پایگاه خبری تحلیلی فولاد
(ایفنا)- روز 8
نوامبر سال 2016 در تاریخ معاصر امریکا، برای جمهوریخواهان یک روز تاریخی است. در
روزی که یک میلیاردر نیویورکی بهنام دونالد ترامپ که کمترین وجاهت سیاسی، کمترین
وابستگی به اصول محافظهکاری و بیشترین ناهمخوانی را با سلسله مراتب حزبی دارد،
پرچمدار حزبی شده است که نماد محافظهکاری در امریکاست.
به نوشته
تعادل ، او از لحاظ سابقه سیاسی تقریبا هیچ نداشت و رقیب وی در این فقره، تقریبا
همهچیز داشت. اما در نهایت بهت و حیرت، میلیاردر موطلایی همه را غافلگیر کرد. اما
این انتخاب چه پیامدهایی در سیاست داخلی و خارجی امریکا خواهد داشت؟
1-ترامپ و
جریان همسوی او در غرب خواهان «دیوار» و فرار از مشکلات جهان هستند، خسته از اختلاط با دیگر
ملل و دیدن پیشرفت آنها هستند و در پی «ترک دنیا» و ساختن «آن دیوار لعنتی» (شعار
این جریان اجتماعی در غرب) هستند. آمدن او و امثال او در آینده در کوتاهمدت، یعنی
باز گذاشتن دست اقتدارگرایان و نوکیسهها در دنیا (البته با اغماض) . ترامپ
نماینده جریانی اجتماعی است که میخواهند به خانههای شان در غرب پناه برده و قطع
ارتباط کنند. ولی آنها نمیدانند که «دیوار»، کسی را امن نمیکند و نهایتا «زوال»
و روبهرو شدن با دشمنان در خانه را به ارمغان میآورد.
آمدن ترامپ
شاید تنها یک فایده آن هم بهصورتی مبهم داشته باشد و آن تسریع «زوال» امر سیاسی و
قدرت غرب و درست شدن فضایی در طولانی مدت برای رشد سیاسی ملل دیگر در شرایط فقدان
رقیب ناهمتراز و فوق نیرومند و مانع تمدنی سابق است که البته حدس در این باب بسیار
سخت است. ترامپ و امثالهم در کوتاهمدت و میانمدت چیزی جز آشوب بیشتر در جهان و
خاورمیانه و افزایش سرکوب نمیآورند. اما در بلندمدت به نفع کشورها و ملتهایی
خواهند بود که در نظام جدید بینالملل، زیر سایه قدرتهای جهانی بودهاند. حتی اگر
هیلاری کلینتون هم در انتخابات پیروز میشد، باز نمیتوانست جریان «زوال امر
سیاسی» در غرب را منتفی کند. این جریان آغاز شده است.
لذا به نظر
میرسد که در دوره ترامپ شاهد توجه بیشتر نظام سیاسی امریکا به مسائل داخلی و
رسیدگی به چالشهایی چون رکود، فقر، بیکاری، مهاجرت، بدهیهای سنگین، مسائل نژادی،
شکافهای اجتماعی، سرخوردگی شهروندان و... باشیم.
2- بیتردید
کشور چین و دولت جمهوری خلق چین، بزرگترین متضرر از انتخاب ترامپ است. در طول
انتخابات مقدماتی و تبلیغات برای انتخابات نهایی، ادبیات ترامپ در مورد کشور چین،
هر روز رادیکالتر و ستیزه جویانهتر میشد. او ابتدا از کلمه
ripping در
مورد چین استفاده کرد و بعد به کلمه raping تغییر داد و در اظهاراتی رسما گفت که چین به ما
«تجاوز جنسی» میکند!
لحن تند
ترامپ در انتقاد به مناسبات اقتصادی چین و امریکا سابقه طولانی دارد و او در
سخنرانیهای خود بطور مکرر به این موضوع اشاره کرده است. او معتقد است که چین عمدا
نرخ برابری یوان در مقابل دلار را پایین نگه میدارد و اصطلاحا
devaluation میکند.
