پایگاه خبری تحلیلی
فولاد (ایفنا)- یک حقیقت ساده در متن همه رویدادهای منطقه آسیای میانه
وجود دارد و آن اینکه، پس از خروج نظامیان آمریکایی و ناتو از افغانستان جدی ترین
نگرانی مسکو توسعه طلبی اقتصادی و سیاسی جمهوری خلق چین در منطقه میباشد.
روزنامه بلاروس سیودینا مورخ 24 می 2016 مقاله ای به قلم
یوری تساریک منتشر کرد که در آن امده است: آشوب ها و خفقان در قزاقستان، تغییر
قانون اساسی در تاجیکستان و اظهارات مقامات قرقیزی مبنی بر اقدامات قانونی برای
پیشگیری از کودتای دولتی تنها بخشی از رویدادهای مهم منطقه آسیای میانه در ماه های
اخیر است.
در ادامه این مقاله آمده است: همه رویدادهای گفته شده نه
تنها ویژگی ملی و نقطه ای را نشان میدهد بلکه روندهای منطقه ای را نیز نشان
میدهد.جالب تر از همه اینکه این اتفاق ها در آستانه برگزاری نشست سران سازمان
همکاری شانگهای در روزهای 23-24ژوئن در حال رخ دادن است.بلاروس نیز برای اولین بار
به عنوان ناظر حضور پیدا میکند.
همه
این رویدادها در سطحی مشخص مرتبط است با رقابت دو قدرت منطقه ای، چین و روسیه.کلاف
سردرگم قومی، قبیله ای، مذهبی، اقتصادی، سیاسی، منابع آب و انرژی و غیره در منطقه
به حدی رسیده است که میتوان بسیار زیاد ازآن سخن گفت.البته که درآینده نزدیک مجبور
میشویم بیشتر در مورد مشکلات و اختلافات این منطقه صحبت کنیم، اما "ماشه
شلیک"همه بحران های بزرگ امنیتی در منطقه بسته به سیاست های بین المللی است.
یک
حقیقت ساده در متن همه رویدادهای منطقه آسیای میانه وجود دارد و آن اینکه، پس از
خروج نظامیان آمریکایی و ناتو از افغانستان جدی ترین نگرانی مسکو توسعه طلبی
اقتصادی و سیاسی جمهوری خلق چین در منطقه میباشد.
چین
تاکنون در آسیای میانه سرمایه گذاری زیادی کرده است و دارایی های راهبردی در منطقه
ایجاد کرده است که عمده این دارایی ها در زمینه منابع هستند.چین پس از اعلام
ابتکار پروژه بزرگ خود به نام کمربند اقتصادی جاده ابریشم به آسیای میانه همانند
یکی از جهات مهم و دارای اولویت سیاست خارجی خود نگاه میکند.مساله امنیت منطقه در
رویکردهای پکن از مدتها قبل وجود داشته است. این رویکرد امنیتی چین نسبت به منطقه
مرتبط است با منطقه خودمختار و مشکل دار سنسیان اویگئور که جمعیتی بالغ بر 10
میلیون مسلمان سنی درآنجا زندگی میکند. این منطقه که فعلا جز جدا نشدنی چین است
این کشور را با آسیای میانه هم مرز میکند. به همین علت اوضاع در مناطق مرزی چین تا
حد زیادی بستگی به اوضاع در جمهوری های سابق شوروی در مرز با چین دارد. علاوه بر
آن پس از ایجاد زیرساخت های قوی انرژی و آغاز بکار پروژه کمربند اقتصادی جاده
ابریشم، مساله امنیت در آسیای میانه برای چین چندین برابر مهمتر میشود.
حساسیت
چین نسبت به اوضاع افغانستان بسیار بیشتر شده است، چراکه به صورت مستقیم و یا
غیرمستقیم افغانستان تاثیر زیادی بر اوضاع منطقه آسیای میانه میگذارد.زمانی مساله
حساس تر شد که ازبکستان از بررسی مساله ایجاد منطقه آزاد تجاری با چین در چهارچوب
سازمان همکاریهای شانگهای سر باز زد. این اقدام سیاسی ازبکستان با تایید و خوشنودی
مسکو همراه بود و نخبگان مسایل راهبردی چین را مجبور کرد تا به دنبال دور زدن این
منطقه از سمت جنوب باشد.در مسیر جنوب پروژه کمربند اقتصادی جاده ابریشم به خاک
کشورهای تاجیسکتان و افغانستان و ایران بر میخورد. اگرچه چین از ابتدا بر روی این
کشورها حساب نمیکرد، پس از آنکه در راه شمال به مشکل بر خورد مجبور شد تا از روند
با ثبات سازی افغانستان حمایت های خود را آغاز کند. دقیقا این اتفاق یکی از علت
های فعالتر شدن دیپلماسی چین در ماه های اخیر است.
