پایگاه خبری تحلیلی فولاد
(ایفنا)- حدود دو
هفته تا انتخابات ریاستجمهوری ۸ نوامبر آمریکا زمان
باقی است و نظرسنجیها نشان میدهد نامزد دموکراتها که حمایت نخبگان سیاسی، جامعه
مدنی، سیاهان، زنان و حتی حمایت لابیهای پرقدرت بینالمللی را همراه خود دارد، از
رقیب جمهوریخواه و جنجالیاش پیشی گرفته است.
همین
رویکردها و سیاستهاست که لابیهای بینالمللی را فعال کرده تا گزینهای بر سر کارآید
که منافع آنان را بیش از پیش تامین کند. در این بین کشورهای اروپایی خواستار روی
کار آمدن کلینتون و کشورهایی همانند روسیه و چین که چالشهای امنیتی با آمریکا در
دوران اوباما را تجربه کردهاند خواهان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ هستند. در
راستای بررسی تاثیرات انتخابات آمریکا بر اوضاع و شرایط ایران، این روزنامه با
دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل آمریکا، گفتوگو کرده است
که در ادامه میخوانید.
با توجه به
اینکه سیاست خارجی کلینتون، ترامپ یا اساسا هر رئیسجمهوری در آمریکا تابعی از
ضرورتهای ساختاری ایالات متحده است، آیا میتوان گفت که شعارهای انتخاباتی دو
نامزد انتخابات ۲۰۱۶ تنها مصرف
داخلی دارد و در عمل هر یک از آنان باید تن به مولفههای ساختاری، ساختهای
بوروکراتیک و نخبگان سیاسی آمریکا دهند؟
دقیقا درست
است. تحلیلی که من دارم راجع به سیاست خارجی کشورها به ویژه سیاست خارجی ایالات
متحده آمریکا همین نکته است. سیاست قدرت در آمریکا ماهیت ساختاری و نهادی دارد و
این تحلیل را در انتخابات دو دوره پیش در آمریکا یعنی رقابت میان باراک اوباما و
میت رامنی در سال ۲۰۱۲ و همچنین اوباما و جان مک کین در سال ۲۰۰۸
هم داشتم اما جنس دونالد ترامپ از جنس محمود احمدینژاد در ایران است. یعنی احمدینژاد
در حلقه قدرت مرکزی در ایران جایگاهی نداشت و آخرین سمت او فرماندار اردبیل بود که
چون اردبیل استان شد، تبدیل شد به استاندار و چون اصولگرایان در شورای شهر پیروز
شدند احمدینژاد شد شهردار تهران. یعنی جایگاه موثر و مناسبی را در حوزه زمامداری
نداشت و از فرصتها استفاده کرد و توانست یک گفتمان «عدالت تهیدستان» را تولید
کند. ترامپ همچنین ویژگیای دارد و یک انسان فرصت طلب اما فاقد جایگاه ساختاری در
آمریکا است. در نظر بگیرید اوباما و جوزف بایدن قبل از اینکه رئیسجمهور بشوند،
معاون رئیسجمهور آمریکا و سناتور بودند. جوزف بایدن ۳۶ سال سناتور
بود و با ساخت قدرت در آمریکا پیونده داشت، یا حتی رونالد ریگان قبل از ریاستجمهوری
فرماندار کالیفرنیا بود و بهطور کلی کسانی که در آمریکا رئیسجمهور شدند یا
سناتور بودند یا فرماندار، یا معاون رئیسجمهور یا فرمانده نظامی عالی رتبه، مانند
آیزنهاور. اوباما و کلینتون هر دو حقوق خوانده بودند اما ترامپ هیچگاه هیچ سمت
سیاسی و اجرایی نداشته و هیچ سابقه کار بوروکراتیک در پرونده ندارد اما چون ساختار
آمریکا به گونهای است که میگوید رئیسجمهور باید «پاپیولار» یا مردمی باشد و
قائل به نخبگان سیاسی نیست، او توانست با بهرهگیری از یک گفتمان انتقادی به این
عرصه ورود پیدا کند چرا که ترامپ تلاش دارد تا ادبیات پوپولیستی را به عنوان
زیرساخت رقابتهای انتخاباتی خود قرار دهد. در مجموع باید تاکید کرد که انتخابات
تابعی از ضرورتهای ساختاری آمریکا است و هر رئیسجمهوری باید به این ضرورتها تن
دهد. همچنین باید گفت بخشی از رقابتها و شعارهای نامزدها مربوط به ساختار سیاسی و
رقابتهای حزبی در سنت سیاسی آمریکا است. واقعیتهای راهبردی بیانگر آن است که
ساختار سیاسی آمریکا براساس نشانههایی از موازنه و کنترل تداوم مییابد. بیان
چنین مفاهیمی در مقابله با سیاست منطقهای و ساختار سیاسی ایران نشان میدهد که
بسیاری از کاندیداهای محافظهکار و پوپولیست آمریکایی تلاش دارند مقابله با ایران
را در چهارچوب سیاستهای هیجانی در جهت جذب افکار عمومی سازماندهی کنند.