با این کار هم ارزش تمام شده کالاهای تولیدی خود را پایینتر از بازار جهانی میآورد
و هم با این روش تولیدکنندگان امریکایی را به سرمایهگذاری در چین ترغیب میکند و
کارخانههای امریکایی را به تعطیلی میکشاند، ترامپ گفته چینیها با این کار «خون
امریکا را میمکند» او در یک سخنرانی انتخاباتی در فورت وین ایندیانا در طول
انتخابات مقدماتی گفت: «ما نباید اجازه بدهیم چین به تجاوز کردن به کشورمان ادامه
بدهد، کاری که الان چین دارد میکند! و این بزرگترین دزدی و تجاوز در تاریخ جهان
محسوب میشود.»
3- روسیه و
پوتین را برخیها بزرگترین منتفع از انتخاب ترامپ میدانند، چه اینکه پوتین جزو
نخستین رهبرانی بود که انتخاب ترامپ را تبریک گفت و از آن استقبال کرد. اما باید
توجه داشت که این مساله زیاد هم عجیب نیست. ایرانیانی که در انتخابات امسال با
تحولات آن آشنایی پیدا کردهاند، از موضع پوتین در مورد ترامپ تعجب میکنند! در
مورد روسیه و به خصوص پوتین، یک نکته حایز اهمیت است. پوتین در امریکا و غرب،
سیاستمداران محافظهکار و دستراستی را بیشتر ترجیح میدهد. در سال ۲۰۰۴
و انتخابات ریاستجمهوری آن سال که بوش پسر و جان کری باهم رقابت میکردند، و بعد
از تحولات حمله به افغانستان و عراق، در ایران و جاهای مختلف دنیا از تونی بلر
نخستوزیر وقت بریتانیا به عنوان «سگ دست آموز جرج دبیلیو بوش» یاد میشد.
اما بعد از انتخابات مقالهیی در وال استریت ژورنال چاپ شد مبنیبر اینکه، سه ماه قبل
از انتخابات ریاستجمهوری امریکا، رهبران عمده اروپایی از جمله گرهارد شرودر
(صدراعظم وقت آلمان)، تونی بلر، ژاک شیراک (رییسجمهور وقت فرانسه) و... آرزوی شکست
بوش را در انتخابات داشتند و از میان رهبران بزرگ دنیا، ولادیمیر پوتین، جزو معدود
افراد بود که خواهان پیروزی بوش و شکست کری بود و همینطور هم شد.
به نظر میرسد،
روابط روسیه و امریکا در این دوره کمی بهتر شود، معاهدات کنترل تسلیحات که بین دو
کشور منعقد شده بود و روند اجرای آنها در زمان اوباما متوقف یا کند شده بود، در
سالهای پیشرو احیا خواهند شد. یک نکته حایز اهمیت اینکه همکاریهای بین روسیه و
امریکا، لزوما به نفع ایران نخواهد بود و شاید در جاهایی چون سوریه، ممکن است به
ضرر ایران تمام شود.
4- در مورد
کشور خودمان ایران، برخیها معتقدند که انتخاب ترامپ میتواند به نفع ایران باشد.
اما کافیست فقط به نامزدهای پست وزارت امور خارجه امریکا در دولت ترامپ بیندازیم:
نیوت گینگریچ، جان بولتون، رودی جولیانی، هر سه از خطرناکترین و افراطیترین
عناصر جمهوریخواهان هستند و هر دو در گردهمایی مریم رجوی و مجاهدین خلق(منافقین)
در پاریس شرکت داشتند و سخنرانی کردند. البته گزینههای خانم کلینتون هم برای این
پست خطرناک بودند. زنانی چون ویکتوریا نولاند، سامانتا پاور و سوزان رایس که جزو
نظریهپردازان «دکترین مسوولیت حمایت» و «دخالت بشردوستانه» هستند.
