پایگاه خبری تحلیلی فولاد
(ایفنا)- محسن رنانی: با دعوایی که پس از توافق برجام در کشور راه
انداختند فرصت تاثیرگذاری برجام بر اقتصاد ما از دست رفت، برجام چه اشتباه و چه
درست، امضا شده و ما باید آن را تبدیل به فرصت میکردیم و با استفاده از آن برای
اقتصاد افق به وجود میآوردیم، وقتی در جامعه به سبب برجام امید و نشاط به وجود
آمد باید از آن استفاده میکردیم و در روح این نشاط میدمیدیم.
اما از چند ماه قبل از برجام عدهای
شروع کردند به موضعگیری علیه مذاکرات و برجام و اینکه این توافق بد و خیانت است و
با این کارها اثر روانی که برجام میتوانست برای اقتصاد ما داشته باشد را از دست
دادیم.
گفتنی است؛حالا هم برجام را امضا کردهایم
و هم گشایشهای اقتصادی که میتوانست از آن پدیدار شود را از دست دادهایم.
ما باید با برجام مثل قطعنامه ۵۹۸ در پایان جنگ برخورد میکردیم. بعد از قطعنامه هیچکس جرات مخالفت
با آن را نداشت. اشتباه یا درست ما آن را پذیرفتیم و تصمیم گرفتیم از فرصت قطعنامه
استفاده کنیم و اقتصاد را جلو ببریم و همه گروهها حتی کسانی که با پایان جنگ به
آن شکل مخالف بودند بعدها به قطعنامه احترام گذاشتند و هیچکس نگفت قطعنامه خیانت
بود.
مقامات سیاسی ما در برجام توافق
نداشتند و عدهای از آن حمایت میکردند و عدهای آن را خیانت شمردند و این باعث شد
سرمایهگذاری که آماده حضور در بازار بود ناگهان عقبنشینی کند زیرا میدید حتی
مقامات سیاسی کشور به آینده برجام اطمینان ندارند؛ این یعنی بیاطمینانی و با این
بیاطمینانیها ما فرصت طلایی اثرگذاری برجام را از دست دادیم.
یکی از نهادهای ایرانیان مقیم امریکا
در سال ۹۲ پیام داد که ما حاضریم ۱۰۰میلیارد دلار در مدت ۵سال
در کشور سرمایهگذاری کنیم اما یکسری انتظارات داریم که آن انتظارات هم بیراه
نبود.
ما باید شرایط را مهیا میکردیم که
ایرانیان خارج از کشور بهراحتی به کشور رفتوآمد کنند و همین تردد آنها به ایران
اثر اقتصادیاش برای کشور ما به اندازه تردد ۱۰ تا ۱۵میلیون
گردشگر خارجی بود. گفتنی است؛ مهیا کردن شرایط سیاسی و قانونی برای تردد ۴ میلیون ایرانی خارج از کشور مسئله سادهای است و زیاد سخت
نیست.
مشکل امروز ما نبود سرمایه نیست بلکه
نبود وفاق سیاسی است؛ حتی اگر اختلافات ایدئولوژیک وجود دارد درباره رکود باید به
وفاق برسیم. مانند جنگ تحمیلی که همه گروههای سیاسی متفقالقول بودند که برای دفع
دشمن باید همکاری کنیم، رکود فعلی خطرناکتر از جنگ است، چون ظرفیت مخرب ۱۰میلیون بیکار و ۱۱میلیون
حاشیهنشین پشت سر آن است و با یک حادثه یا واقعه پیشبینی نشده میتواند موجب بیثباتی
اجتماعی و سیاسی شود.
اگر ظرفیت این گروههای آسیبدیده و
حذفشده به حرکت درآید و این نیروها وارد کنشهای دفعی و اعتراضی شوند شاید
نتوانیم آن را مهار کنیم.
من معتقدم هنوز این وفاق سیاسی در بین
سیاستمدار برای مبارزه با رکود ایجاد نشده است. ما داریم از رکود خارج میشویم اما
نه به سمت رونق بلکه به سمت بنبست. اگر نظام سیاسی تصمیم نگیرد از دولت برای
مبارزه با رکود حمایت کند و همه بخشها و نهادهای عمومی کشور زیرنظر فرماندهی
اقتصادی فعالیت نکنند وضعیت بدی در انتظار کشور است.
