پایگاه
خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)- تلاش دولتهای بزرگ برای
محدود کردن بهشت های مالیاتی در جهان در حقیقت با هدف غارت هر چه بیشتر اموال شخصی
مردم پیش از سقوط و فروپاشی است.
به
گزارش خبرنگار اقتصاد بین الملل خبرگزاری
فارس به نقل از اینترنشنالمن، جزیره جرسی یکی از جزایر
واقع در کانال مانش یا کانال انگلیس واقع در اقیانوس اطلس و مابین دو کشور فرانسه
و انگلیس است.
اکثر مردم
تصور میکنند این جزیره یک پناهگاه مالیاتی در انگلیس است، اما اینطور نیست، به
بیان دقیقتر، این جزیره بخشی از انگلیس است اما عضو اتحادیه اروپا نیست.
موسسه
تحقیقاتی اینترنشنال من فاش کرده است،جزیره جرسی دارای دموکراسی پارلمانی خودگردان
تحت سلطنت مشروطه است و دارای دستگاههای قانونی، قضایی و از همه مهمتر دستگاههای
مالی مخصوص به خود است. دهها سال است که این جزیره به مکان منتخب افرادی مبدل شده
است که در پی فرار از مالیات هستند.
مالیات
بر درآمد اولین بار در انگلیس بهمنظور تأمین هزینه های جنگهای با ناپلئون ،با
نرخ حداکثر 10 درصد، مطرح شد و در جنگ جهانی دوم مجدداً برای خرید تجهیزات جنگی تا
99.25 درصد تعیین شده و بالا رفت.
نرخ
مالیات بر درآمد پس از جنگ جهانی کاهشیافت اما مجدداً در سال 1974 تا سقف 98
افزایش یافت که به صورت پلکانی و مالیات بر درآمد سرمایهگذاریهای بیش از
20 هزار پوند به 98 درصد هم می رسید.
در
نتیجه جزیره جرسی به یک بهشت مالیاتی تبدیل شد زیرا ازآنجاکه این جزیره موظف به
پرداخت مالیات به انگلستان نبود، انگلیسیها بهطور فزایندهای ثروت خود را در
آنجا سپردهگذاری کردند.
در
این مقطع زمانی بسیاری از بهشتهای مالیاتی جهان برای اولین بار درنتیجهی شرایط
مشابهی مورد توجه قرار گرفته و رشد کردند.
در
واقع به وجود آمدن این پناهگاهها پاسخی به یک نیاز حقیقی مردم بود.
بسیاری
از مردم مالیاتهای کم و مدیریت شده را تحمل میکنند اما زمانی که دولتها درگرفتن
مالیات از مردم به معنای واقعی حریص شوند، مردم اقدام به فرار از بند اسارت دولتها
میکنند.
گاهی
اوقات، این اقدام ترک فیزیکی کشور است، همانگونه که بسیاری از مردم انگلیسی در
دهه 70 این کشور را ترک کردند.
در
برخی مواقع نیز این فرار انتقال پول به حوزه قضایی دیگری است که در آنجا مالیات
مستقیم یا کم است و یا وجود ندارد.
پناهگاههای
مالیاتی سابقه زیادی دارند و از دهه 70 که نرخ مالیات در اکثر نقاط دنیا روندی
افزایشی داشته است، پناهگاهها نیز به طور طبیعی رونق گرفتهاند.
جای
تعجب نیست که با این روند مقاومت دولتهای طماع و حریص جهان در مقابل گسترش این
پناهگاهها افزایشیافته است.
سازمان
همکاریهای اقتصادی و توسعه برای اولین بار با سرمایهگذاری آمریکا شکل گرفت و مقر
کنونی آن در پاریس قرار دارد.
این
سازمان هم اکنون مورد بهرهبرداری سنگین اتحادیه اروپا و همچنین آمریکا است و نحوه
مقابله با این پناهگاههای مالیاتی را مدیریت می کند.
سازمان
همکاریهای اقتصادی و توسعه مدعی است که حذف پولشویی در جهان را بهعنوان هدف
اصلی خود در نظر دارد.
این
سازمان با موفقیت اکثر جهانیان را متقاعد ساخته که پولشویی، اقدامی در جهت
جلوگیری از سرقت ثروت شما توسط دولتها، یک اقدام خلافکارانه بوده و باید متوقف
شود.
بااینحال،
اهداف حقیقی سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه به شرح زیر است:
1.
حذف
حق حفظ حریم خصوصی فردی در رابطه با ثروت
2.
تحمیل
حداقل میزان مالیات بهتمامی کشورهای مستقل، با این هدف که آنها نتوانند فرصت
رهایی از مالیات بیشازحد را فراهم آورند.
