پایگاه خبری تحلیلی فولاد
(ایفنا)- محسن جلالپور، رییس مستعفی اتاق بازرگانی ایران
در پاییز سال ۱۳۹۴ یکی از پرکارترین مسوولان بخش خصوصی ایران بود
که فرصت کمی برای کارهای جاری اتاق برایش مانده بود. امضای برجام به وسیله تیم
سیاست خارجی راه ورود هیاتهای سرمایهگذاری خارجی به ایران را هموار کرده بود و
محسن جلالپور هر روز با یک یا دو هیات دیدار میکرد و یا با رییس جمهور و وزیر
خارجه ایران هیاتهایی از ایران را با خود به کشورهای دیگر میبرد.
اما امروز
اتاق ایران و اتاق تهران و وزارت اقتصاد و دارایی شاهد کمترین تحرک در آمد و شد
سرمایهگذاران بینالمللی است. در حالی که اتاق ایران بدون رییس مانده و درباره
این سکوت و سکون توضیحی نمیدهد، ریاست اتاق تهران که او نیز پذیرای دهها هیات
خارجی بود نیز فرصت نکرده در این باره توضیح بدهد. دولت و به ویژه وزارت اقتصاد که
متولی جذب سرمایهگذاران خارجی است نیز درباره نتایج آمد و شدهای هیاتهای خارجی
گزارش مشروح، تفصیلی و بر پایه تفکیک مسایل چیزی نمیگوید. به نظر میرسد این سه
نهاد یا هر نهاد دیگری در این باره باید به شهروندان و افکار عمومی توضیح دهند تا
امیدهای برانگیخته شده به یاس و سرخوردگی تبدیل نشود.
یکی از
دلایل این بود که مذاکرهکنندگان و طرفداران دولت توجه کافی نکرده و در توضیح دادن
انواع تحریمهای غرب علیه اقتصاد ایران قصور کردند. به این معنی که
تحریمهای غرب در تاریخ دو موضوع کلی بود. یک دسته از تحریمها قبل از داستان
پرونده هستهای به شکل قانون درآمده و بر اقتصاد ایران تحمیل شده بودند که شمار
آنها کم نبود و دسته دیگر از تحریمها مربوط به پرونده هستهای و سالهای پس از ۱۳۹۰
بود. در حالی که گمان میرفت تحریمهای غرب به طور کلی حذف شوند اما برخی از تحریمها
باقی ماندند و همین موضوع شرکتهای خارجی را از آمدن به ایران به طور گسترده و در
عمل با احتیاط مواجه کرد.
یک دلیل
دیگر برای اینکه سرمایهگذاران خارجی از ورود به صحنه عمل آن گونه که انتظار میرفت
اجتناب کردند ادامه روش رفتاری ایالات متحده با ایران بود. شاید امریکاییها
انتظار داشتند که در مسیر حل پرونده هستهای بتوانند با ایران به تفاهم و تعاملی
تازه برسند که این اتفاق نیفتاد. دولت یازدهم آنقدر اختیار نداشت که این خواسته
ضمنی اما مهم امریکاییها را محقق کند و به مرور کار را رها کرد و به همین دلیل
امریکا نیز تلافی کرد. به این معنی که چتر ترس از دادوستد با ایران را برای شرکتهای
بزرگ خارجی را بر بالای سر آنها نگه داشت. در حالی که انتظار این بود که شرکتهای
خارجی به ویژه بانکهای بزرگ با ایران همکاری کنند اما در عمل چنین اتفاقی رخ
نداد. بانکهای غربی به ویژه بانکهایی که منافع آنها در دادوستد با امریکا چندین
برابر منافع ناشناخته در تهران بود ترجیح دادند تا روزی که امریکا به طور رسمی و
واقعی دادوستد با ایران را آزاد نکند از ورود به این مرحله پرخطر دوری کنند.
به گزارش ساعت ۲۴، از طرف دیگر اما بانکهای ایرانی نیز از دو
جهت آمادگی همکاری با بانکداری جهانی را نداشتند. یک دلیل این بود که بانکداری
جهانی پس از سپتامبر ۲۰۰۱ و به ویژه
پس از بحران ۲۰۰۸ تکنیکها و روشهای محدودسازی برای فعالیتهای
مرتبط با برخی مقولهها از جمله تروریسم را اجرایی کرده بود و ایران نمیتوانست
این را بپذیرد. نکته دوم این بود که بانکهای ایرانی روشهای مدرن بانکداری را
نیاموختهاند.
سومین دلیل
اینکه چرا هیاتهای خارجی آمدند و دیدند و شنیدند و رفتند و برنگشتند به مجادلههای
داخلی ایران برمیگردد. واقعیت این است که مجادله سیاسی در ایران برای کسب قدرت
نهفته در دولت از قاعده عقلی و منطقی خارج شده است و خارجیها نمیدانند که آیا
اگر با دولت مستقر قراردادی امضا کنند میتوانند به آینده امیدوار باشند. در این
شرایط که گفته میشود دولت فعلی یک دورهای است و معلوم نیست که دولت بعدی با کدام
گرایش سیاسی سر کار میآید، معلوم است که سرمایهگذاران خارجی نمیآیند و منتظر میمانند
تا در بهار سال بعد ببینند چه دولتی بر سر کار میآید.
ساعت
24