از جهت
منافع ملی ما ایرانیان، اینجانب قبل از انتخابات هر قدر دوطرف را در ترازوی خرد قرار
میدادم، تفاوتی بین این دو نمیدیدم و هر دو طرف را تقریبا به یک اندازه، برای
منافع ملی ایران مضر میدانستم. شاید برای منافع ایران، ترامپ، کمی بهتر باشد (آن
هم با مسامحه).اما فراموش نکنیم که اولا ترامپ یک هندوانه سربسته است. ثانیا او
تنها نیست و عناصر دولت او را جمهوریخواهان تشکیل خواهند داد، ثالثا اینکه شخص
ترامپ در دو برهه مواضعی ستیزهجویانه علیه ایران ابراز کرده. یکی در مورد برجام
است و دیگری در مورد قایق ایرانی که با ناوهای ایرانی مواجه میشوند. او برجام را
یک توافق بسیار بد تلقی میکند و در مورد قایقهای تندروی ایرانی در خلیجفارس و
دریای عمان میگوید که باید ناوهای امریکایی به قایقهای ایرانی شلیک کنند. و این
موضع بسیار خطرناک است. برخیها تاجر بودن و اهل معامله بودن ترامپ را یک فرصت
برای ایران میدانند. البته شاید درست باشد. اما فراموش نکنیم که رقبای منطقهیی
ما بیشتر از ما پول دارند تا با این تاجر و «بیزینسمن» معامله کنند.
لذا در مورد
ایران تحول خاصی در دوره ترامپ اتفاق نخواهد افتاد. امریکا نه توان و نه انگیزه
کافی برای حمله نظامی به ایران دارد و نه ظرفیتی برای افزایش تحریمها هست. ادعای
ترامپ در مخالفت با برجام هم چرنده، برجام یک سند حقوقی الزامآور هست. به تصویب
شورای امنیت سازمان ملل متحد رسیده است. «پاره کردن» آن هیچ معنایی ندارد. بحث ترامپ
نیست. تعهد obligation دولت امریکاست و سند الزامآور شورای امنیت و
ترامپ در اصل آن نمیتواند، خدشهیی وارد کند. البته سنگاندازی و امثالهم حرف
دیگری است.
امکان ترمیم
روابط ایران و امریکا هم در دوره ترامپ، تقریبا منتفی است. دوره 8 ساله اوباما
بهترین فرصت برای ترمیم روابط دو کشور بود. که 6 سال از آن را آقای احمدینژاد هدر
داد و در دو سال آخر، فقط معجزه میتوانست این رابطه را ترمیم کند. مشکلات رابطه
دو کشور بسیار زیاد است و نیاز به فرصت و انعطاف کافی طرفین دارد. روحانی و اوباما
و ظریف و کری، توان و انعطاف را داشتند. اما فرصت کافی نداشتند.
5-در مورد
رژیمصهیونیستی به نظر میرسد، دستراستیهای رژیمصهیونیستی به سرکردگی نتانیاهو
و لیبرمن و... از انتخاب ترامپ خوشحال هستند. نتانیاهو بهشدت از اوباما و بایدن
ناراحت و عصبانی بود. در مناظرههای انتخاباتی، یکی از انتقادات ترامپ به دموکراتها
این بود که آنها بهترین دوست امریکا در منطقه خاورمیانه (یعنی رژیمصهیونیستی) را
آزردهخاطر کردهاند. حتی این احتمال وجود دارد که ترامپ بیتالمقدس را بهعنوان
پایتخت رسمی رژیمصهیونیستی به رسمیت بشناسد.
بهطور کلی
میتوان گفت که در دوره ترامپ روند صلح و سازش بین رژیمصهیونیستی و فلسطینیان، از
وضعیت کنونی کندتر خواهد شد و احتمال توقف کامل آن دور از ذهن نیست.
6- عربستان هم
احتمالا از بازندههای این ماجرا باشد. ولی به نظر میرسد که وضعیتش بدتر نخواهد
شد. در این اواخر، سعودیها از دست دولت اوباما ناخرسند بودند. ترامپ در مناظرهها
و سخنرانیها، مواضعی انتقادی علیه سعودی داشت. سعودیها در صورت انتخاب هیلاری
کلینتون، خوشحالترین دولت در منطقه بودند. اما روابط سعودی و امریکا در دوره
ترامپ هم در سراشیبی قرار نخواهد گرفت. اولا پول نفت سعودی، برای ترامپ «بیزینسمن»
جذابیت خود را دارد و ثانیا در دولت وی حضور جمهوریخواهانی که کنترل کمپانیهای نفتی
و اسلحهسازی را در اختیار دارند، پررنگ خواهد بود و بیتردید، طیف مذکور رابطه
خوبی با سعودی دارد.