میشود
صریح گفت که منافع چین دقیقا مقابل منافع روسیه قرار گرفته اند.پس از خروج نیروهای
نظامی آمریکا، روسیه علاقمندی خود را به حل مشکلات افغانستان از دست داد و هم
اکنون روسیه روابط جداگانه و پنهانی برقرار کرده است که موجب نارضایتی شدید کابل
نیز شده است. علاوه بر آن مسکو نیز با برخی اشخاص معروف در دولت متحد ملی
افغانستان نظیر عبدل رشید دوستم و حتی با گروهی از افراد دولت حامد کرزای رابطه
دارد.مسکو نیز روابط خود را با پاکستان تقویت و روابط اطلاعاتی ویژه ای با این
کشور برقرار کرده است.
به
جرات میتوان گفت که روسیه هیچ علاقه ای ندارد که دولت وحدت ملی افغانستان پیروز
میدان شود و افغانستان را به ثبات برساند. با در نظر داشتن این واقعیت که کابل
رسما خود را متحد آمریکا میداند، روسیه با حمایت از حامد کرزای و طالبان خواهان
شکست دولت وحدت ملی است.
روسیه
در کنار این رفتار ها در جنوب آسیای میانه، به دنبال پیشبرد اهداف خود در کشورهای
پساشوروی منطقه نیز میباشد. مسکو از رشد واقعی و مجازی تهدیدات تروریستی در خاک
افغانستان برای توسعه نقش منطقه ای خود نیز سواستفاده میکند.دیپلمات های روسیه مدت
ها است که از این فضا به نفع خود استفاده میکنند و دایما به خبری در رسانه ها دامن
میزنند، تهدید امنیت منطقه ای از طرف داعش در استان خراسان.شاید به همین دلیل هم
هست که مواضع مسکو نسبت به طالبان بهتر شده است و حتی در برخی موارد از انها حمایت
میکنند.
مشکل
آنجاست که روسیه به صورت سنتی با به راه انداختن بازی قصد دارد از طریق همکاری در
زمینه امنیت بر منطقه تسلط پیدا کند. این بازی روسیه در سال 2016با مشکلاتی نیز روبه
رو شد.در ماه های فوریه الی مارس سال 2016 به ابتکار چین مذاکراتی برگزار شد و با
موفقیت به پایان رسید.چین اتحادیه منطقه ای ضد تروریستی با حضور تاجیکستان،
افغانستان و پاکستان راه انداخت.این همبستگی و اتحاد میان چین، تاجیکستان،
افغانستان و پاکستان عملا سازوکارهای سازمان پیمان امنیت دسته جمعی را زیرپا
گذاشته است.این نشان میدهد پکن اظهارات مسکو را در مورد تهدیدات تروریستی در منطقه
صادقانه میداند و به آن بیشتر شبیه به یک سیاست مبهم روسیه نگاه میکند.
چنین
برداشتی از سوی پکن دلایل محکمی نیز دارد، روابط خاص روسیه با طالبان و همکاری
تناقض آمیز روسیه با اویغور ها در پاکستان و افغانستان و حتی سوریه همگی از زمینه
های درک چین از اوضاع خاص است.
ابتکار
چین مسکو را در وضعیت بشدت بدی قرار داده است.از طرفی روسیه نمیتواند هیچ مدل
همکاری جدی، بزرگ و سازنده ای – همانند جاده ابریشم چین–به بازیگران منطقه ای
پیشنهاد دهد، چراکه نه قصدش را دارد و نه توان و منابعش را.از سوی دیگر ترساندن
کشورهای آسیای میانه با تهدیدات تروریستی تا کنون نتوانسته کشورها را به جدایی از
چین راضی کند. چین اتحادیه اروپا نیست و مسایل امنیتی را کاملا در کنترل خود نگه
میدارد و نگرانی های شرکای خود را همیشه مد نظر قرار میدهد.