آیا این
بدین معنی است که ساختارها تعیینکننده سیاستهای کلان هستند و کارگزاران نقش اجراکننده
این سیاستها را عهده دارند و نباید انتظار تغییرات بزرگ را در بافت قدرت داشت؟
در وضعیتی
که تحلیل ساختاری باشد و بازیگران قاعده بازی را بپذیرند این ساختار است که
تاثیرگذار خواهد بود اما در مواقعی که افرادی ظهور پیدا میکنند که «جیمز روزنا»
آنان را نیروهای «آشوب ساز» معرفی میکند، ممکن است شرایط تغییر کند. این نیروها
عموما از حاشیه ظهور پیدا میکنند و میتوانند خود را بر متن تحمیل کنند، بنابراین
در این شرایط نیرویی که از حاشیه ظهور پیدا میکند با ساختار دچار مشکل میشود.
امروزه دیدهایم کسانی که با افراد دیگر دائم دچار مشکل میشوند اگر در قدرت قرار
گیرند با ساختار هم درگیر میشوند. بنابراین احتمال رویارویی با ساختار را کسی
دارد که نوعی نقد کارگزار را انجام میدهد. اگر ترامپ به قدرت برسد احتمال اینکه
با ساختاری مانند کنگره دچار مشکل شود زیاد است. در انتخابات ریاستجمهوری ۸
نوامبر، همزمان انتخابات کنگره هم برگزار میشود و در انتخابات کنگره نظرسنجیها
نشان میدهد که جمهوریخواهان پیش هستند و حتی اگر ترامپ پیروز شود با یک کنگره
جمهوریخواه دچار مشکل خواهد بود چرا که اساسا شخصیتی گریز از مرکز و پیشبینی نشده
دارد.
دولت جرج
بوش نماینده «سیاست جنگ پیشگیرانه» در خاورمیانه بود، آیا نامزد فعلی جمهوریخواهان
که در بیان تنفر از مسلمانان و ادعاهای تنشزا و تمایل به جنگ افروزی بسیار بیمحاباتر
از بوش پسر است، میتواند تداومبخش سیاستهای او باشد؟ بدین معنی که آیا باید در
انتظار بازگشت به دوران «بوش» باشیم؟
درست است که
جرج بوش ایران را در زمره کشورهای «محور شرارت» قرار داد اما در دوران بوش ایران
در وضعیت تحرک ژئوپلیتیکی قرار داشت و بیشترین مازاد قدرت منطقه ایران مربوط به
دولت جرج بوش است. در آن دوران ایران توانست به درآمدهای اقتصادی مربوط به افزایش
قیمت نفت دست پیدا کند. بوش درگیر جنگ عراق و افغانستان شد و ۲۰۰
هزار نیروی نظامی درگیر در دو جنگ داشت و در آن شرایط رویاروییاش با بازیگران
منطقهای بود. آمریکاییها در عراق ۴۵۰۰ کشته
دادند، همین گروههای سلفی که امروزه با ایران میجنگند در گذشته با آمریکا میجنگیدند.
این گروههای سلفی نگاهشان این است که باید با دشمن نزدیک جنگید و بر این اساس با
آمریکا میجنگیدند و بعد که آمریکا به دو جنگ پایان داد بر طبق همان نگاه «جنگ با
دشمن نزدیک» با ایران میجنگند. بر این اساس درست است که بوش در منطقه جنگ به پا
کرد اما اینها همه منجر شد به مازاد امنیتی ایران. بر این اساس اگر آمریکا نیروهای
نظامیاش را ببرد به عراق، نیروهای سلفی وارد جنگ با آمریکا میشوند و این به نفع
ایران خواهد بود. ضمن اینکه باز تاکید میکنم که روسای جمهور تابع ضرورتهای
ساختاری هستند و نباید گفت هر آنچه در شعارهای انتخاباتی میگویند را در عمل پیاده
میکنند.
