصمیم لازم را اتخاذ کنیم.
آیا آقای
روحانی در طول سه سال گذشته رابطه مناسبی با کارشناسان سیاسی و اقتصادی برقرار
کرده بودند و از دیدگاه کارشناسان استفاده میکردند یا اینکه اغلب تصمیمات در دولت
گرفته میشد؟آیا رویکرد مشورتی آقای روحانی با نخبگان جامعه رضایت بخش بوده است؟
آقای روحانی
در دوران مبارزات انتخاباتی به مردم وعده داد که اعتدال را در کشور عملیاتی میکند.
این در حالی بود که کشور پیش از آن با دو دوران رادیکالیسم چپ و راست مواجه شده
بود و مردم از رادیکالیسم خسته شده بودند. قبل از آقای روحانی و در دولت اصلاحات و
همچنین پس از آن در دولت آقای احمدینژاد نوعی رادیکالیسم در کشور وجود داشت که هر
کدام دارای معایب و محاسنی بودند. این در حالی است که آقای روحانی از فضای
رادیکالیسم گذشته استفاده کرد و با شعار اعتدال تلاش کرد یک گفتمان اعتدالگرای
کاربردی را در کشور به وجود بیاورد. مردم نیز به دلیل شعار اعتدال و عقلانیت ایشان
از آقای روحانی در انتخابات حمایت کردند و انتظار داشتند که ایشان شعارخود را
اجرایی کند. با این وجود ایشان در عمل موفق نشد اعتدالی که به مردم وعده داده بود
را در کشور اجرا کند ودر این زمینه با مشکلات جدی مواجه شد. آقای روحانی به مردم
وعده داده بود که از تمام ظرفیتهای کشور برای مدیریت کشور استفاده خواهد کرد. این
در حالی است که در عمل چنین اتفاقی رخ نداد و ایشان بیشتر به سمت اصلاحطلبان
غلطیده و به طرف اصلاحطلبان «غش» کرده است. این مساله را به خوبی میتوان در
انتصابات و رویکرد آقای روحانی مشاهده کرد که روز به روز بیشتر به سمت اصلاحطلبان
متمایل میشود. از آقای روحانی در زمینه سیاست ورزی انتظار سینه گشاده و سعه صدر
میرفت که بتواند از همه طیفهای سیاسی در مدیریت کشور استفاده کند. این در حالی
است که در واقعیت چنین اتفاقی رخ نداده و برخی از افراد شایسته در حاشیه قرار
گرفتهاند. از سوی دیگر مهمترین چالش پیش روی آقای روحانی فروپاشی متوسطها و
طبقه متوسط جامعه است. در شرایط کنونی وضعیت متوسطهای تولیدی و مصرفی به هیچ
عنوان مناسب نیست. از سوی دیگر۵۰ درصد دخل و
خرج مردم ما با هم همخوانی ندارد و مخارج بیشتر از درآمدهاست. تاریخ جهان بیانگر
این مطلب است که ملتهایی که طبقه متوسط آنها آسیب دیدند در دراز مدت نتوانستند
مشکلات خود را حل کنند و دچار فروپاشی شدند. اگر جامعه متوسطها در شئون مختلف
اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نقش محوری در فضای مدیریتی کشور نداشته باشد کشور با
مشکلات جدی مواجه خواهد بود. از نظر سیاسی نیز معتدلین مصداق متوسطها هستند. متوسطهای
سیاسی در ایران نیز در حال «تلو تلو» خوردن هستند و از بالانس کافی برخوردار
نیستند.
به نظر شما
رویکرد مدیریتی آقای روحانی در کشور ادامه پیدا میکند یا اینکه اصولگرایان یک
گزینه جدی برای جایگزینی ایشان پیدا خواهند کرد ودر رقابتهای ریاستجمهوری به
صورت جدی با آقای روحانی رقابت خواهند کرد؟
شرایط کشور
در مقطع کنونی به شکلی است که دوقطبیشدن جامعه به هیچ عنوان به مصلحت نیست. در
نتیجه اگر سیاسیون قصد داشته باشند به صورت مقطعی به انتخابات ریاستجمهوری نگاه
کنند و فضا را به سمت دو قطبی شدن هدایت کنند دودش به چشم تاریخ و ملت خواهد رفت.
مقطع کنونی نقطه عطف تغییر مهندسی جهان و منطقه است. در نتیجه ما در یک شرایط فوقالعاده
خاص قرار گرفتهایم. انتخاب ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا و از سوی دیگر برخی
اتفاقات که در کشورهای اروپایی مانند فرانسه، اتریش و آلمان در حال وقوع است نشاندهنده
این مساله است که جهان در حال مهندسی جدیدی است و تغییراتی در آینده رخ خواهد داد
که در گذشته رخ نداده است. به همین دلیل اقتضائات امروز نیازمند دقت نظر و
دوراندیشی نسبت به تحولات آینده است. به همین دلیل دوقطبی کردن جامعه یک خطر بزرگ
برای جامعه ما به شمار میرود. در نتیجه جریانهای سیاسی نباید در انتخابات ریاستجمهوری
آینده به دنبال دوقطبی کردن جامعه باشند. مقام معظم رهبری عنوان کردند که حضور
آقای احمدینژاد در انتخابات باعث دو قطبی شدن جامعه میشود و به همین دلیل ایشان
را از ورود به انتخابات منع کردند. در چندماه باقی مانده تا برگزاری انتخابات
ریاستجمهوری همه گروههای سیاسی باید در جهت انسجام و وحدت ملی گام بردارند و
شرایطی را به وجود بیاورند که کشور با وحدت کامل به یک جمعبندی منطقی دست پیدا کند.
منبع: آرمان