7-وضعیت بشار
اسد هم بستگی به معاملهها و بده بستانهای بین پوتین و ترامپ دارد. ترامپ هم
مانند اوباما، مخالف سقوط اسد در آینده کوتاهمدت است. کردهای سوریه احتمالا یکی
از بازندههای این ماجرا خواهند بود و آنها باید بین بارزانی و بشار اسد، یکی را
انتخاب کنند که انتخاب بسیار سختی خواهد بود. چه اینکه با بارزانی اختلافات عمیقی
دارند و اسد هم پسر همان حافظ اسدی هست که غیرمستقیم، عبدالله اوجالان را تحویل
دولت ترکیه داد. ترامپ صراحتا گفته که نمیخواهد به متحدان خود خدمات رایگان ارائه
کند و در قبال خدمات و حمایت خود پول خواهد خواست، کردهای عراق پول این معامله را
دارند. اما کردهای سوریه ندارند.
8- در
خاورمیانه موضع کشورهایی چون قطر، امارات وکویت در مقابل عربستان کمی تقویت خواهد
شد. منطق تجاری ترامپ «سرمایه داری خرد» است و این دو کشور به اضافه احتمالا اردن و
عمان، گزینههای مناسبی برای سیاستهای اقتصادی ترامپ در منطقه خواهند بود.
این فقره میتواند
برای ایران یک فرصت باشد. یکی از استراتژیهای خوبی که ایران میتواند در آینده
اتخاذ کند، نزدیک شدن به کشورهای عربی و خارج کردن نسبی آنها از دایره متحدان
عربستان سعودی است. با عمان که رابطه خوبی داریم و میتوان با ترمیم روابط با
کشورهایی چون کویت، امارات، قطر و حتی بحرین به تضعیف بیشتر عربستان کمک کرد. این
کشورهای کوچک بیمیل نیستند که با کشور با پرنسیبی چون ایران متحد شوند و از خطرات
زیادهخواهیها و دمدمی مزاجیهای شاهزادههای سعودی در امان باشند. مضاف بر این،
تقریبا همه این کشورها اختلافات مرزی و غیرمرزی حادی با سعودی دارند.
9- انتخاب
ترامپ برای ترکیه و اردوغان هم میتواند یک فرصت محسوب شود، او دیگر تذکرات حقوق
بشری از کاخ سفید دریافت نخواهد کرد و با خیالی راحتتر، مخالفین خود را از میان
بر خواهد داشت. به نظر میرسد از ماهها پیش، اردوغان این مساله را فهمیده است و
ضمن ترمیم رابطه خود با روسیه و پوتین، با عملیات «درع الفرات» در شمال روسیه و با
بازداشت دمیرتاش و رهبران ح. د. پ و حالت شبه نظامی در دیاربکر به استقبال این
تغییرات هم رفته است. اردوغان ضمن تبریک به ترامپ، خواهان استرداد «فتحالله
گولن» (رهبر مذهبی یک جنبش فعال در ترکیه و جهان اسلام که متهم به طراحی کودتای
اخیر در ترکیه است) شده است.
10- نکته آخری
اینکه دونالد ترامپ یک معاون برای خود انتخاب کرده بهنام «مایک پنس» فرماندار
ایالت ایندیانا. این شخص نشان داد که میخواهد دیک چنی ترامپ باشد. به احتمال
زیاد نفوذ وی در سیاستها و راهبردهای دولت ترامپ بسیار پررنگتر از نفوذ دیک چنی در
دولت جرج دبیلیو بوش (2008-2000) خواهد بود. به نظر میرسد، ترامپ در دوره ریاستجمهوریاش
هم شخصیت شومنی خود را کماکان حفظ خواهد کرد و این مایک پنس خواهد بود که کنترل
تصمیمات مهم در دولت فدرال را در دست خواهد داشت.
نویسنده: محمد محبی
* کارشناس
مسائل امریکا