همان
رفتارهای جنگ طلبانه بوش بود که منجر شد به افزایش ناامنی در منطقه و شکلگیری
گروههایی مانند داعش. بر این اساس اگر جنگ در منطقه در یک دوره به افزایش قدرت
ایران انجامید، اما پس از آن بر بحران و ناامنی دامن میزند، اینطور نیست؟
بر اساس
همان شخصیت و رفتار ترامپ که به آن اشاره شد، یعنی تفکرات بنیادگرایانه و
آخرالزمانی، داعش و کسانی که از این گروه حمایت میکنند دشمنان آمریکا محسوب میشوند،
مانند عربستان. بر این اساس اگر درگیری آمریکا با عربستان باشد این موضوع به مازاد
نظامی برای ما تبدیل میشود. اگر آمریکا نیروهایش را به داخل عراق بیاورد برای
مقابله با داعش باز هم مازاد امنیتی برای ما ایجاد میکند. اگر نیروهای نظامی
آمریکا به افغانستان بروند برای مقابله با طالبان باز هم مازاد امنیتی برای ایران
ایجاد میشود. بنابراین بحث این است که وقتی میخواهید فضای امنیت منطقهای را
مورد سنجش قرار دهید باید به این پرسش پاسخ دهید که کدام بازیگر در برابر کدام
بازیگر قرار دارد و بعد تبیین الگوی رفتاری داشته باشیم. اگر آمریکاییها در برابر
«سلفیها» قرار گیرند مازاد امنیت برای ایران ایجاد میشود و این به نفع ایران
است. این در حالی است که کلینتون به دلیل همان گرایشات عرب محور و همچنین تجربیاتی
که در دوره وزارت در وزارت خارجه داشت نشان داد که چندان تمایلی به مقابله با
«سلفیها» ندارد.
در دوران
وزارت کلینتون شاهد بودیم که آمریکا از «دیپلماسی اجبار» علیه ایران استفاده میکرد،
آیا باید این سیاستها را الگوهای رفتاری کلینتون در قبال ایران دانست یا انتظار
سیاستهای دیگری را از او داشت؟ آیا تغییرات پس از برجام سبب میشود که او سیاستهای
پیشین را کنار گذارد یا خیر؟
از آنجا که
قدرت راهبردی ایران پس از برجام کاهش بیشتری پیدا کرده است به همین دلیل کلینتون
از انگیزه بیشتری برای بهرهگیری از سازوکارهای مربوط به دیپلماسی اجبار برخوردار
است. این دیپلماسی مبتنی بر محدودسازی است و این دیپلماسی اگرچه زمینهساز حمله
نظامی نمیشود اما زمینههایی را ایجاد میکند که دیپلماسی اجبار را عملیاتی کند.
محور اصلی این دیپلماسی این است که بازیگر طرف مقابل به خاطر هراس از امنیتی شدن
در وضعیت سازش و مصالحه قرار گیرد و این الگو را هیلاری کلینتون افتخار خود میداند
که سازوکارهایی را در سال۲۰۱۲ در چهارچوب
قطعنامه ۱۹۲۹ اتخاذ کرد و زمینه آغاز دیپلماسی را در همان
دوران احمدینژاد به وجود آورد. یعنی موضوع مربوط به مذاکرات هستهای ایران مربوط
به دولت روحانی نیست بلکه در دوره احمدینژاد دیپلماسی هستهای با وساطت عمان در
جریان بود و مقامات ایران مذاکراتشان رسمی اما غیرعلنی بود. تفاوتی که دیپلماسی
روحانی و احمدینژاد در حوزه هستهای دارد این است که دیپلماسی روحانی آشکار بود و
دیپلماسی احمدینژاد محرمانه و برای اینکه آشکار شود باید دوران دیپلماسی محرمانه
طی میشد و در دوران روحانی این اتفاق افتاد.
