پایگاه خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)- روانشناسان می گویند همه ما راه هایی برای تشخیص رفتارهای
خوب و بد دیگران داریم. آنها البته این را هم می گویند که همه افراد معمولاً خوبی
های رفتار دیگران را ناشی از رفتارهای خوب خود و انعکاسی از آن می دانند اما
مسئولیت بدی های رفتار دیگران را متوجه خود آنها می دانند.
جالب اما
اینجاست که این موضوع نه تنها در رفتارهای روزانه، که در مسائل مربوط به سیاست
خارجی هم رخ می دهد. این موضوع از جمله در تلقی آمریکایی ها از تروریسم بین المللی
بر علیه این کشور به چشم می خورد. تلقی رایج در ایالات متحده آمریکا این است که
تروریست ها به این دلیل اعمال تروریستی انجام می دهند که ذاتشان این گونه ایجاب می
کند. تا آنجا که به آمریکا مربوط می شود، آمریکایی ها دوست دارند موضوع را به همان
طریقی ببینند که رییس جمهور سابق این کشور می دید: تروریست ها با ما بد رفتار می
کنند، چون از ارزش های دموکراتیک ما نفرت دارند.
دیدگاه
هایی از این قبیل قبول ندارند که آنچه تروریسم بر سر آمریکا می آورد، در واقع
بازتابی است از آنچه این کشور در سرزمین های دیگر انجام می دهد و این تازه در
شرایطی است که بازجویی های سختی را که از تروریست های دستگیر شده انجام می شوند در
نظر نگیریم.
نسخه
دیگری از این الگو که در روابط بین الملل به چشم می آید، در باب ناهمخوانی منطقی
نه فقط در نسبت دادن رفتار خوب و بد به دیگر کشورها، که در تبیین رفتارهای
کشورهایی است که آمریکا آنها را دوست و یا دشمن قلمداد می کند. نسخه ای از این
رفتار در نشست موسسه خاورمیانه با موضوع بررسی رفتار در قبال ایران رخ نمود. موضوع
این نشست، رابطه درون منطقه ای ایران و رقبایش مانند عربستان سعودی بود. بسیاری از
کسانی که در این نشست طرف عربستان را گرفته بودند فراموش کرده اند که منافع
عربستان سعودی در خاورمیانه، دقیقاً همان منافعی نیستند که آمریکا در این منطقه
دارد و افزون بر این، دلیل مشخصی وجود ندارد که چرا ایالات متحده باید در این نزاع
طرف سعودی ها را بگیرد. چنانچه بحث به رفتارهای بی ثبات کننده و مخرب در منطقه
کشیده شود نیز می توان به وضوح دید که این اواخر کشوری که رفتارهای بی ثبات کننده
انجام داده عربستان سعودی بوده است و نه ایران. سعودی ها با اصرار به مداخله نظامی
گسترده در یمن، عملاً منطقه را به آشوب کشیده اند.
یکی
از استدلال های مطرح شده در این جلسه که باید مورد بازنگری قرار بگیرند، استدلالی
بود که «دنیس راس» مطرح کرد. او می گفت اقدام نظامی سعودی ها در یمن ناشی از این
نگرانی آنها بوده است که ایالات متحده آمریکا مرزی برای رفتارهای توسعه طلبانه
ایران در منطقه قائل نیست و آنها احساس کرده اند که خودشان باید این مرز را مشخص
کنند.
برای
تأیید این موضوع کافی است به پیشینه مداخلات عربستان سعودی در امور مربوط به یمن
نظری بیندازیم. سعودی ها از مدت ها پیش نسبت به همسایه جنوبی فقیر و پر جمعیتشان
نگرانی داشته اند و این موضوعی نیست که ارتباطی به ایران داشته باشد. در دهه ۱۹۶۰
میلادی، سعودی ها در یک جنگ داخلی در یمن درگیر شدند، در حالی که طرف خارجی دخالت
کننده دیگر، مصر بود. از طرفی، حوثی هایی که اکنون در حال نزاع با عربستان هستند،
نماینده ایران نیستند و حتی مشورت ایران مبنی بر اینکه نباید به سمت پایتخت یمن،
صنعا، بروند را رد کرده اند.
تغییرات
خشن در رفتار سعودی ها را می توان به حضور ملک سلمان، پادشاه تازه این کشور در
قدرت ربط داد، کسی که کاملاً عامدانه می خواهد قدرت عربستان را در منطقه افزایش دهد.
جنگ یمن از سوی دیگر برای محمد بن سلمان، نایب ولیعهد عربستان بسیار مهم است، چرا
که او می خواهد مهر خودش را بر ماجرا بزند.
ایران
اما همواره در تفکر آمریکایی ها به شکلی دیگر نگریسته شده است. قبول این موضوع مهم
است که رفتار ایرانی ها، در واقع واکنشی است به رفتارهای آمریکایی ها و این
رفتارها از جنسی هستند که ایرانی ها ممکن است آنها را کاملاً تهدید کننده بیابند.
ایالات متحده آمریکا البته مواد خام زیادی برای این باور به ایرانی ها داده است که
رفتارهایش در قبال ایران خصمانه بوده اند: از کودتای سال ۱۹۵۳
برای سرنگونی مصدق بگیرید تا شلیک به هواپیمای مسافری ایران در سال ۱۹۸۸. نکته
تنها این است که در باب تفسیر رفتار کشورها در منطقه خلیج فارس، نوعی دوگانگی وجود
دارد: رفتار با عربستانی که بر سر کشور همسایه اش بمب می ریزد و رفتار با ایرانی
که تنها سیاست هایی ناهمخوان با سیاست های ایالات متحده آمریکا دارد وگاهی از
جملاتی خصمانه استفاده می کند.
منبع:
نشنال اینترست