برای
رعایت جانب انصاف ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که OECD بهطور کامل این واقعیت
را پذیرفته که کشورهای عضو، پناهگاههای مالیاتی مخصوص به خودشان را دارند و این
مناطق با استانداردهای حداقلی OECD مطابقت ندارد.
بنابراین
آنطور که پیداست، OECD بیش از آنکه به عنوان یک «نیروی خوب» باشد به یک
سازمان اخاذی تبدیل شده است.
به
هرحال OECDقدرتمند است
و عوارض خود را از پناهگاههای مالیاتی اخذ می کند.
هر
دو یا سه سال یکبار، OECD بر بخشی از پناهگاههای مالیاتی دنیا از طریق
مطالبه استانداردهای حداقلی اصلاح شده یا جدید اعمال فشار مینماید.
OECD
تا
زمانی که این کشورها استانداردهای جدید را نپذیرند آنها را در لیست سیاه گذاشته و
یا مورد تعلیق قرار میدهد.
سپس
دو یا سه سال بعد به سراغ پناهگاههای منتخب دیگر میرود، و درنتیجه آزادی اقتصادی
در جهان بهطور مداوم در حال کاهش است.
یکی
از موفقیتهای چشمگیر آنها جزیره جرسی بود. با تحمیل یکسانسازی نرخ مالیات در
جرسی، این جزیره ملزم شد تا یا مالیات سرمایهگذاران خارجی را افزایش دهد و یا
مالیات مردم محلی را کاهش دهد.
جرسی
دومین گزینه را انتخاب نمود و درنتیجه صندوق دولت دچار کسری شد که این کسری
به اخراج کارگران خدمات عمومی، کاهش بودجه بازسازی راهها، خدمات فاضلاب، آموزش و
غیره منجر شد و درنهایت به نظر میرسد جرسی در آستانه شکست قرار دارد.
حال
سوال مهم این است که: «آیا OECD به اهداف خود دست خواهد یافت؟» آیا طی دورهای
پنج یا دهساله تنها پناهگاههای مالیاتی منطقی مانند دلاور،ایالت کوچکی در شمال
شرق آمریکا، خواهند بود؟ جائیکه یک پناهگاه مالیاتی با اجازه دولت محلی و با
استفاده از «شیوههای نامطلوب» که OECD آنها را «مجرمانه» میداند، وجود دارد.
در
حال حاضر، هیچکس پاسخ سوالات بالا را نمیداند، اما میتوانیم بگوییم که ما شاهد
یک رقابت بزرگ هستیم. اقتصاد تمامی کشورهای عضو OECD دچار مشکل است.
این کشورها
با یک بدهی عظیم در حال فروپاشی اقتصادی هستند و برای هر یک دلار مالیاتی که میتوانند
برای جلوگیری از فروپاشی این بنای متزلزل به دست آورند، حریص هستند.
این فروپاشی
اجتناب ناپذیر هرلحظه محتملتر میشود، بنابراین به جیب زدن هرچه بیشتر ثروت با هر
وسیلهی ممکن پیش از سقوط بهترین کار خواهد بود.
این مسئله
بسیار حیاتی است چراکه پس از سقوط این دولتها، تمامی اعتبار آنها نیز به باد
خواهد رفت.
دولتها
دیگر قادر نخواهند بود در ادارات پرخرجی هزینه کنند که برای پیگیری و مصادره ثروت
شهروندانشان به آنها نیاز دارند.
تانک
پنزر در جنگ جهانی دوم برای آلمان بسیار حیاتی بود، طی دهه 1940 اگر صدای یکی از
آنها را میشنیدید باید بهسرعت فرار میکردید.
ولی
سوخت این تانکها گازوئیل بود و فرماندهی ارتش نازی در اوایل جنگ متوجه این مسئله
شد که اگر آنها حوزههای نفتی تحت تسلط روسیه در رومانی را تصاحب نکنند، تجهیزات
جنگی آلمان بدون سوخت خواهند ماند.
به
همین دلیل حمله به روسیه به همان میزانی که برای آلمان مخاطرهآمیز و خطرناک بود،
ضروری نیز بود.
حمله
بطور فزایندهای جدی شده بود چراکه آلمانها کاملاً متوجه شده بودند اگر در این
زمینه پیروز نشوند سقوطشان قطعی و نزدیک خواهد بود.
حال
میتوان بین این مسئله و دولتهای در معرض فروپاشی اطرافمان وجه تشابهی را شاهد
بود.
آلمان
موفق به تسخیر رومانی نشد و در سال 1945 درنبرد بولگه، پیشروی تانکهای پنزر متوقف
شد.