یکی از
حملات ترامپ به دموکراتها و مشخصا اوباما، حمله به توافق هستهای ایران و غرب
است، این انتقادات بارها در سخنرانیهای نامزد جمهوریخواهان مورد تاکید قرار گرفته
است، آیا با روی کار آمدن دولت جدید، قوانین و مقررات تصویب شده در کل و برجام در
جز، از حیز انتفاع ساقط میشود یا اینها شانتاژهای تبلیغاتی است؟
با توجه به
مفاد و نتایج توافق هستهای ایران برای آمریکا، هر رئیسجمهوری تلاش خواهد کرد تا
اهداف و مفاد توافق هستهای را در قالب برنامه جامع اقدام مشترک و قطعنامه ۲۲۳۱
شورای امنیت سازمان ملل پیگیری نماید. در این ارتباط تاکید شده که ایران هرگز به
دنبال دستیابی یا گسترش هیچ گونه سلاح هستهای نخواهد بود. هدف از فرایندهای شفافسازی
و اطمینانیابی را باید رفع نگرانیهای راهبردی جهان غرب دانست. رویکرد دونالد
ترامپ در مورد فعالیت هستهای ایران ماهیت ماجراجویانه ندارد. اگرچه ادبیات سیاسی
و شخصیت ادراکی افرادی همانند آیزنهاور، نیکسون و ریگان ماهیت تهاجمی داشته، اما
تجربه سیاست خارجی آمریکا نشان داده که این افراد از الگوهای همکاری جویانه بیشتری
در حل مناقشات بینالمللی بهره میگیرند. طبیعی است که کسی چون هیلاری کلینتون که
دارای شخصیت پیچیده و درهم تنیده راهبردی است، رویکرد سختگیرانهتری در ارتباط با برنامه
جامعه اقدام مشترک در دستور کار قرار خواهد داد. ارتباط هیلاری کلینتون با گروههای
اسرائیل محور و عرب محور در سیاست خارجی آمریکا، منجر به اتخاذ سازو کارهای محدودکننده
در ارتباط با آینده روابط ایران و آمریکا در قالب برنامه جامع اقدام مشترک خواهد
بود. با اینهمه هر یک از این دو تلاش دارند تا از ابزارهای متنوع سیاسی برای
تثبیت موقعیت ژئوپلیتیکی آمریکا به عنوان هژمونی جهانی بهرهگیری نمایند.
با توجه به
اهمیت «محور بحران» برای آمریکا و اینکه ایران به همراه ۴ کشور دیگر منطقه در این محور قرار دارد، سیاستها
و راهبردهای هر یک از نامزدهای انتخابات را در قبال این محور چگونه ارزیابی میکنید؟
آیا همانند اوباما، باید انتظار داشت که آمریکا در حل معضلات و چالشهای منطقه دست
یاری به سمت ایران دراز کند؟
واقعیت این
است که امروز شرایط موجود در منطقه به زیان ماست. در نظر بگیرید انعطاف ما در حوزه
دیپلماسی بیشتر شده اما چرا عربستان و فضای منطقهای بیشترین هجمه و فشارهای
راهبردی را علیه ما اعمال کردند، بهطوری که در هیچ بحرانی همانند این دو سال در
وضعیت محدودیت قدرت نسبی منطقهای قرار نداشتهایم. کشورهایی همچون پاکستان هم گرایش
بیشتری به عربستان دارند، حتی ترکیه هم در دیدار وزیرخارجه ترکیه و امارات عربی
متحده، تلاش امارات برای بازپسگیری جزایر سهگانه از ایران را ستوده است. وضعیتی
که ایران درآن قرار دارد با هر دورانی متفاوت است. امروز عربستان یک محور مقابله
با ایران محسوب میشود و الگوی رفتاری عربستان سه شاخهای است. از یک طرف مقابله
امنیتی انجام میدهد، از طرف دیگر مقابله ایدئولوژیک و از سوی دیگر مقابله
دیپلماتیک. قطعنامهای که در اجلاس استانبول در چهارچوب سازمان همکاریهای اسلامی
علیه ایران صادر شد در هیچ سازمانی صادر نشده بود و همه میدانند که این حرکت را
عربستان سازماندهی کرد. این مساله نمونه مقابله دیپلماتیک عربستان با ایران است.
مقابله ایدئولوژیک عربستان از طریق حمایت از نیروهای سلفی است و مقابله امنیتیاش
پول دادن به گروههایی که جنگ نیابتی میکنند، اینها همه فضای فوق بحرانی را علیه
ایران ایجاد کرده است و در این میان ترامپ به دلیل گرایش به مبارزه با سلفیها و
بنیادگرایان و حامیانشان بیش از کلینتون میتواند به تغییر این وضعیت کمک کند.