اگر مانند جنگ تمام نهادها و دستگاهای
دولتی و شبهدولتی و عمومی گوش به فرمان فرماندهی اقتصاد بودند شاید میتوانستیم
خیلی سریع از رکود خارج شویم اما اکنون بسیاری از بخشهای بیرون دولت نهتنها برای
خروج از رکود دولت را یاری نمیکنند بلکه با بیثبات کردن فضای کشور موجب ابهام در
اقتصاد و تداوم رکود میشوند.
اگر این وفاق و درک مشترک و همکاری
وجود داشت دیگر نیروهای نظامی جایگزین وزیر خارجه نمیشدند و مصاحبهای که قرار
است وزیر خارجه انجام دهد یا بیانیهای که باید مقامات سیاسی صادر کنند را نظامیها
تنظیم و اعلام نمیکردند. برای خروج از رکود نخست باید همه به حوزههای مرتبط با
خودشان برگردند.
چه منطق و حسابی پشت این سیاست است؟
تیننیوز| وبلاگ محسن رنانی-سوال اصلی در رابطه ما با
امریکا این نیست که چه کسی رئیس جمهور آن کشور است؟ مهم این سوال است که چه منطق و
حسابی پشت این سیاست است که ما باید سرسخت ترین دشمن آمریکا باشیم ؟ هزینه این
دشمنی برای ما چقدر است؟ آیا اقتصاد ما توان پرداخت هزینه این جنگ سرد با آمریکا
را دارد؟ این جنگ تا زمانی باید ادامه پیدا کند؟ چون هیچ چشم انداز واقعی به غیر
از آرزوی ما برای فروپاشی آمریکا دیده نمیشود. آیا اولویت های مهمتر از مبارزه با
آمریکا برای ما وجود ندارد؟ آیا هر کشوری که با امریکا مبارزه نکند، الزاما
باید سلطه امریکا را بپذیرد؟
و اگر جواب سوال قبلی مثبت است، یعنی
همه دنیا بجز دو سه کشور مابقی نوکر امریکا هستند؟! آیا چین ،
روسیه، هند ، برزیل، فرانسه، مالزی و... از مستعمرات آمریکا هستند؟ یا مبارزه بی
امان یا پذیرش سلطه امریکا !؟ راه سومی وجود ندارد؟! اگر ما دست
از مبارزه با امریکا برداریم شرف و استقلال ملت بر باد میرود؟! و اینکه چرا جور
مبارزه با استکبار جهانی فقط باید بر دوش ما باشد ؟ چرا در این مبارزه مقدس
هیچ دولتی بجز دولت منزوی کره شمالی و دولت درگیر جنگ داخلی سوریه و ونزئلا
با آن اقتصاد در حال فروپاشی ، با ما همراه نیست؟
اگر دولت ها با ما نیستند ، اما در عوض
ملتها با دل و جان با ما هستند. آنطور که ما ادعا میکنیم، چرا این ملتها در طول ٣٧
سال مبارزه ما با امریکا قدمی عملی برای همراهی با ما برنداشته اند؟
ارزش همراهی ملت ها با ما بدون برداشتن یک قدم در همراهی با ما در این سالهای
طولانی چقدر است؟ و آیا همان طور که امریکا نیازمند دشمن است ما هم نیازمند
دشمن هستیم؟ اگر چنین است چرا دشمنی هم قد خودمان انتخاب نمیکنیم که ضررش
اینقدر هنگفت نباشد؟
نگارنده نه مرعوب قدرت آمریکاست و نه
فریب خورده آن است، و نه منکر ضرورت وظیفه انسانی مبارزه با بی عدالتی و ستمگری است، اما
اعتقاد دارد ، حل مشکلات مهم کشور مثل رکود اقتصادی ، بیکاری ، فساد مالی ، آسیب
های اجتماعی، نا کارآمدی و... در کشوری که طول و عرض و ارتفاع آن در اختیار
ماست به مراتب آسان تر از مبارزه ما با بزرگترین قدرت نظامی ، اقتصادی ، سیاسی و
تکنولوژی دنیاست.
بنابراین بهتر نیست، ما با صرف منابع و
توان محدود خود برای انجام کارهای آسان تر و ضروری تر مثل حل مشکلات داخلی ،
که همه عوامل آن در اختیار و کنترل ماست، لیاقت و توان خود را برای انجام کارهای
سخت تر مثل مبارزه با آمریکا به دنیا ثابت کنیم.
محسن رنانی
اقتصاددان