در
این اوضاع مسکو راه های زیادی برای پیشبرد اولویت های خود در آسیای میانه
ندارد.تنها راه مورد دسترس، ایجاد بی ثباتی و نا امنی در کشورهای منطقه و از این
طریق مجبور کردن شرکا به فاصله گرفتن از چین میباشد. تصادفی نیست که مسکو در آسیای
میانه و حتی منطقه قفقاز نگاه جدی به تعهدات خود در چهارچوب سازمان پیمان امنیت
دسته جمعی ندارد و ارزش این پیمان تا حد زیادی کاهش پیدا کرده است. مسکو رسما
گسترش همکاریهای همه جانبه با ازبکستان اعلام میکند و توجه زیادی به دولت های
طرفدار چین اما متحد روسیه، همانند قرقیزستان و تاجیکستان ندارد.
همه
قدرت ها در منطقه این آرایش سیاسی را میدانند و درست به همین علت درحال آماده شدن
برای بدترین حالت ممکن است. هرکس این بدترین را به نوعی دریافت
خواهد کرد.به عنوان مثال، رهبر قزاقستان به مسکو رفت و در جشن 9می شرکت کرد و
همزمان تلاش کرد که حمایت همه جانبه روسیه را بدست آورد.
امکان
دارد که این آرزو برای او تا حدی محقق شده باشد، چراکه تظاهرات اخیر را با همکاری
روس ها با چند بازداشتی به پایان رسید. اما حقیقت این است که قزاقستان برای بدست
آوردن حمایت همه جانبه از سوی روسیه باید هزینه بپردازد و این هزینه چیزی نیست جز
فاصله گرفتن از چین، این رفتار کنونی قزاقستان مورد رضایت همه قشرها نیست و
میتواند درآینده میان مدت پیامدهای منفی داشته باشد.
شاید
هم نورسلطان در جایی از پیشبرد سیاست های خود موفق نبوده است، انوقت او باید منتظر
پیامدهای بسیار سنگین تری باشد. آینده نشان میدهد که نورسلطان در این روزها چه
کرده است.
یک
واقعیت دیگر نیز وجود دارد، به هر طریقی که بحران های قزاقستان و قرقیزستان
وتاجیکستان حل شوند و یا تشدید یابند، حضور روسیه مهم است.در تاجیکستان و
قرقیزستان روسیه پایگاه های نظامی مستقر کرده است و برای چین زیرساخت ها در این
کشورها اهمیت دارد. دقیقا در این دو کشور اختلافات روسیه و چین زیاد است و خطر
ایجاد بی ثباتی و ناامنی نیز در نهایت خود قرار دارد.
تنها
عامل امیدوار کننده این است که رهبران تاجیکستان و قرقیزستان اوضاع پیش آمده را به
خوبی میفهمند و برنامه خود را برای مقابله با بحران ها دارند. روشی که رهبر
ترکمنستان نیز در پیش گرفته و سیاست های منطقه ای را خود اجرا میکند.این کشور در
سال 2015 مورد حملات نیروهای افراطی افغانستانی قرار گرفت و عمده حملات سوی طالبان
بود.
سوالی
مطرح میشود که پس آمریکا چکار میکند؟ در یک نگاه بزرگتر و کلی آمریکا کار زیادی
انجام نمیدهد.امریکا قصد دارد افغانستان را به ثبات برساند و حرکت نظامی خود را در
این کشور به پایان ببرد.دقیقا به همین علت آمریکایی ها در هفته های اخیر رییس
شورای کویته طالبان، ملا اختر منصور را بمباران کردند.طبق اطلاعات اعلام شده او
فردی بوده است که در تماس کامل با نیروهای اطلاعاتی پاکستان بوده و نقش مخربی را
در روند مذاکرات صلح بین دولت افغانستان و طالبان ایفا میکرده است.
آمریکا
علاقمند به حفظ فضای مانور برای دولت های پساشوروی آسیای میانه است و به همین علت
آمریکایی ها در این منطقه بیشتر طرفدار چین و هند و ایران هستند تا روسیه.
امریکایی
ها قصد دخالت مستقیم در منطقه را ندارند.البته این رفتار فعلی نمیتواند تضمینی
باشد که در صورت تشدید بحران ها، درگیر منطقه نشوند، همانند مساله اوکراین.در روند
آماده شدن برای رویارویی با سناریوهای منطقه ای آمریکایی ها در آینده باید انتظار
کار حرفه ای، با تفکر و موفق را داشت.
منبع: بولتن نیوز