گزارهای که
برخی بر اصالت آن تایید دارند این است که انتخابات در ایران تحت تاثیر انتخابات در
آمریکا و روی کار آمدن رئیسجمهور جدید است، آیا این گزاره را تایید میکنید؟
حوزه سیاست،
دیپلماسی و انتخابات از قانون ظروف مرتبطه پیروی نمیکند. این قانون چنین است که
دو ظرف و مجزای حاوی مایعات، تا زمانی که از هم جدا و بیارتباط باشند، میتوانند
در دو ارتفاع مختلف قرار گیرند؛ اما اگر متغیرها گسترش پیدا کند، سطح آب پایین میآید،
بنابراین ضریب همبستگی ارتباط این دو مجموعه کاهش مییابد. بر این اساس نمیتوان
یک حکم کلی صادر کرد اما در دورانی که بیل کلینتون در آمریکا به قدرت رسید در
ایران زمینه برای روی کار آمدن آقای خاتمی فراهم شد در صورتی که وقتی بوش به قدرت
رسید در انتخابات بعدی زمینه برای به قدرت رسیدن احمدینژاد فراهم شد. در دورانی
که باراک اوباما از حزب دموکرات رئیسجمهور شد زمینه برای به قدرت رسیدن روحانی به
وجود آمد. بنابراین میتوان این الگو را در سه دوره قبل شاهد بود. بر اساس این
رویکرد اگر کلینتون به قدرت برسد امکان پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال ۹۶
افزایش پیدا میکند. واقعیت این است که جهتگیری سیاست خارجی کلینتون در ارتباط با
ایران ماهیتی مدنی پیدا میکند و در چنین فضایی امکان اثربخشی رسانههای بینالمللی
تحت تاثیر سیاستهای کلان قدرتهای بزرگ به وجود میآید. اما اگر ترامپ رئیسجمهور
شود امکان به قدرت رسیدن فردی ایجاد خواهد شد که ممکن است رفتارهای گریز از مرکز
داشته باشد.
شما به
عنوان استاد دانشگاه عملکرد سه ساله روحانی را چگونه ارزیابی میکنید و آیا میتوانید
پیشبینی کنید در انتخابات سال ۹۶ چه کسی بر
مسند ریاستجمهوری مینشیند؟
نمیشود در
یک فضای کوتاه این بحث را مطرح کرد و باید دید که حسن روحانی چقدر قدرت، ابزار و
توانمندی داشته برای اینکه به تعهداتش در برابر جامعه پاسخ بدهد. واقعیت این است
که خیلی از وعدههایی که از سوی او داده شد اجرا نشده است اما شاید به این دلیل
بوده که دولت ابزارهای لازم را نداشته که به وعدههایش جامه عمل بپوشاند. دولت
روحانی همچنین برنامه لازم را برای گذار از بحرانها نداشت و این چالش اصلی او بود
برای دوران زمامداریاش. اما در حال حاضر تمام نشانههای موجود بیانگر این است که
در دوره آینده شانس حسن روحانی از کاندیداهای دیگر چه کاندیداهای اصولگرا و چه
کاندیداهای اصلاح طلبی که وارد انتخابات شوند، بیشتر است.
اگر بخواهیم
سومین و آخرین منظره انتخاباتی کلینتون و ترامپ را تحلیل گفتمان کنیم، باید بر چه
مبانی و اصولی تاکید کنیم و اینکه این مناظره در نهایت کدام یک از نامزدها را در
موضع بالاتری در نظرسنجیها قرار داد؟
مناظره سوم
را باید در راستای دو مناظره اول تحلیل کرد. با اینهمه در مناظره سوم نکتهای که
باید مورد توجه قرار داد این است که ترامپ با استفاده از مفاهیم و عبارات تهاجمی
تلاش داشت تا نشان دهد اولا هیلاری کلینتون از قابلیت لازم برای اجرای مسئولیتهای
ریاستجمهوری برخوردار نیست، دوم اینکه درصدد بود ابهام در الگوهای رفتاری کلینتون
در حوزه سیاست خارجی بهویژه در ارتباط با عربستان را برجستهسازی کند. بر این
اساس الگوهای رفتاری ترامپ در مناظره سوم عمدتا مربوط میشد به روندهای سیاست
خارجی، الگوهای سیاستهای اقتصادی و روشهایی که بتواند زمینه لازم برای بهینهسازی
موقعیت شهروندان در فضای اقتصادی و اجتماعی آمریکا را به وجود آورد. در طرف مقابل
نگاه کلینتون هم عمدتا مربوط به الگوهای رفتاری و اخلافی ترامپ بود که او را فاقد
ویژگیهای فردی که دارای اخلاق زمامداری باشد، میدانست. به همین دلیل است که در
مناظره سوم ترامپ از ادبیات تهاجمی و مفاهیم توهینآمیز استفاده کرد و همین امر
منجر به کاهش اعتبار ترامپ در نظرسنجیهای انتخاباتی شد.