اگر
آنها به خطوط مقدم میرسیدند، پیروزی را برای آلمان به ارمغان میآوردند اما سوخت
آنها در میانه پیشروی به اتمام رسید.
به
همان میزانی که این رویداد تعیینکننده بود، رویداد مرتبط دیگری نیز وجود دارد که
امروز بیشتر برای ما اهمیت دارد.
هنگامیکه
سوخت تانکها تمام شد، سربازان تانکها را رها کردند و با خیال راحت پیاده به سمت
آلمان برگشتند. بسیاری از آنها بعدها جذب متفقین شده و از در صلح وارد شدند.
نکته
پراهمیت این رویداد این است که مهم نیست رهبری نظامی یا سیاسی چقدر هیاهو دارد و
مهم نیست سربازان در برابر اینگونه موضعگیری به چه میزان مطیعانه عمل میکنند ،
وقتی مشخص شود که دیگر همهچیزتمام شده ، ظاهرسازیها درمقابل سربازان فرو خواهد
پاشید.
اگر یک ارتش
از قبل بیاموزد که وضعیت نهایی اجتنابناپذیر است و از قبل زمان مورد نیاز برای
تفکر دربارهی این وضعیت را داشته باشد، انتظار بروز بحران را نیز دارد. در چنین
شرایطی وقتی این اتفاق بیفتد، احتمال اینکه سربازان در مقاومت پایانی دستپاچه و
بیهدف عمل کنند کمتر است. پیشآگاهی به آنها هشدار میدهد که از پیش برای فرار
آماده باشند.
به
همین ترتیب، چیزی که در حال حاضر در رقابت بزرگ بین بسیاری از دولتهای کنونی شاهد
آن هستیم، آخرین تلاشهای مذبوحانهای است در جهت به دست آوردن بیشترین میزان ثروت
ممکن از شهروندان پیش از آنکه دولتها بدون سوخت بمانند، یا در این مثال، پیش از
آنکه اعتبارشان به اتمام برسد.
در
آیندهی نهچندان دور زمانی فرا میرسد که طلبکاران موجودی خزانهی کشورهای آمریکا
و اتحادیه اروپا را تا جای ممکن طلب کنند؛ بازارهای سهام و اوراق قرضه سقوط خواهند
کرد؛ واحدهای پول سقوط میکنند و جای خود را به عدم توانایی در پرداخت بدهیها
خواهند داد.
بانکهایی
که آنقدر بزرگ هستند که ورشکست شدنشان محتمل نیست، نیز ورشکست خواهند شد و هیچ
سرمایهای که بخواهند برای نجات خود آن را قرض بگیرند وجود نخواهد داشت.
چیزی
که میتوانیم انتظارش را بکشیم این است که دولتها به مرور تلاش مذبوحانه خود برای
غارت ثروت شخصی مردم را افزایش می دهند.
به
این ترتیب شرایط مردم برای حفظ ثروت شخصی خود به مرحلهای بسیار سخت می رسد.
مدتی
پسازآن، بهطور کاملا ناگهانی، بحرانی به وقوع خواهد پیوست. همانگونه که تانکهای
مخوف بدون سوخت ماندند، دولتها قدرت اقتصادی خود را برای پیشروی علیه آزادی
اقتصادی از دست خواهند داد.
هدف
افرادی که برای آزادی خود ارزش قائل هستند این است که تا آن روز بهگونهای عمل
کنند که ثروتشان در امان بماند تا شاید پس از بحران، سرمایهای داشته باشند که
بتواند از آن استفاده نمایند.
نویسندگان
و همکاران در شکل گیری این مقاله در رابطه با سقوط واحدهای پولی هشدار داده و میدهیم.
سقوط
واحدهای پولی مرجع میتواند هزاران میلیارد دلار، ازجمله آنچه در صندوقهای مستمری
دولتها قرار دارد را به یکباره محو نماید.
این
بار بحران مالی بسیار جدیتر، متفاوتتر و طولانیتر از آن چیزی است که در سال
2008 و 2009 شاهد آن بودیم.
آمریکا
برای مقابله با بحران سالهای 2008 و 2009 هزاران میلیارد دلار پول جدید چاپ کرد.
بیشتر
آن دلارها همچنان در سیستم بانکی هستند و وارد چرخه اقتصاد نشدهاند. تنها بخشی از
آنها به بازارهای سهام و اوراق قرضه وارد شدند و موجب ایجاد حباب قیمت شدند. قیمت
سهام و اوراق قرضه هرچه بالاتر باشد، سقوط آنها نیز سختتر خواهد بود.
منبع: فارس