یکی از
موضوعاتی که ترامپ بر آن تاکید داشت احتمال شکلگیری تقلب در نتیجه انتخابات بود.
مفروض ترامپ این بود که اگر برنده انتخابات نشود به این دلیل است که تقلب صورت
گرفته و در نتایج انتخابات دست برده شده است، این موضوع که برای نخستین بار در
تاریخ انتخاباتهای آمریکا مطرح میشد را ناشی از چه میدانید و آیا امکان وقوع
چنین چیزی وجود دارد؟
ترامپ از
اعتماد به نفس بالایی برخوردار است و نگاهش این است که در وضعیت موجود زمامداران
آمریکایی دچار فساد سیاسی شدهاند، از همه مهمتر اینکه نهادهای اجتماعی و امنیتی
از قابلیت لازم برای کنترل زمامداران و نخبگان برخوردار نیستند و به همین دلیل
لازم است گفتمان جدید و فردی نقش آفرین باشد که جنس و سابقهاش متفاوت از نخبگان
اجرایی و اعضای کنگره آمریکا باشد. از سوی دیگر ترامپ اعتقاد دارد که مردم نیز به
ساخت سیاسی آمریکا بیاعتماد هستند و بیاعتمادی مردم زمینههای لازم برای حمایت
از ترامپ را به وجود میآورد؛ علاوه بر این رویکرد ترامپ ماهیتی پوپولیستی دارد و
آنان این ویژگی را دارند که برای خودشان و رای خود ارزش بیشتری نسبت به آرای طرف
مقابل قائل هستند. با اینهمه فرایند انتخابات در آمریکا ماهیتی ساختاری و
بوروکراتیک دارد و چنین احتمالاتی بعید است.
نظرسنجیهای
اخیر آمریکا کدامیک از نامزدها را برنده انتخابات ۸ نوامبر معرفی میکند و آیا احتمال تغییرات در
نظرسنجیها تا روزهای پایانی وجود دارد یا خیر؟
نتایج نظرسنجیها
از مناظره سوم تا ۲۸ اکتبر که رئیس«اف بیای» موضوع بررسی مجدد
ایمیلهای هیلاری کلینتون را مطرح کرد، نشان میداد نامزد حزب دموکرات در موقعیت
بهتری قرار دارد، طوری که هیلاری کلینتون ۴۷ درصد آرا
را به خود اختصاص داده بود و ترامپ ۴۱ درصد را.
اما از زمانی که مساله بررسیهای اف بیای مطرح شد موقعیت ترامپ ارتقا یافت. حال
اگر گزارش جدید «اف بیای» مبتنی بر تخلف مجرمانه کلینتون نباشد این بررسیها
چندان تاثیری در فرایند و نتایج انتخابات ندارد، اما اگر اعلام کند که تخلف امنیتی
از سوی کلینتون در ایمیلهای خصوصیاش انجام شده است در آن شرایط سرنوشت انتخابات
تغییر پیدا میکند.
سوالی که در
رابطه با نیت «اف بیای» در بررسی مجدد ایمیلهای خصوصی کلینتون مطرح میشود آن هم
در روزهای باقی مانده به انتخابات، این است که آیا این سیاستها ماهیتی سیاسی و
انتخاباتی دارد یا خیر؟
طرح موضوع
بررسی ایمیلها در حالی که ۱۲ روز به
انتخابات باقی مانده را باید اقدامی بوروکراتیک دانست، یعنی اگر در ساختار سیاسی
آمریکا «اف بیای» خواسته باشد جهتگیری انتخاباتی داشته باشد در آن شرایط جامعه
اعتقادش را به نهادهای امنیتی از دست میدهد. بر این اساس کاری که اف بیای کرد در
راستای شفافسازی افکار عمومی آمریکا نسبت به موضوع ایمیلهایی است که هیلاری به
شیوهای غیرقانونی مسائل بوروکراتیک در دوران وزارت امور خارجه را بر اساس موضع
خصوصی خودش سازماندهی کرده است که این خود تخلف است. این مساله سوالی را در جامعه
آمریکا ایجاد کرده که اگر هیلاری کلینتون نمیخواست تخلف کند به چه دلیل موضاعات
بوروکراتیک را در ایمیل خصوصی اش پیگیری میکرد؟ بر این اساس باید در انتظار گزارش
نهایی «افبیای» ماند و باید دانست که این گزارش تاثیر بسزایی در نتیجه انتخابات
خواهد داشت.
منبع: آرمان